پارلمان‌ِ تأييدگر

نگاهی به وضعیت مجلس در دوران سلطنت پهلوی دوم

مجلس‌ شورای ملی که از زمان‌ تثبيت ‌قدرت‌ رضاشاه‌ به‌ يك‌ مجلس‌ فرمايشی تبديل‌ شده‌ بود، در دوران سلطنت محمدرضاشاه به‌ يك‌ مجلس‌ فرمايشی مبتذل‌ مبدل‌ گردید. به‌ گزارش‌ فردوست‌ در اين‌ دوره‌ها «نمايندگان‌ مجلس‌ با نظر شاه‌ تعيين‌ می‌شدند.» انتخابات‌ مجلس‌ چنان‌ فرمايشی شده‌ بود كه‌ به‌ وكلا «وكيل‌ صندوقی» لقب می‌دادند. حتی‌ گاه‌ ملاك‌ راه ‌يافتن افراد‌ به‌ مجلس‌، مسائل‌ جنسی بود. كاملاً پيداست‌ كه‌ چنين‌ مجلسی در كجای عالم‌ سير می‌كند، چه‌ تفكری بر آن‌ حاكم ‌است‌ و چه‌ دردی را دارد و چنين‌ مجلسی بود كه‌ سازمان‌ سيا در گزارشی تحقيقاتی كه‌ در مورد ايران‌ تهيه‌ كرده‌ بود در وصفش‌ نوشت‌: «از زمانی كه‌ شاه‌ به‌ قدرت‌ مطلقه‌ی خود دست‌ يافت‌ مجلس‌ حكم‌ مهر پلاستيكی سلطان‌ را پيدا كرد.»
يکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۲:۴۳

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی حجت‌الاسلام والمسلمین روح‌الله حسینیان؛ قوه‌ی مقننه‌ رژيم‌ پادشاهی ايران‌ از مجلس‌ سنا و مجلس‌ شورا تشكيل‌ می‌شد. مطابق‌ اصل‌ 45 قانون‌ اساسی مشروطيت‌، مجلس‌ سنا دارای شصت ‌نماينده‌ بود كه‌ سی نفر آنها «از طرف‌ قرين‌ اشرف‌ اعليحضرت‌ همايونی» و سی نفر ديگر از طرف‌ مردم‌ انتخاب‌ می‌شوند. كليه‌ی لوايح‌ دولت‌ ابتدا به‌ مجلس‌ سنا و سپس‌ به‌مجلس‌ شورای ملی فرستاده‌ مي‌شد؛ البته‌ لايحه‌ی بودجه‌ از اين‌ امر مستثنا بود و فقط ‌در مجلس‌ شورای ملی به‌ تصويب‌ می‌رسيد.

دور چهارم‌ مجلس‌ سنا در 14 مهرماه‌ 1342 شروع‌ به‌ كار كرد و دوره‌ی هفتم‌ سنا نيز از 17 شهريور 1354 آغاز به‌ كار كرد كه‌ با پيروزي‌ انقلاب‌ اسلامی عملاً منحل‌ شد. تنها عمل‌ مجلس‌ در اين‌ چهار دوره‌ تأييد كردن‌ دستورات‌ پادشاه‌ بود. اين‌ مجلس‌ تركيب‌ شده‌ بود از عده‌ای از ژنرال‌های بازنشسته‌، نخست‌وزيران‌ و وزيران‌ سابق‌ و رجال‌ قديمی.

بقای جعفر شريف‌امامی در سمت ‌رياست‌ مجلس‌ سنا در هر چهار دوره‌، وضعيت‌ ثابت‌ مجلس‌ سنا را به‌ خوبی نشان ‌می‌دهد. مشخصه‌ بارز سناتورها، سلطنت‌طلبی و وفاداری مفرط‌ به‌ شاه‌ بود. به‌ علت ‌كهولت‌ سن‌ و بي‌حوصلگی اعضای سنا لوايح‌ بی‌هيچ‌ بحثي‌ به‌ تصويب‌ می‌رسيد. نمونه‌ بارز آن‌ تصويب‌ لايحه‌ مصونيت‌ مستشاران‌ آمريكايی بود كه‌ بدون‌ هيچ‌ بحث ‌جدّی به‌ تصويب‌ رسيد. در واقع‌ مجلس‌ سنا مدافع‌ اميال‌ شاه‌ و طبقه‌ حاكمه‌ بود.

مجلس‌ شورای ملی نيز مانند مجلس‌ سنا در دوره‌ مورد بحث‌، چهار دوره‌ را طي‌كرد. دوره‌ بيست‌ و يكم‌ از مهرماه‌ 1342 آغاز و دوره‌ بيست‌وچهارم‌ با پيروزی ‌انقلاب‌ اسلامی متلاشي‌ شد. بقای عبدالله‌ رياضی در سمت‌ رياست‌ مجلس‌ شورای ملی بيانگر ثبات‌ وضعيت‌ اين‌ مجلس‌ است‌. گرچه‌ مجلس‌ شورای ملی از زمان‌ تثبيت ‌قدرت‌ رضاشاه‌ به‌ يك‌ مجلس‌ فرمايشی تبديل‌ شده‌ بود، ولی در اين‌ دوره‌ به‌ يك‌ مجلس‌ فرمايشی مبتذل‌ مبدل‌ شد. به‌ گزارش‌ فردوست‌ در اين‌ دوره‌ها «نمايندگان‌ مجلس‌ با نظر شاه‌ تعيين‌ می‌شدند.» 

وی داستان‌ انتخاب‌ نمايندگان‌ را چنين‌ توصيف‌ می‌كند: «در زمان‌ نخست‌وزيری اسدالله‌ علم‌، محمدرضا دستور داد كه‌ با علم‌ و منصور يك‌ كميسيون‌ سه ‌‌نفره‌ برای انتخابات‌ نمايندگان‌ مجلس‌ تشكيل‌ دهيم‌. كميسيون ‌در منزل‌ علم‌ تشكيل‌ می‌شد. ...منصور اسامی افراد مورد نظر را مي‌خواند و علم‌ هر كه‌ را می‌خواست‌ تأييد مي‌كرد و هركه‌ را نمی‌خواست‌ دستور حذف‌ می‌داد... پس‌ از پايان‌ كار و تصويب‌ علم‌ ترتيب‌ انتخاب‌ اين‌ افراد داده‌ مي‌شد. فقط ‌افرادی كه‌ در اين‌ كميسيون‌ تصويب‌ شده‌ بودند سر از صندوق آرا در می‌آوردند ولاغير.»[1]

در دوره‌ بيست‌ و يكم‌ مجلس‌ كه‌ مجلس‌ «اصلاح‌طلب‌» ناميده‌ شده‌ به‌ دليل‌ حساسيت‌ شاه‌ و انقلاب‌ سفيد، شاه‌ از احمد نفيسی شهردار تهران‌ خواست‌ كه‌ «به‌ او در انتخاب‌ كانديداهاي‌ مورد اعتماد و اصلاح‌طلب‌ كمك‌ كند»، نفيسی از عهده‌ چنين ‌مسئوليتی به‌ خوبی برآمد و در نتيجه‌ «نمايندگان‌ منتخب‌ كساني‌ بودند كه‌ شاه‌ ميل‌ داشت ‌وارد حكومت‌ شوند.»[2] جديدترين‌ افرادي‌ كه‌ به‌ مجلس‌ راه‌ يافتند و موجب‌ تعجب‌ شد «يكی قهرمان‌ كشتي‌ و ديگري‌ هنرپيشه‌ تلويزيون‌ بود كه‌ نقش‌هاي‌ مبتذل‌ را ايفا مي‌كرد.»[3]

انتخابات‌ مجلس‌ چنان‌ فرمايشی شده‌ بود كه‌ به‌ وكلا مي‌گفتند «وكيل‌ صندوقی»؛ حتي‌ سپهبد كيا در پاسخ‌ شاه‌ در مورد كانديدا شدن‌ از طوالش‌ گفت‌: «من‌ وكيل‌ صندوقی نمي‌شوم‌.»[4]

علم‌ در سال‌ 1352 علت‌ بي‌تفاوتی مردم‌ به انتخابات را چنين‌ تحليل‌ مي‌كند: «تعرضات‌ دولت ‌مرا به‌ ياد رفتاری مي‌اندازد كه‌ ممكن‌ است‌ يك‌ ارتش‌ اشغالگر با ملتي‌ شكست‌خورده‌ در جنگ‌ داشته‌ باشد. در كليه‌ سطوح‌ از انتخابات‌ مجلس‌ گرفته‌ تا انتخابات‌ محلی و انجمن‌ شهر، دولت‌ آزادي‌ را از مردم‌ سلب‌ كرده‌ و اراده‌ خود را تحميل‌ كرده‌ و نامزدهاي‌ خود را از صندوق‌ها بيرون‌ مي‌آورد. مثل‌ اينكه‌ رأي‌دهندگان‌ كوچك‌ترين‌ حقی در اين‌ مورد ندارند.»

جالب‌ اينجاست‌ كه‌ علم‌ خود عامل‌ اصلی دخالت‌ در انتخابات‌ بوده‌ و خود به‌ خوبی مي‌داند كه‌ چه‌ ظلمی را مرتكب‌ شده‌ است‌ و جالب‌تر اينكه‌ هم‌ مردم‌ هم‌ كانديداها و هم‌ باندهای قدرت‌ مي‌دانستند كه‌ علم‌ نقش‌ تعيين‌كننده‌ای در انتخاب‌ افراد دارد؛ لذا تعداد زيادي‌ از علم‌ مي‌خواستند تا آنها را در انتخاب‌ شدن‌ كمك‌ نمايد. شايد علت ‌اساسي‌ در محوريت‌ علم‌ براي‌ انتخابات‌، سمت‌هاي‌ وی به‌ عنوان‌ وزير كشور، دبيرحزب‌ مردم‌، نخست‌وزيری و وزارت‌ دربار و اعتماد شاه‌ به‌ وی بود. او مي‌دانست‌ كه ‌برای مجلس‌ چه‌ افرادي‌ مورد نياز شاه‌ هستند.

حمايت‌ علم‌ از نماينده‌ای به‌ نام‌ ابوالقاسم‌ قاضي‌زاده‌ كه‌ با رشوه‌ به‌ شاهپور رپيورتر تصميم‌ داشت‌ به‌ مجلس‌ راه‌ يابد، مورد اعتراض‌ شاه‌ قرار گرفت‌. علم‌ در پاسخ‌ شاه‌ گفت‌: «چنان‌ كه‌ خاطر مبارك‌ مسبوق است‌ بنده‌ شخصاً به‌ قاضی علاقه‌ مخصوص‌ داشتم‌... به‌ علاوه‌ اميدی كه‌ در آينده‌ به‌ مجلس ‌و او دارم‌ يعني‌ سرباز و چاقوكش‌ قوی خواهد بود. به‌ اين‌ دو دليل‌ من‌ بي‌نهايت‌ علاقه‌مند هستم‌ كه‌ او وكيل‌ بشود.» سرانجام‌ ابوالقاسم‌ قاضي‌زاده‌ در دوره‌ بيست‌ودوم‌ به‌عنوان‌ نماينده‌ تهران‌ به‌ مجلس‌ راه‌ يافت‌.

متأسفانه‌ گاه‌ ملاك‌ راه ‌يافتن‌ به‌ مجلس‌ مسائل‌ جنسی بود. مهين‌دخت‌ صنيع‌ كه‌ در دوره‌های بيست‌ و سوم‌ و بيست‌ و چهارم‌ از بابل‌ به‌ مجلس‌ راه‌ يافت‌، «از طريق‌ جنسي‌ نماينده‌ مجلس‌ شد.»[5] پري‌ (پروين‌) اباصلتي‌ مبتذل‌ترين‌ و فاسدترين‌ زن‌ دربار محمدرضا پهلوي‌ بود. پري‌ حتي‌ از مغازله‌ با مردان‌ ديگر در جلوي همسرش‌ خودداري ‌نمي‌كرد. وي‌ بنيانگذار «كليد پارتی» در ايران‌ بود. او به‌ دستور فرح‌ به‌ عنوان ‌نماينده‌ دوره‌ بيست‌ و چهارم‌ به‌ مجلس‌ راه‌ يافت‌.

فريده‌ ديبا داستان‌ انتخاب‌ وي‌ را چنين‌ شرح‌ می‌دهد: «مردم‌ در انتخابات‌ يا شركت‌ نمی‌كردند و يا تعداد شركت‌كنندگان ‌فوق‌العاده‌ ناچيز بود... اسامی كسانی كه‌ بايد به‌ مجلس‌ بروند توسط‌ نخست‌وزير به‌اطلاع‌ محمدرضا مي‌رسيد و محمدرضا اسامي‌ عده‌ای را خط‌ مي‌زد و عده‌ای را تأييد مي‌كرد... در سال‌های 1350 به‌ بعد محمدرضا نظر فرح‌ را هم‌ مي‌پرسيد و فرح‌ حداقل‌ در مورد انتخاب‌ زنان‌ به‌ نمايندگي‌ مجلس‌ يا سناتوری مجلس‌ سنا حرف‌ آخر را مي‌زد. من‌ از اين‌ نفوذ استفاده‌ كردم‌ و پری را كه‌ محبوبيت‌ زيادي‌ در ميان‌ رجال‌ سياسي‌ و افراد متنفذ و حتی درباريان‌ داشت‌ به‌ مجلس‌ فرستادم‌.» وي‌ نحوه‌ انتخاب‌ پری را به‌ اين‌ راحتی تشريح‌ مي‌كند: «من‌ به‌ فرح‌ گفتم‌ و فرح‌ به‌ وزير كشور دستور داد تا نام‌ پري‌ به‌عنوان‌ نماينده‌ تهران‌ در مجلس‌ اعلام‌ شود.» ملكه‌ مادر نيز اين‌ موضوع‌ را روايت‌ مي‌كند كه‌ «ليست‌ افرادی كه‌ بايد انتخاب‌ مي‌شدند به‌ رؤيت‌ محمدرضا مي‌رسيد.»

كاملاً پيداست‌ كه‌ چنين‌ مجلسی در كجای عالم‌ سير مي‌كند، چه‌ تفكری بر آن‌ حاكم ‌است‌ و چه‌ دردی را دارد و چنين‌ مجلسی بود كه‌ سازمان‌ سيا در گزارشی تحقيقاتی كه‌ در مورد ايران‌ تهيه‌ كرده‌ بود در وصفش‌ نوشت‌: «از زماني‌ كه‌ شاه‌ به‌ قدرت‌ مطلقه‌ خود دست‌ يافت‌ مجلس‌ حكم‌ مهر پلاستيكی سلطان‌ را پيدا كرد.»[6]


پی‌نوشت‌ها:

1- حسين فردوست، خاطرات‌ ارتشبد سابق‌ حسين‌ فردوست‌، ج 1، ص 257

2- دانشجويان‌ پيرو خط‌ امام‌، مجموعه‌ي اسناد لانه‌ جاسوسي آمريكا، ص131

3- همان، ص 73

4- خاطرات‌ سپهبد حاج‌ علي‌ كيا، به‌كوشش‌ حبيب‌ لاجوردی، ص 85

5- حسين فردوست، پيشين، ص 283

6- دانشجويان پيرو خط امام، پيشين، ص 139

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات