کد خبر: ۸۵۸۶
بررسی مسئله "تطور ساختاری بسیج" در گفت و شنود با سردار افشار؛

بسیج الگوی سوم؛ نهادی حاکمیتی یا مردمی؟

عکس لید
اینکه ما فکر کنیم چون بسیج در درون سپاه و تحت مدیریت و رهبری سپاه شکل گرفته و سلسله مراتب فرماندهی از حاکمیت شکل می‌گیرد پس بنابراین یک نهاد مردمی نیست، NGO نیست، یک موسسه مردم‌نهاد نیست این اشتباه است.
سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ - ۱۷:۳۹

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ به مناسب هفته بسیج پرونده‌ای با محوریت امام خمینی در پدیده بسیج آماده کرده است که متن پیش رو حاصل گفت و گوی مرکز با سردار علیرضا افشار در این پرونده است.

سردار افشار متولد سال 1330 در مشهد و دانش‌آموخته مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف است. وی که از دانشجویان پیرو خط امام در تسخیر لانه جاسوسی بوده است در سال­‌های 1368 تا 1376 فرماندهی نیروی مقاومت بسیج را برعهده داشت. عضویت در شورای مرکزی جهاد سازندگی، ریاست ستاد مرکزی سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی، ریاست دانشگاه امام حسین(ع)، معاونت فرهنگی ستاد کل، ریاست بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش­‌های دفاع مقدس و معاونت سیاسی وزیر کشور و ... از مسئولیت‌های ایشان است.

متن سخنان سردار افشار در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی بدین شرح است:

یاد و خاطره حضرت امام، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران  و موسس بسیج را گرامی می‌داریم.

چند نکته است که ابتدا باید به آن توجه شود. یک اینکه حضرت امام رضوان الله تعالی علیه قبل از پیروزی انقلاب راجع به بسیاری از مباحث حکومتی و ساختاری فکر کرده بودند و اظهاراتی که در نجف و جاهای دیگر داشتند نشان می‌دهد که ایشان راجع به این موضوع یک برآوردی داشتند و به نتایجی هم رسیده بودند و اشاره هم می‌کنند که نهضت ملی صنعت نفت و حرکت‌های مصدق و مرحوم کاشانی  این خلا و ضعف را داشت که به بسیج عمومی توجه نشده بود. پس بیانات امام نشان می‌دهد که ایده بسیج فی‌البداهه بعد از پیروزی انقلاب به خاطر حوادثی که پیش آمده مطرح نشده است مضاف بر اینکه آینده‌نگری برای حاکمیت اسلامی  فقط در بحث بسیج نبوده است و امام در بسیاری موضوعات دیگر هم  فکر کرده بودند که اگر انقلاب پیروز شود ما جامعه را چگونه مدیریت کنیم و اهداف انقلاب را پیش ببریم.

نکته دومی که در منش و بینش حضرت امام خیلی پررنگ است و ما باید مورد توجه قرار بدهیم، رویکرد مردمی امام است یعنی در همه امور پایه کار را مردم قرار می‌دهند، نه شعاری بلکه ساختارمند. اگر تنها بحث دفاع از کشور و دفاع از نظام بود ممکن بود که امام به جای بسیج یک گارد جمهوری راه بیاندازند که آن ساختار خودش را دارد، اما چون تکیه ایشان روی مردم بوده است، پایگاه مردمی انقلاب و نظام برای ایشان بسیار مهم بود بحث بسیج را مطرح کردند.

نکته سوم هم اینکه  مردم در جریان نهضت و پیروزی انقلاب اسلامی به صورت اجتماعات بزرگ و حضور در صحنه عمل می‌کردند. البته در همان جا هم ساختارهای نسبتاً نهادینه شده وجود داشت مثل روحانیت مبارز که به صورت شبکه‌ای مردم را بسیج می‌کردند و سامان می‌دادند. در کل امام به نهادینه شدن حرکت مردمی اعتقاد داشتند. رویکرد حضرت امام به عنوان معمار انقلاب اسلامی این بود که حرکت مردم باید نهادینه شود، مثلاً فرض کنید ممکن بود مردم به صورت متفرقه کارهای خیریه‌ای انجام بدهند و هنوز هم موسسات متفاوت خیریه داریم، اما امام فرمودند که کمیته امداد باید شکل بگیرد. کمیته امداد یعنی بسیج کردن مردم برای کمک به محرومین منتها سازماندهی‌شده و بررسی‌شده و هدایت‌شده، این نهادینه شدن باعث می‌شود که مشارکت مردم اثر چند برابری داشته باشد تا اینکه به صورت متفرق باشد امام با این تفکر یکی یکی نهادهای انقلابی را پایه گذاری کردند. بنیاد مسکن، بنیاد شهید، کمیته انقلاب اسلامی و...

در بخش‌های مختلف این تاکید احساس می‌شد که حتماً حرکت مردم بایستی یک قالب سازماندهی‌شده و نهادینه داشته باشد، مثل جهاد سازندگی که یکی از یادگارهای بسیار مهم و اثربخش در بخش‌های مختلفِ نقاط دورافتاده کشور بود ولی متاسفانه در عرایض بعدی تاکید خواهم کرد که یک جریان با رویکرد تکنوکراتیک و لیبرالی از نظر اجرایی و سیاسی در مقابل این دیدگاه امام ایستاد و اجازه نداد که این جریان نهادینه شدن حضور مردم حکومت را به دست بگیرد و در یک فرایند زمانی این نهادهای مردمی را مضمحل و منحل و دولتی کرد و هر کدام به یک سبک کنار زده شدند.

پس از این سه نکته، می‌­توان به مکتب فکری امام نایل شد. امام بسیج را همانطور که عرض شد یک حرکت مردمی در حوزه دفاع نظامی می­‌دانست. پس مسئله هویت نظامی و رویکرد دفاع نظامی در ذات بسیج است و تعبیر۲۰ میلیون جوان یعنی ۲۰ میلیون تفنگدار در شرایط پیشا جنگ حاکی از این هویت است وگرنه حرکت جهاد سازندگی بحث تفنگ نبوده و بحث یک موضوع دیگری بوده است، یا نهضت سوادآموزی برای باسواد کردن بی‌سوادها بوده است و در آن هم یک حرکت نهادینه مردمی به فرمان امام اتفاق افتاده است.

البته در کنار بسیج چند گروه انقلابی هم سپاه را تشکیل دادند که نسبتاً با همان رویکرد شکل گرفت. زیرا سپاه یک حرکت مردمی بود منتها سپاه به خصوص در عرصه‌های امنیتی و اطلاعاتی انضباط بیشتری داشت و در آن یکی دو سال اول برای خنثی کردن توطئه‌های گروهک‌ها و آشوب‌هایی که در اطراف کشور با تحریک دشمنان ایجاد می‌شد نقش‌آفرینی بالایی داشت. از همین‌رو باید یک چنین نیروی مردمی با کیفیت، بالای سر بسیج قرار بگیرد و لذا وقتی بنی‌صدر با آن فرصت‌طلبی و سوء‌استفاده از فرمایش حضرت امام که مملکتی که ۲۰ میلیون جوان دارد باید ۲۰ میلیون تفنگدار داشته باشد بسیج را می‌خواست به نام خودش کند و سازمانی را ایجاد کرد.

بسیج الگوی سوم؛ نهادی حاکمیتی یا مردمی؟

مجلس مسئولیت بسیج را به سپاه سپرد و این درحالی بود که بنی‌صدر به شدت رویکرد ضد مردمی و ضدبسیجی داشت، جز سوءاستفاده سیاسی واقعاً نیت دیگری نمی‌توان پشت این قضیه داشت. چون بعد از اینکه جنگ شروع شد بنی‌صدر فرمانده کل قوا بود سپاه و بسیج از طرف او تحت فشار بودند و اجازه نداشتند حتی به ارتش برای گرفتن سلاح از انبارها مراجعه کنند. آن موقع یادم هست که این عزیزان سراغ مقام معظم رهبری که نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند می‌­رفتند و از طریق ایشان به ارتش وصل می‌شدند و کمک‌هایی را دریافت می‌کردند و بنی‌صدر مخالف بود. حرفش هم این بود که شما افرادی که نه آموزش دیدند و نه دانشکده افسری رفتند به جبهه می‌فرستید که گلوله دم لوله توپ هستند. بله بنی‌صدر دقیقاً با نیروهای مردمی به سبک بسیجی در جبهه‌های جنگ مخالفت می‌کرد و برایشان مانع ایجاد می‌کرد.

پس بنابراین حرکت اولی را می‌توان گفت که یک فرصت‌طلبی و یک نیت سوء سیاسی و استفاده سیاسی از این نهاد بود که خوب مجلس تصویب کرد و بسیج در تشکیلات سپاه قرار گرفت و می‌شود گفت سپاه بسیج است ولی ستاد بسیج است چرا که شما هر حرکت مردمی را که بخواهید ساماندهی، مدیریت، هدایت و پشتیبانی کنید باید یک ستادی داشته باشید یک نیروهای تمام‌وقت داشته باشید و نمی‌شود که همه نیروها پاره‌وقت باشند، همه نهادهای انقلابی یک ستاد دارند جهاد سازندگی یک ستاد مدیریتی داشت که نیروهای داوطلب را به مناطق اعزام می‌کرد. آن ستاد بسیج سپاه است، سپاه در حقیقت مسئولیت جذب، آموزش، سازماندهی و حفظ انسجام، رزمایش‌ها، هدایت و به کارگیری در صحنه و میدان بسیجیان را بر عهده داشت البته بعد از مقطع اول که سازمان بسیج به مسئولیت آقای مجد زیر نظر بنی‌صدر و رئیس‌جمهور وقت بود آن مقطع از نظر ساختاری هنوز آن شکلی که بسیج بعدها پیدا کرد، پایگاه مقاومت، حوزه‌های مقاومت در سطح مساجد، محلات و روستاها وجود نداشت. حتی بسیج‌های خواهران، بسیج طلاب، بسیج دانش‌آموزی، یا به تعبیری بسیج‌های قشری هویت گسترده را پیدا نکرده بود، اما وقتی در سپاه آمد تمام ساختارها شکل گرفت. درست است که در دوران دفاع مقدس بسیج یک واحدی از واحدهای سپاه بود اما واقعاً شکل نیرویی داشت، یعنی در سطوح استان، شهرستان تا حدودی همان واحد بسیج حفظ شده بود اما در رده‌های عملیاتی و میدانی حوزه‌ها و پایگاه‌های مقاومت محلی و قشری، آن صف مقدم در حقیقت نیروهای بسیجی بودند. این یک سازمان گسترده در سطح کشور بود که حالا سپاه آن را هدایت و مدیریت می‌کردند.

این وضعیت در طول جنگ ادامه داشت البته ما نیروهای بسیجی را که به لشکرها می‌فرستادیم در لشکرها دوباره یک بازآموزی صورت می‌گرفت و متناسب با استعداد بسیجیان جایگاه‌شان در لشکر مشخص می‌شد. بسیجیان در رده‌های عملیاتی مثل آرپی‌چی‌زن، مخابراتی و... متناسب با استعداد و نیازی که لشکر داشت به صورت سازمان‌یافته در ساختار به کار‌ گرفته می‌­شدند، بسیج خودش سازمان جدایی برای عملیات نداشت البته در سطح شهرها و روستاها و اطراف، بسیج سازماندهی داشت، حالا برنامه‌های متنوعی که می‌خواست انجام دهد سازمان خاص خودش را در پشت شهر و روستا داشت، اما در جبهه از ساختار لشکرها تبعیت می‌کرد و در آن سازمان به کارگیری می‌شد. این فرایند تا پایان آتش‌بس ادامه داشت.

اما اینکه ما فکر کنیم چون بسیج در درون سپاه و تحت مدیریت و رهبری سپاه شکل گرفته و سلسله مراتب فرماندهی از حاکمیت شکل می‌گیرد پس بنابراین یک نهاد مردمی نیست، یک موسسه مردم‌نهاد نیست این اشتباه است.

در یک مقطع، همایشی در چین برگزار می‌­شد که کل موسسات مردمی دنیا برای یک برنامه جمع شده بودند و قرار شد از ایران هم موسسات مردم‌نهاد بروند؛ چه اینکه ما شنیده بودیم که منافقین در این همایش و برنامه‌های نمایشگاهی که داشت حضور فعالی دارند و علیه جمهوری اسلامی ایران برنامه‌ریزی کردند و می‌خواهند کار کنند و کارهایی هم کرده بودند. به همین خاطر ما اصرار کردیم بسیج باید در این همایش شرکت کند ظاهر این بود که بسیج نهاد مردمی نیست و یک نهاد حاکمیتی است اما  ما در آن جلسه‌ای که با حضور نماینده تشکل بین‌المللی این همایش در ایران برگزار شد اثبات کردیم که بسیج یک نهاد مردمی است.

بسیج الگوی سوم؛ نهادی حاکمیتی یا مردمی؟

در آن جلسه گفتیم به نظر شما یک موسسه مردم‌نهاد( NGO ) دارای چه شاخص‌هایی است که ما نداریم! شما یک موسسه مردم‌نهاد را ببینید معنایش این است که نیرویی که در آنجا حضور دارد داوطلب است و با زور یا برای کسب درآمد آنجا نیامده است. تمام پایگاه‌های مقاومت در مساجد ایران هم نیروهای داوطلب هستند و هیچگونه اجباری برای حضور ندارند و هیچ حقوقی هم دریافت نمی‌کنند؛ بله حاکمیت خدماتی برای به کارگیری این‌ افراد که لازم است تا آن اثربخشی را در جامعه داشته باشند را در یک ساز و کاری ایجاد کرده است. در آن جلسه ما ثابت کردیم که این بسیج NGO است و بزرگترین  NGO جهان است آن‌ها هم پذیرفتند و بسیج برای شرکت در آن همایش اجازه گرفت و  بسیج خواهران ما که رفته بودند توانستند خوب عمل کنند، فکر کنم آن همایش هم در حوزه زنان بود.

بنابراین اینکه امام فرمودند باید جریان مردمی شکل بگیرد به این معنا نیست که جدای از حاکمیت باشد، برای خودش فرماندهی داشته باشد و ستاد مستقلی داشته باشد، این اصلاً غیر ممکن است اصولاً من یادم است در شورای مرکزی جهاد هر انجمن و نهاد و تشکیلاتی که راه می‌افتاد می‌گفتیم که نماینده امام شما کیست؟  باید به یک نحوی به نظام، رهبری و حاکمیت  وصل باشد. چون می‌گفتیم اگر تشکل مردمی وصل به نظام حاکمیت نباشد فاسد می‌شود. اصلاً ممکن است به انحراف کشیده شود و در مقابل نظام قرار بگیرد. یک نهاد مردمی در عین حال که باید داوطلبانه باشد اما باید با نظام حاکمیت مرتبط باشد. این یک نوع سومی از حرکت‌های  100 درصد حاکمیتی و ۱۰۰ درصد مردمی است و لذا از نظر من حتی کمیته امداد اگر بخواهد در کارش موفق باشد بهتر است که خودشان خدمات به محرومین ندهند بلکه از طریق این موسسات خیریه عمل کنند تا این حرکت مردمی حفظ شود هم خدمت انجام شده و هم این موسسات تقویت شدند و با نهاد حاکمیت مرتبط شده‌اند و دوباره کاری و چند باره کاری نمی‌شود مثلاً ممکن است یک فرد از چند جا خدمات بگیرد یک عده هم سرشان بی‌کلاه بماند.

این نظام برنامه‌ریزی برای جامعه و حکومت از شئونات حاکمیت است و پیوندش با مردم به یک ظرافتی نیاز دارد تا آن هویت مردمی حفظ شود. در رویکرد داوطلبانه و مدیریت مردمی، جهاد سازندگی نمونه بارز این داستان بود. حرکت کاملاً مردمی و داوطلبانه بود و به صورت وسیع و گسترده در نقاط مختلف کشور کارهای عظیمی انجام می‌شد ولی با هدایت و حمایت و پشتیبانی جریانی که نظام به آن رسمیت داده بود و آن را قبول داشت. طوری که از وزارتخانه‌ها جلو زد. یک بار شهید بهشتی در جلسه‌ای فرمودند که جهاد سازندگی باید آنقدر توسعه پیدا کنید که جای دولت را بگیرید. شما باید دولت شوید و دولت محل کوچکی برای سیاست‌گذاری و هدایت باشد چیزی که الان آرزویش را مسئولین حکومتی دارند ولی متاسفانه هر دولتی که می‌گذرد ساختار دولت فربه‌تر، سنگین‌تر و فشارش روی بودجه گسترش پیدا می‌کند درحالی که حرکت باید مردمی و تحت نظارت حاکمیت باشد، مسئولیت اجرایی باید به دست مردم باشد.

این قضایا تا پایان دفاع مقدس در زمان حیات حضرت امام ادامه داشت و بعد از رحلت حضرت امام، بسیج با همان شبکه گسترده در بدنه وجود داشت و در نخستین جلسه‌ای که با حضرت آقا بعد از رهبری داشتیم درباره ادامه حیات نیروهای سه گانه سپاه از ایشان سوال شد چرا که یک حرکتی شروع شد و الحمدلله ناکام بود که می‌­خواست ارتش و سپاه را ادغام کند آقا فرمودند: نه! این‌ها باید به قوت خودشان باقی باشند و به کار ادامه دهند. در همان جلسه از بسیج سوال شد که بالاخره  جزو نیروی زمینی است یا جای دیگر؟ خود آقا فرمودند بسیج تحت عنوان نیروی مقاومت بسیج، نیروی چهارم سپاه بشود یعنی بسیج به یک نیرو تبدیل شد. البته خوب قرارگاه رمضان هم به نیروی قدس تبدیل شد، آن هم به عنوان یک جریان برون مرزی سپاه برای جبهه مقاومت و اقدامات برون مرزی به سطح نیرو ارتقا یافت.

به هر حال آن موقع هنوز سایه تهدیدهای نظامی وجود داشت و کشور در وضعیت التهابات بعد از آتش‌بس بود. به خصوص بحث رحلت حضرت امام یک مقوله‌ای بود که مملکت از نظر آشوب‌های داخلی و خارجی احساس تهدید می‌کرد و لذا در این مقطع هیچکس فکر حذف بسیج نبود و نیروی مقاومت بسیج در همان مقطع شکل گرفت. به عقیده من تبدیل بسیج به نیروی مقاومت هیچ تغییر عمده‌ای نسبت به قبل که واحد بسیج بود ایجاد نکرد و همان ایده امام انسجام قوی‌تری پیدا کرد و یک مدیریت متمرکز و بهتری زیر نظر سپاه شکل گرفت. اما پایگاه مقاومت بسیج که هویت اصلی بسیج با آن است دست نخورد و توسعه پیدا کرد. پایگاه مقاومت بسیج در اقشار، مدارس، دانشگاه‌ها، کارخانجات و در ادارات شکل گرفت تقویت و توسعه یافت.

دلیل شکل‌گیری نیروی مقاومت هم این بود که وقتی ما سه نیرو داشته باشیم مساله این است که بدنه سپاه و حلقه‌های بسیج و مساجد را چگونه پیوند بدهیم؟ لاجرم به یک ساختار نیاز داشتیم و چون  بسیج تنها کارکرد لشکرها در جبهه‌های جنگ و نیروی زمینی را نداشت و بحث دفاع شهری و مباحث انتظامی- امنیتی مخصوصاً در سطح روستاها که بعضی جاها احساس ناامنی می‌شد فراتر از نیروی زمینی بود مساله نیروی مقاومت بسیج مطرح شد. البته در همان حیطه نیروی زمینی هم از ابتدا تا انتهای جنگ بین بسیج و نیروهای زمینی یک فاصله تشکیلاتی وجود داشت، چون ساز و کار لشکرها با ساز و کار بسیج تناسب نداشت.

من یادم است گردان‌های عاشورا و الزهرا را که سازماندهی کرده بودیم یک نوع سازماندهی رزمی برای بسیجی‌ها داشت که در والفجر مقدماتی ما نیروهای بسیج را  به صورت گردانی اعزام می‌کردیم، اصلا لشکر زیر بار نمی‌رفت و گردان‌ها را منحل می‌­کرد و در ذیل ساختار خودش دوباره به ساماندهی می‌­پرداخت. بنابراین ما همیشه بین سازمان بسیج و نیروی زمینی یک فاصله تشکیلاتی داشتیم و بعد از آتش‌بس به دلایل ماموریتی و ساختاری که عرض کردم احساس اینکه ضرورت دارد یک نیرو برای بسیج در نظر بگیریم اتفاق افتاد و چقدر هم هوشمندانه مقام معظم رهبری تصمیم گرفتند که بسیج حفظ شد.

اگر یک نگاه راهبردی داشته باشیم تهدیدها بعد از جنگ عوض شد. یعنی تهدید ما تا قبل از آتش‌بس نظامی بود بعد از آتش‌بس تهدید اصلی کشور جنگ نرم و تحریم اقتصادی بود، در این حوزه‌ها ما باید بیشتر احساس تهدید می‌کردیم چندین بار هم مقام معظم رهبری روی اهمیت و تربیت بسیج تاکید داشتند بالاخره پیشانی سپاه برای مقابله با تهدیدات نرم دشمن بسیج بود، خط مقدم بسیج بوده است، بسیج دانشجویی، بسیج اساتید، بسیج دانش‌آموزی یا بقیه اقشار. اما متاسفانه این اتفاق به این صورت نیفتاد که ما بیاییم مانند دوران دفاع مقدس که لشکرها خط مقدم نبرد بودند و بسیج کمک‌کننده و پشتیبان بود در دوران پس از جنگ درباره بقیه ساختارها همین فرآیند را ادامه بدهیم.

بعد از آتش‌بس لزوما یک سری عقب‌ماندگی‌ها و ضعف‌هایی که در اداره مدیریت کشور پیدا کردیم ناشی از همین کم‌توجهی به بسیج بود. البته بسیج با تشکیل نیروی مقاومت خیلی تقویت شد ولی یادم هست در بحث تفکیک نیرو، امکانات و تجهیزات بعد از آتش‌بس که امکانات سپاه باید بین نیروهای پنجگانه تقسیم می‌شد متاسفانه بسیج همیشه در تقسیم نیروها دچار مشکل بوده و کمبود داشت. ولی به طور کلی این غفلت و کم‌توجهی وجود داشت و چند بار هم مقام معظم رهبری تذکر دادند، جمله‌شان این بود که فرمانده کل سپاه حداقل ۵۰ درصد سپاه ارتش ۲۰ میلیونی است، این جمله را آقا دو بار در جلساتی که گزارش حضوری داده می‌شد فرمودند و تاکید داشتند که باید به بسیج بیشتر توجه شود، ولی بسیج یک فرایند رشد خودش را با مشارکت‌های مردمی و تعامل با دستگاه‌های اجرایی طی کرد، یعنی واقعاً با تشکیل گردان‌های عاشورا و الزهرا یک قدرت قابل توجه در مدیریت محلی پیدا کرد. واکسیناسیون فلج اطفال یک نمایش قدرت بود از بسیج که بتواند کل کودکان سراسر کشور را در عرض کمتر از یک روز واکسینه کند و این برای همه تعجب‌آور بود که این اتفاق افتاد به تعبیر دیگر مسیر رشد بسیج به طور طبیعی اتفاق افتاد ولی بهتر از آن می‌شد عمل بشود.

البته عمده مسائلی که نیروی مقاومت بسیج تعقیب می‌کرد غیرنظامی بود، چون بعد نظامی در نیروهای سه‌گانه بررسی و طراحی می‌شد و الحمدلله یک مسیر رشد خوبی هم پیدا کرد و به یک قدرت بازدارنده در منطقه تبدیل شد و به قله‌های اقتدار رسید ولی نیروی مقاومت بسیج نه در سطح مدیریتی و طراحی و نه حتی در به کارگیری اصلاً کاری به رویکرد نظامی نداشت. البته چند بار صحبت شده بود که ما باید بسیجیان را به لشکرهای سپاه مامور کنیم، حتی آقا یک بار فرمودند که آنقدر باید این ارتباط بسیجیان با لشکر و گردان‌ها زیاد شود که این‌ها را با تون صدا ‌بشناسند نه با صدا کردن اسم. اینقدر رابطه فرمانده گردان و یگان‌های رزمی با بسیج باید عمیق شود. متاسفانه این اتفاق به آن صورت نیفتاد و ما نتوانستیم فرمایش حضرت آقا را تحقق ببخشیم. در کل در بسیج بیشتر مسائل غیرنظامی بود بیشتر داخلی بود حتی ابعاد انتظامی-امنیتی هم یک مقدار تحت شعاع کار سازندگی، فرهنگی، اقدامات آموزشی و برنامه‌های متنوع در سطح کشور قرار گرفت. به خصوص برای جوانان و نوجوانان کانون‌های فرهنگی ورزشی ایجاد شد که بتوانیم حتی کودکان و نوجوان و جوانان را جذب کنیم.

فصل بعدی تبدیل نیروی مقاومت به سازمان بسیج است. بسیج از ابتدای تشکیل تا قبل از تبدیل شدن نیروی مقاومت به سازمان بسیج یک فرایند رشدی را داشت به خصوص بعد از حقیر که مسئولیت بسیج را داشتم سردار حجازی که جانشین ما بود و خیلی از برنامه‌ها با مشورت ایشان شکل می‌گرفت با همان فرمان و قدرت امور را پیش بردند و در زمان ایشان بسیج و نیروی مقاومت خیلی قوی‌تر از دوران ما بود و خیلی گسترش داشت و در همه عرصه‌های کشور نقش‌آفرین بود.

اما متاسفانه در یک مرکزی که طرح تحول سپاه بدون حضور میدانی در آنجا تهیه می‌شد یعنی بیشتر اتاق‌های فکر بود که بحث‌های نظری در آنجا دنبال می‌شد و با واقعیات سپاه و بسیج فاصله داشت به این نتیجه رسیده بودند که ما نیروی مقاومت را کنار بگذاریم و فرماندهی کل و ستاد نقش ستاد بسیج را داشته باشند و ظاهر این داستان این است که بسیج را تقویت کرده‌ایم چون ستاد سپاه با آن همه منابع، پشتیبانی‌ها، امکانات و مدیریت، بالای سر بسیج می‌آید و بسیج را تقویت می‌کند، فکر می‌کنم مقام معظم رهبری هم به این دلیل با این طرح موافقت کردند که بسیج تقویت شود، اما نتیجه کاملاً معکوس شد. چون ستاد مرکزی سپاه فرصت و امکانی برای اداره بسیج نداشت و بسیج به یک ستاد مستقل نیاز دارد و این ستاد دیگر وجود نداشت و سازمان بسیج یا در حقیقت معاونت تخصصی بسیج که ایجاد شده بود نمی‌توانست این بدنه گسترده بسیج را مدیریت کند و اجازه چنین کاری هم به او داده نمی‌شد به همین خاطر بسیج خیلی لطمه خورد و هنوزم که هنوز است فکر می‌کنیم که تحت تاثیر همین تصمیم و اقدامی که صورت گرفت بسیج تضعیف شد و حضورش در مساجد و مناطق محروم و روستاها و شهرها خیلی ضعیف شد، البته در بعضی از جاها قوت داشت مثلاً بعضی از اقشاری که قبلاً وجود نداشت. هرچند اکثر حوزه‌های قشری و محلی قبلاً وجود داشتند مثل بسیج پزشکی، بسیج فرهنگی، دانش‌آموزی همه این‌هایی که عرض کردم وجود داشتند، این جمع شدن ستاد مرکزی بسیج خیلی به سازمان بسیج در سطح کشور لطمه زد.

 یک مطلب دیگر هم که به نظر من این خسارت را تشدید کرد. رویکرد غیرانتظامی و غیرامنیتی بسیج بود که مرتباً فشار آوردند تا بخش بسیج حذف شود، این ایست و بازرسی‌ها و گردان‌های عاشورا که هر سال در سطح شهری برای دفاع شهری و ایجاد آمادگی برای حوادث غیر مترقبه رزمایش داشتند جمع بشود. بحث دولت هم فقط نبود، یک نگاه داخلی سپاه هم تا حدودی وجود داشت که این رویکرد امنیتی و انتظامی بسیج را خیلی قبول نداشتند و مصداق مشخص آن را می‌خواهم عرض کنم ما یک تلاش زیادی کردیم برای اینکه بسیجیانی که در پست ایست بازرسی و اقدامات نیروی انتظامی عمل می­‌کنند فعالیت آن‌ها قانونی شود به همین خاطر بحث ضابط شدن عزیزان بسیجی را دنبال می‌کردیم که نهایتاً با دستور مقام معظم رهبری، مجلس وقت آن را تایید کرد. بعد از این مصوبه ما شبکه‌ای را به نام ستاد اجرایی امر به معروف و نهی از منکر ایجاد کردیم که در سطح تمام شهر حضور داشت. این قانون بسیجیان ضابط را به نیروی‌انتظامی و دستگاه قضا متصل می‌­کرد یعنی پشتوانه‌ای برای تداوم این حرکت بود و خیلی می‌توانست برای جرایم اجتماعی و اخلاقی که بعضاً دچار آن هستیم کمک کند، البته رویکرد ایجابی هم در کنار این برخورد سلبی در بسیج تقویت می‌شد یعنی پیشگیری ثانوی را در بسیج داشتیم منتها همان اوایل کار که داشت شکل می‌گرفت این کار متوقف شد و به کلی مراکز اجرایی امر به معروف جمع شدند.

بسیج الگوی سوم؛ نهادی حاکمیتی یا مردمی؟

بله فضای خارجی بی‌تاثیر نبود اما اینکه تصمیم دولت باشد نه، تصمیم درونی سپاه بود که دیگر بسیج وارد این مباحث نشود، شاید یک مساله‌ای که باعث شکل‌گیری این تفکر در مدیریت سپاه شد این بود که نگران بودند که بسیج در صورت ورود به صحنه، آلوده این جرائم اجتماعی و اخلاقی بشود. در حالی که مردم را باید در صحنه بیاوریم وگرنه جامعه آلوده می‌شود مردم چگونه می‌توانند در صحنه بیایند؟ حالا تذکر لسانی و کار فرهنگی را عموم مردم می‌توانند انجام دهند اما مقام معظم رهبری در یک جلسه‌ای با اعضای ستاد امر به معروف می‌فرمایند که مرحله قلبی و لسانی امر به معروف و نهی از منکر با ستاد امر به معروف است، اما مرحله عملی و یدی با بسیج است. با صراحت می‌فرمایند که مردم بخواهند در مرحله عملی وارد شوند برای امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با جرایم اجتماعی و اخلاقی حتماً باید از طریق بسیج عمل کنند ایشان ادامه می‌دهند و می‌فرمایند که چون خودم ابلاغ کردم ولی متأسفانه کلاً این کار کنار گذاشته شد ما باید مردم را وارد میدان عمل کنیم. نیروی انتظامی قادر نیست با این جرایم عمومی و اجتماعی برخورد کند و برای ورود مردم هیچ سازوکاری جز بسیج وجود ندارد و این باید حفظ می‌شد یک ایراداتی داشت و این ایرادات باید برطرف می‌شد و تقویت می‌شد متأسفانه این اتفاق نیفتاد.

شاید شرایط سیاسی کشور هم بی‌تاثیر نبوده، بالاخره دولت‌هایی که بر سر کار آمدند اعتقادی به این حرکت‌های انقلابی و رویکردهای بسیجی نداشتند. من یادم نمی‌رود بعد از واکسیناسیون فلج اطفال که خیلی موفق بود مقام معظم رهبری توصیه داشتند که شما حتماً برنامه‌های مشابه این حرکت را در بخش‌های مختلف داشته باشید، بسیج هم طرح‌هایی را تهیه کرد و به هیئت دولت برد و آنجا هم ۱۰ تا طرح بود گزارش داد و دفاع کرد و قرار بود که این طرح‌ها را در حوزه کشاورزی و مباحث محیط زیست تا آمار جمعیتی کشور و حتی در حوزه بهداشتی اجرا کند اما حتی  یکی از این طرح‌ها هم عملیاتی نشد. حتی طرح‌هایی را هم که از قبل داشتیم متوقف شد چون در نگاه این جریان تکنوکرات، حرکت‌های انقلابی مذهبی و مردمی معنا نداشت و آن‌ها ساختار متصلب خودشان را داشتند. این جریان تکنوکرات، لیبرال هم بود  و به غرب تمایل داشت این کاملاً محسوس بود لذا بسیج تحت تاثیر چنین فضایی به هر حال نمی‌توانست بدون تعامل با دولت و دستگاه‌های اجرایی کار قوی و سطح ملی را انجام دهد، باید این حمایت‌ها صورت می‌گرفت، هماهنگی‌ها اتفاق می‌افتاد که ما در آن دوران دچار مشکل بودیم و در مقاطع بعدی هم که همین رویکردها در دولت‌ها متاسفانه ادامه داشت دچار مشکل شدیم.

در کل معاونت تخصصی بسیج یا همان سازمان بسیج مستضعفین، لجستیک، نیروی انسانی و آموزش ندارد، تمام اقدامات ستادی در ستاد مرکزی سپاه شکل می­‌گرفت و معاونت تخصصی در حد مشاور فرمانده کل سپاه عمل می‌کرد، البته این اتفاق نیفتاد و عملاً نتوانستند این را محدود کنند و معاونت بسیج مخصوصاً در زمان سردار نقدی خیلی توسعه پیدا کرد و یک چیزی شبیه ستاد نیروی مقاومت شد هرچند خیلی فاصله داشت با آن چیزی که از ابتدا ما در نیروی مقاومت به عنوان ستاد داشتیم یعنی عملاً هرچه سازمان بسیج جلو آمده، این قدرت مدیریتی و فرماندهی و هویت نیرویی بیشتر پیدا کرده، چاره‌ای هم نبوده چون ستاد سپاه به بحث نمی‌رسیده و بسیج مجبور بوده برای خودش این واحدها را ایجاد کند و به سمت همان نیروی مقاومت گرایش پیدا کند منتها با مشکلات پیچیده ساختاری، مثلاً رده بعد از سازمان بسیج، سپاه استان است و سپاه استان زیر نظر بسیج نیست، بعد شهرستان زیر نظر آن است و واقعاً رابطه رییس سازمان بسیج با زیر مجموعه در استان و شهرستان زیاد روشن نیست در حالی که پایگاه مقاومت و حوزه مقاومت همه جزو بسیج هستند و یک خلا تشکیلاتی در این وسط در سطح استان و شهرستان‌ها وجود دارد که خیلی مشکلات در مدیریت، نظارت و هدایت ایجاد کرده است و عملاً سپاه استان‌های ما ۹۰، ۹۵ درصد کارشان همین بسیج است، منتها بدون اینکه زیر سازمان بسیج باشند و این خودش مشکل ایجاد می‌کند.

بیشترین عامل در ضعف کارکردی بسیج همین مشکلات ساختاری است البته یک مقدار هم فضای اجتماعی، رویکردهای جنگ نرم دشمن، فضای مجازی و بعضی از اقدامات دولت‌هایی که ارتباطی با این رویکرد نداشتند نیز موثر بوده است.بنابراین با تبدیل نیرو به سازمان عملاً بسیج تضعیف شد و همه معترف هستند و کسی نیست که شکی در فرایند افول بسیج بعد از تبدیل شدن به سازمان داشته باشد با وجود زحماتی که کشیده شده دوستان ما در سازمان بسیج خیلی تلاش می‌کنند ولی نتوانستند آن وضعیت گذشته را احیا کنند.

یک پروژه مطالعاتی در دانشگاه عالی دفاع ملی در رابطه با بازگشت بسیج به روند رشد گذشته داشتیم که به این نتیجه رسید که می‌شود بدون تغییرات ساختاری سنگین در سپاه -چون هر تغییری در سپاه معمولاً ریزش و خسارت‌های زیادی دارد- همین ساختاری که هست با تفویض اختیارات فرمانده کل سپاه به رئیس سازمان بسیج به وضع گذشته برگرداند و نیروی مقاومت بسیج را احیا کرد.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات