پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی؛ در خاطرات اسدالله علم آمده است: «پس از سركوب كردن ملاها ، استمزاجی كردم تا ببینم كدامیك از آیت الله ها حاضر است تا حدودی با ما همكاری بكند . در پاسخ همین آیت الله شریعتمداری پیشنهاد كرد علی الحساب معادل ۸۰ هزار دلار به او بدهم و در آینده اگر خبری بود خودش با من تماس خواهد گرفت . شاه حرف مرا قطع كرد و گفت «اشكالی ندارد ؛ با وجود این حرف ها آدم وفادار و كاملا بی آزاری است .»
30 خرداد 1342
زندگی در تاریكی در عصر فضا ؛ نخست وزیر شاه با چه كسی سخن می گوید؟!
اسدالله علم نخست وزیر صبح امروز در مراسم كلنگزنی یك دبستان در غرب تهران گفت : ما در مملكتمان مفتخر هستیم كه در بین ممالك این قسمت از دنیا با نهایت روشن بینی و تحت هدایت و سرپرستی شاهنشاه بزرگ به طرف ترقی و تعالی پیش می رویم !
وی ادامه داد : همین الان می بینم كه به محض آن كه نام اعلیحضرت همایونی را می برم شما خود به خود از صندلی هایتان بلند می شوید و ابراز احساسات می كنید این مطلبی نیست كه بتوان تلقین كرد بلكه احساسی است كه با خون شما آمیخته شده است .
وی گفت : با توجه به اوضاع امروز دنیا ما نمی توانیم از قافله تمدن عقب بمانیم ، لابد در اخبار روزنامه ها خوانده اید كه تا عصر دیروز بر بالای سرمان زنی در سفینه های فضایی در گردش بود در این چنین شرایطی چطور ممكن است ما قبول كنیم در مملكت ما حتی زن ها از تحصیل هم محروم بمانند ؟
علم گفت : ما در دنیایی زندگی می كنیم كه طی مسافت دور كره زمین بیش از یك ساعت طول نمی كشد در این صورت چطور ممكن است عده ای قبول كنند كه ما در عقب ماندگی و تاریكی زندگی كنیم ، اگر این امر را به خود تحمیل كنیم نیستی و زوال را به خودمان تحمیل كرده ایم . [اطلاعات ، 30 خرداد 1342 ، صفحه 13][1]
رژیم دست به دامان روحانی نمایان شد!
روزنامه ها امروز نامه یك روحانی نمای مجهول الهویه به نام حسن لطیف پور به شاه را منتشر كردند كه وی در این نامه ضمن حمایت از شاه از قیام 15 خرداد اعلام برائت كرده است .
در بخشی از این نامه آمده است : « شناهنشاها ! من كه خود لباس مقدس روحانی در بر دارم روز ششم بهمن سال گذشته به قوانین پیشنهادی آن شاهنشاه رای مثبت دادم و امروز هم یك بار دیگر وفاداری و پشتیبانی خود را از این قوانین بزرگ كه ضامن خوشبختی و آزادی شیعیان خداپرست است تائید می كنم .
وی در ادامه قیام 15 خرداد را مورد هجمه قرار داده و مردم را اخلالگر ، سود جو و بی خبر خواند. [اطلاعات ، 30 خرداد 1342 ، صفحه 15][2]
ادامه تمجید جراید آمریكا از شاه !
روزنامه های غربی از جمله آمریكا با گذشت نزدیك به دو هفته از سركوبی خونین قیام 15 خرداد همچنان از شاه حمایت می كنند .
روزنامه ایونینگ چاپ آمریكا در شماره اخیر خود نوشت : مردم ایران باید به سبب داشتن رهبر بزرگی مانند شاه كه پرچمدار یكی از مهم ترین تحولات سال های اخیر قاره آسیا هستند به خود ببالد !
روزنامه ناسیونال زایتونگ چاپ سوئیس نیز ضمن بحث درباره تحولات عمیق اجتماعی و اقتصادی اخیر ایران نوشت : پشت كار و اراده خلل ناپذیر شاه ایران برای اجرای برنامه های اصلاحی در كشور خود در میان هیچ یك از رهبران جهان نظیر ندارد . [اطلاعات ، 30 خرداد 1342 ، صفحه 16][3]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
[1] درباره این اظهارات اسدالله علم نخست وزیر وقت رژیم پهلوی دو نكته را می توان مورد اشاره و تحلیل قرار داد 1 – چاپلوسی بی حد و حصر نخست وزیر : اسدالله علم را یكی از سیاستمداران مزور و متملق تاریخ ایران می شناسند او كه پیشرفت خود را در نزدیكی به مراكز قدرت می دید و رسیدنش به مدارج عالی نیز در واقعیت مدیون این رویه بود از هیچ فرصتی برای چاپلوسی فروگذاری نمی كرد ، خاطرات علم نیز پر است از این نوع ادبیات ، اگرچه علم در سرتاسر یادداشتهای خود با لحنی سراسر چاپلوسی خود را «غلامی خانه زاد و پابوس شاهنشاه آریامهر» می نامد كه چیزی جز «شكوه عظمت و تدبیر و درایت در رفتار این مرد بزرگ» نمی بیند اما در جای جای این یادداشتها استبداد رای محمدرضا پهلوی را، بدون اینكه چنین قصدی داشته باشد آشكار كرده است. در خاطرات شنبه 8/6/54 علم ضمن اینكه مواضع فرح را در اظهار برخی نواقص و كاستی ها برای تعدیل فضا مفید ارزیابی می كند، اشاره می كند كه برای دیگران كوچكترین انتقادات مشابهی بسیار گران تمام خواهد شد و مینویسد: «بیچاره ناصر عامری رئیس حزبی كه كشته شد فقط در یك جلسه گفته بود چرا حالا كه عایدات نفت را داریم تحصیلات را مجانی نمی كنید ؟ هویدا چنان نانی جلوی شاهنشاه برای او پخت كه اگر من به داد او نرسیده بودم كه بالاخره این حرف كه عیب جویی نیست، قطعا به حبس می افتاد و تازه حسب الامر شاهنشاه دو سه ماه بعد از این جسارت عامری، همین كار انجام شد.» (خاطرات اسدالله علم ، ج 5 : 213). این استبداد تا آن جا ادامه داشت كه كسی را یارای انتقاد از سگ شاه نیز نبود . تملق گویی، نوكر صفتی و چاپلوسی در مناسبات درون ساختار رژیم پهلوی به حدی بود كه عمال و رجال بلند پایه رژیم علاوه بر حقارت و ترس در برابر تمامی خاندان و نوادگان پهلوی حتی در برابر سگ محمدرضا پهلوی نیز موظف به رعایت كمال ادب و احترام بودند. در یادداشتهای شنبه 16 اسفند 1354 علم آمده است : «سرشام رفتم. مطلب مهمی نبود. فقط اعلاحضرت شهبانو جلوی شیطنت سگ بزرگ شاهنشاه را جدا گرفتند كه سر به بشقاب همه می زد. شاهنشاه فرمودند چرا اینطور می كنی؟ جواب دادند همه به این سگ هم تملق می گویند. تنها من می خواهم این كار را نكرده باشم. نفهمیدم شاهنشاه خوششان آمد یا بدشان.» (خاطرات اسدالله علم ، ج 5 : 494). طبیعی است زمانی كه كسی نمی تواند از سگ شاه انتقاد كند اسدالله علم نیز نمی تواند از خود شاه ایرادی بگیرد و باید مجیز گو باشد . 2- اسدالله علم ادعا می كند كه شاه به دنبال پیشرفت كشور است ولی مخالفین این را نمی خواهند ! او فضانوردی غربی ها را مثال می زند و می گوید آیا شایسته است در چنین زمانی زنان تحصیل نكنند و چنین حقی نداشته باشند ؟ طبیعتا پاسخ منفی است ولی نكته ای كه این جا باید بدان پرداخت دروغ گویی اسدالله علم است ، شاه هرگز علاقه ای به پیشرفت ایران نداشته و یا روحیات استبدادی او چنین اجازه ای را نمی داده است . به عنوان مثال شخصی كه به مطالعه علاقه ندارد چگونه می تواند مایل به پیشرفت مردم باشد . علم در خاطرات 16 فروردین 1348 می نویسد « شاهنشاه آن چه اسم مطالعه بر آن گذاشته شود، دوست ندارند، و این در دنیای امروز خطر بزرگی است. باید هزاران نكته از هر جهت، در باره هر موضوعی در نظر گرفته شود- چنانكه برای كلیه دول و كشورها انجام می گیرد- و سپس نظر قاطعی به عرض برسد و شاهنشاه بر اساس آن تصمیم بگیرند. مثلا راجع به همین حضور احتمالی نیروی دریایی آمریكا در خلیج فارس، اقلا باید حساب كرد كه حضور نیروی روس را مشكل میكند. وقتی هم در آبهای ما نبودند، دیگر به ما چه ربطی دارد كه پافشاری درخروج آنها بكنیم؟ باری، وظیفه من این است كه این مطالعه در امور را به شاهنشاه بقبولانم، اگر بتوانم!.» « همان ، جلد اول ، صفحه 146» از این روی ادعای پیشرفت خواهی شاهی كه علاقه ای به مطالعه در باره امور حساس نداشته و هر چه مایل بود عملی می ساخت طنز تلخی است كه تنها مجیزگوی شاه می تواند در عیان از آن سخن بگوید و خود تعجب نكند !
[2] رژیم طاغوت برای سركوبی قیام 15 خرداد و انقلاب اسلامی ملت ایران همواره به كمك روحانی نمایان امیدهای فراوان داشته است . اسدالله علم در خاطرات خود به این مسئله اشارات فراوانی دارد كه به مناسبت به یكی از آن موارد اشاره می شود . اسدالله علم در خاطرات 13 خرداد 1349 خود كه در كتاب «گفت و گو های من با شاه» صفحه ۲۴۵ منتشر شده است می نویسد : « امروز صبح از درگذشت آیت الله حكیم با خبر شدیم ، یكی از رهبران بزرگ شیعه ساكن عراق . خبر تا بعد از ظهر مرا گرفتار كرد . در كل فكر می كنم بیشتر از ده بار شرفیاب شدم ؛ جزئیات مراسم عزاداری را بررسی كردیم ؛ آیا لزومی به شركت شاه هست ؟ …پیام های تسلیت شاه در مرگ آیات عظام همیشه اشاره مشخصی به جانشین مورد نظرش داشته است . سنت خوبی است كه عموما پذیرفته می شود و توجه بسیاری را جلب می كند . در این مورد شاه به من دستور داد تا تلگرام را به آیت الله شریعتمداری در قم بفرستم . مجبور شدم یادآوری كنم كه ایشان به عنوان یك روحانی از محبوبیت زیادی در میان مردم برخوردار نیست . آیت الله خوانساری بیشترین محبوبیت را دارا است …اعلیحضرت می داند كه مراجع تقلید پیشین …همگی بسیار منزه و پاكدامن بودند و به مسائل مادی و مال اندوزی نمی اندیشیدند . مناعت طبع باید بزرگترین خصلت یك مرجع تقلید باشد . سپس خاطره ای را تعریف كردم كه در زمان نخست وزیری خودم اتفاق افتاده بود . پس از سركوب كردن ملاها ، استمزاجی كردم تا ببینم كدامیك از آیت الله ها حاضر است تا حدودی با ما همكاری بكند . در پاسخ همین آیت الله شریعتمداری پیشنهاد كرد علی الحساب معادل ۸۰ هزار دلار به او بدهم و در آینده اگر خبری بود خودش با من تماس خواهد گرفت . شاه حرف مرا قطع كرد و گفت « اشكالی ندارد ؛ با وجود این حرف ها آدم وفادار و كاملا بی آزاری است .» گفتم « شاید ولی دلیل نمی شود كه از احترام مردم هم برخوردار باشد » پس از مدتی كلنجار رفتن سرانجام شاه دستور داد دو نسخه از تلگراف تهیه كنم یكی را برای شریعتمداری و دیگری را برای خوانساری بفرستم.»
طبیعی است در چنین شرایطی روحانی نمایان دیگری نیز باشند كه برای رسیدن به مواهب زود گذر دنیوی به تمجید حاكم ستمگر بپردازند و خود را در جنایات طاغوت شریك سازند .
[3] هر چند كه تمجید از شاه در نشریات خارجی به مقتضای وابسته بودن رژیم طاغوت طبیعی بود ولی نبایستی نقش ساواك را در این راستا نادیده گرفت . از جمله مهمترین اقدامات ساواك، جعل خبر از قول خبرگزاری ها، رسانههای گروهی و نشریات و روزنامههای خارجی و انتشار آن در نشریات و رسانههای داخلی بود. ساواك از این رویه به طور مكرر بهره میبرد و اخبار و گزارش نشریات و رسانههای خارجی را به طور دلخواه در روزنامهها و رسانههای داخلی منعكس میكرد. این در حالی بود كه ارباب مطبوعات و نیز صاحبان رسانهها و نشریات خارجی كه اخبار آنان از سوی ساواك جعل شده بود، از ساختگی بودن این خبرها مطلع میشدند، اما هر یك به دلایلی از افشای آن اجتناب میكردند. رسانهها و نشریات داخلی نیز جسارت و توان لازم را در خود احساس نمیكردند كه بتوانند در برابر اینگونه اخبار جعلی ساواك واكنش نشان دهند. البته رسانهها، خبرگزاری ها و نشریات خارجی نیز به دلیل سكوتی كه در قبال اینگونه جعل و خبرسازی ساواك اختیار میكردند، كمك های مالی قابل توجهی از سوی حكومت دریافت میكردند. همین خبرگزاری ها و نمایندگان روزنامههای خارجی در قبال دریافت پول های بسیاری از ساواك، از انعكاس مستند اخبار و حوادثی كه در ایران جریان داشت، طفره میرفتند.