پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی؛ روز یكشنبه  21 آذرماه سال 1394 ارتش نیجریه در تلاش برای بازداشت شیخ «ابراهیم زكزاكی»، رهبر شیعیان نیجریه دست به كشتار 500 نفر از شیعیان این كشور زد. در مواجهه با این جنایت٬٬ جامعه بین‌المللی همچون گذشته تناقض رفتاری خود در برخورد با جنبش های اسلامی را تكرار كرد. در بررسی جنایت علیه شیعیان نیجریه می‌توان ردپای سیستم وهابی عربستان و تكرار بازی تاریخی آنها برای مقابله با جتبش‌های اسلامی را دید.

تا قرن هفدهم میلادی (11 هجری قمری) جهان اسلام در اوج اقتدار بود و مسلمانان دارای عظمت و ابهت خاصی بودند؛ اسلام تا قلب اروپا پیش رفته بود و سیستم بازگانی غرب و هیئت‌های مذهبی غربی كه كار استعمار خود را چند صباحی بود آغاز كرده بود به هر سرزمین اسلامی كه می رسید مبهوت عظمت اسلام بود.

اما هجوم همه جانبه استعمار غربی در كنار عقب ماندگی و انحطاط جوامع اسلامی مشكلات جوامع اسلامی در دوره معاصر را تشدید كرد. در حالی كه جوامع اسلامی مبهوت ظواهرغربی‌ها بودند، حمله ناپلئون به مصر در قرن 199 میلادی زنگ خطر را برای جهان اسلام به صدا در آورد.[1] در واكنش به وضع موجود، انتقادات و موضع گیری­های متفاوتی صورت گرفت و جنبش­های بسیاری به وجود آمدند كه همه آنها در دو دسته كلی حامیان تمدن غرب و به تعبیری غرب زده ها در مقابل جریان احیا و بازسازی تفكرات دینی(جریان اصلاح طلبی دینی) قابل تقسیم بندی است.

اما كشورهای استعماری و قدرت‌های بزرگ سیاست حمایت از گروهها و جنبش‌های غرب زده و سركوب گروههای اسلامی و مبارز را در دستور كار داشتند. در این دوران در برخی كشورها از جمله ایران فرقه سازی و تفرقه افكنی امری متداول در سیاست غرب بود.

 همه اینها در حالی است كه در مقطع جنگ سرد به دلیل منافع قدرت‌های بزرگ و در راستای حمایت تمام عیار از دیكتاتورها جنبش‌های جوامع اسلامی بدون هیچگونه استثنایی سركوب می‌شد. تنها بعد از فروپاشی شوروی، اندكی فضا  برای فعالیت گروههای اسلامی محیا شد و بعد از آن سیاست مدیریت جنبش های اسلامی در دستور كار غرب قرار گرفت.

1. شكل گیری جریان غرب گرا در واكنش جوامع اسلامی :

در حالی كه با ورود استعمارگران مشكلات جهان اسلام تشدید شده بود، ساختار متفاوت گروههای تازه وارد(استعمارگران) موجب شكل گیری گروهی شد كه مبهوت آداب و رسوم میهمان (استعمار) شده بودند. گروهی كه ظواهر استعمار غربی چشم آنها را بر روی واقعیات بسته بود و آنها را شیفته خود ساخته بود. این گروه همان‌هایی بودند كه از غربگرایی تا غرب زدگی پیش رفتند و ضمن رد دستاوردها و سالها تاریخ و تمدن جوامع اسلامی٬٬ معتقد به تقلید صرف از غرب بودند.

با فعالیت این گروه به مرور بی هویتی، سكولاریسم، ماتریالیسم، اومانیسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم وارد جوامع اسلامی شد. این گروه در حالی عمدتا با ظواهر فرهنگ غربی به خصوص بخش نظامی استعمار آشنا شده بود، تنها مقلد صرف فرهنگ غرب شدند و بسیاری از آنها نظامی گری را تنها راه احیای جهان اسلام دانستند.

این گروه به زعم خود اخذ تمدن غرب را برای مقابله با استعمارگران غربی در دستور كار قرار داده بودند، اما به دلیل عدم استحكام و تمركز نظری دقیق نخبگان این جریان بحران هویت بسیاری از این گروهها را فرا گرفت.[22] بحران هویت در این گروه موجب شد این گروه از چهره استعمارگر و غارتگر غفلت كنند و اعلام نمایند غرب دشمن نیست. لذا به تعبیر خود برای نجات جوامع اسلامی  به غرب پناه بردند.

این گروه بدون ریشه یابی و شناخت صحیح فرهنگ و تمدن غرب شعار تجدد سر می دادند؛ این در حالی بود كه آنها از علوم غرب تنها ساختمان دانشگاهها و از سیستم سیاسی و اداری غربی تقسیم قوا و حكومت مشروطه را می شناختند. آنان هر چند از تغییر و اصلاحات سخن می‌گفتند كه ماهیت و روش انجام اصلاحات برای آنها هنوز كشف نشده بود. [3]

با فعالیت این گروه بود كه آزادی سیاسی مایه اصلی تفكر اجتماعی دنیاگرایی قرار گرفت و وجود اقلیت صاحب امتیاز وابسته به غرب و بدبختی توده فقیر ملت امری عادی شد و با تسلیم در مقابل غرب، برتری بی چون و چرای غرب مورد اذعان قرار گرفت. برای این گروه كه افرادی مانند طهطاوی، قاسم امین، مصطفی كمال، احمد لطفی السید و محمد حسین هیكل در مصر و جوامع عربی، سر سید احمد خان در هند و ملكم خان و تقی زاده در ایران نماینده آن بودند٬٬ غربی كردن جوامع اسلامی به آرمان بدل شد. اما شكل گیری این جریان بود كه واكنش جریان احیا و بازسازی تفكر اسلامی، (گروه مبارز با فرهنگ و نفوذ غرب) را برانگیخت.

2.  جریان احیا و بازسازی تفكر اسلامی

احیا و تجدید حیات اسلام و بیداری مسلمانان و یا به عبارتی بازسازی تفكر دینی راهكاری است كه در دو سه قرن اخیر از طرف رهبران، علما و متفكران دینی جهان اسلام به منظور حل و فصل مساله عقب ماندگی و انحطاط داخلی و نیز برخورد با غرب و هجوم فرهنگ و تمدن و استعمار غربی طرح و تعقیب شده است.

این جریان٬ جریان قالب اواخر قرن نوزده بود و به خصوص دوره جنگ جهانی اول به اوج خود رسید. بعد از یك دوره فترت از جنگ جهانی اول تا 1980 (به دلیل فضای جنگ سرد) این تفكر به شدت در جهان اسلام قوت گرفت. افراد تاریخی و شاخص این جریان: اقبال لاهوری در هند، مودودی در پاكستان، سید قطب و محمد عبده در مصر و سید جمال الدین اسد آبادی از ایران بودند. شعار این گروه بازگشت به اسلام و احیای ارزش های اسلامی بود. اما نفوذ استعمار بسیاری از آنها را مرعوب ساخت، لذا گروههایی كه مقاومت كردند در نهایت نیز از بین رفتند. اما چه بسیار گروههایی كه با نام اسلامی اما به دست استعمار ایجاد شدند و عاملی برای مقابل با جریان های اسلامی شدند و هستند.

در حالی كه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حمایت قاطع جمهوری اسلامی از جنبش‌های اسلامی دوره ویژه‌ای در حیات این جنبش ها به وجود آمده است.

*****جنبش های اسلامی ضد استعمار *****

شكی نیست كه همه جنبش های معاصر جهان اسلام بلا استثناء در ابتدای شكل­ گیری دو ویژگی اسلامی و ضد استعماری بودن  را به عنوان شاخص خود معرفی كرده اند. اما بسیاری از جنبش‌ها بعد از مدتی به دلایل مختلف و تحت فشار كشور های استعماری تغییر رویه داده و به عامل استعمار بدل شدند. لذا مروری بر جنبش هایی كه در مقابل استعمار ایستادگی كاملی داشتند حائز اهمیت است.

آنچه جنبش مهدی سودانی، جنبش حزب الله و جنبش انصار الله یمن  را به شاخصی در جنبش‌های اسلامی تبدیل كرده؛ اتكاء به مبانی اسلامی، عدم اتكاء به حكام مستبد منطقه‌ای و مبارزه تمام قد با استعمار و استكبار بوده است. در نتیجه این رویكرد است كه جنبش‌های این گروه مورد خصم حكام وابسته و كشور های استعماری قرار می گیرند و این مسئله در همه این جنبش ها به عینه دیده می شود.

  1. جنبش مهدی سودانی

محمد احمد بن عبدالله ملقب به مهدی سودانی از رهبران بزرگ ضد استعمار سودان در قرن سیزدهم هجری/ نوزدهم میلادی محسوب می شود. مهدی سودانی با مشاهده انحطاط اخلاقی، اجتماعی و فساد جامعه اسلامی سودان و بی عدالتی و ظلم حكام مصر و استعمار انگلستان به قیام مسلحانه روی آورد. وی توانست بر اساس دعوت اصلاحی و اسلامی خود قبایل و اقوام پراكنده سودان را متحد سازد و حكومتی ملی، اسلامی و مستقل و به دور از دخالت بیگانگان تأسیس كند. لذا عدم سازش این جنبش با انگلستان ، موجب دشمنی استعمار با این قیام و نابودی آن شد.

در اهمیت این جنبش بایستی اشاره شود كه ضربه این جنبش برای بریتانیا به قدری سخت و ناگوار بود كه به نوشتة روزنامه انگلیسی ساندی تلگراف "ملكه ویكتوریا چند روز پس از این واقعه عزادار شد و حتی سال ها بعد كه سودان مجدداً به تصرف انگلستان درآمد، باز هم تأثر حادثة  نخستین به جای خویش باقی بود؛ زیرا پسر قایق ساز، اولین رهبری بود كه یك ضربة توأم با پیروزی به امپراطوری بریتانیا وارد كرده بود"[4]

آنچه جنبش مهدی سودانی را به شاخصی در جنبش های اسلامی تبدیل كرده عدم اتكاء به حكام مستبد منطقه ای و مبارزه تمام قد با استعمار به خصوص انگلستان بوده است.

  1. جنبش اخوان المسلمین

جنبش اخوان المسلمین بدون تردید از مهم ترین و نیرومندترین جنبش ها و حركت های اسلامی سیاسی در تاریخ معاصر جهان است. این جنبش در سال ۱۹۲۸ م. در اسماعیلیه مصر به رهبری شیخ حسن البنا[5] تاسیس شد، اما به مرور گسترش پیدا كرد و به بسیاری از كشور‌های عربی تسری یافت.

بسیاری ها سید قطب اندیشمند اسلامی، محمد الغزالی مبلغ اسلامی، سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده را بنیانگذاران فكری این جنبش می دانند كه در پاسخ به انحطاط داخلی مسلمانان و سلطه بیگانگان بر كشورهای اسلامی پدید آمد. این جنبش  با ویژگی اسلامی و ضد استكباری خود از جمله جنبش هایی است كه تا به حال در مقابل آرمان های خود سر سازش فرود نیاورده است.

 اما استثنائاتی نیز وجود دارد كه جنبش اخوان المسلمین به دلیل فراملیتی بودن و وسعت جغرافیایی گسترده خود در برخی كشور ها تحت تاثیر حكام و استعمار گران قرار گرفته و در مقطعی به ابزاری برای ضربه به اسلام تبدیل شده است. با این حال با توجه به رهبری شخصیت های بزرگی كه این جنبش اسلامی را راه اندازی كردند و روح استكبار ستیزی این جنبش دارای اهمیت بسیار است. لذا مشاهده می شود كه اكثر رهبران این گروه بخصوص افرادی كه موضع گیری مستقلی از دولتهای خود و قدرت های بزرگ دارند تحت فشار های سیاسی سنگینی قرار گرفته و بعضا به عنوان افراد تروریست در كشور های غربی معرفی می شوند. این مسئله به خصوص در رابطه با فلسطین و حمایت از آرمان این ملت به عینه دیده می شود.

  1. جنبش حزب الله لبنان

جنبش حزب الله لبنان در سال ۱۹۸۲ میلادی، یعنی حدود سه سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاسیس شد. شاید بتوان گفت كه این جنبش اكنون مشهورترین و تاثیرگذارترین گروه اسلامی و ضد استكباری در جهان اسلام است كه توانسته است با فعالیتها و اقدامات خود به این مهم دست یابد. اما آنچه این جنبش و این گروه را به شاخص این نوشتار بدل كرده مبارزه بی امان با استكبار و استعمار و نماینده آنها در منطقه(رژیم صهیونیستی) و عدم وابستگی به حكام وابسته و مستبد جهان عرب است.

در رابطه با استكبار ستیزی این جنبش سید حسن نصر الله دبیر كل حزب الله لبنان، رژیم صهیونیستی را خط مقدم قدرتهای استكباری و استعماری جهان برای هدف قرار دادن منطقه ما به شمار می آید و در رابطه اسلام خود را ادامه دهنده راه بزرگان اسلام از جمله امام حسین(ع) می داند. با شاخص های فوق است كه جنبش حزب الله لبنان مورد غصب كشور های غربی و استعماری قرار گرفته و به لیست تحریمی و ترویستی آنها وارد شده است.

  1. جنبش انصار الله یمن

خاستگاه جنبش انصارالله در یمن بوده و پایگاه عمده ای در میان مسلمانان زیدی دارد. اعضای جنبش انصارالله كه به حوثی ها معروف هستند بخش قابل توجهی از ساكنان یمن، به ویژه استان صعده را تشكیل می دهند كه طی دهه های اخیر با شعار مبارزه بااستكبار جهانی (آمریكا و اسرائیل)، مقاومت و صلابتی مثال زدنی در پافشاری بر تفكرات و مواضع خویش به تصویر كشیده اند.

رد حمایت حكام فاسد محلی و منطقه ای و مبارزه با متخاصمین محلی از جمله عربستان و... از دیگر ویژگی این گروه بر  مبنای مفروض نوشتار است. لذا بلافاصله بعد از قدرت گیری و استقبال مردم از این گروه، توطئه حكام فاسد منطقه به رهبری عربستان بر علیه این گروه شروع شد و در حال حاضر یورش ده ماهه‌ای بر علیه این جنبش و مردم یمن در جریان است.

در جمع‌بندی مطالب فوق باید گفت جنبش انصارلله نشات گرفته شده از گفتمان انقلاب اسلامی است و در حقیقت قیامی است علیه فساد سیاسی و اقتصادی داخلی و توسعه‌طلبی خارجی كه توانسته در قلب حوزه امنیتی تعریف شده عربستان سعودی فعالیت كند و حمایت اكثریت مردم یمن را به دست آورد. در حالی كه دشمنان آنها برای مبارزه با این گروه، آنها را تروریسم، شورشی یا بنیادگرا خطاب می كنند.

 

*****جنبش های اسلامی تحت حمایت  استعمار*****

همانطور كه اشاره شد عمده جریان ها و جنبش های اسلامی با شعار بازگشت به اسلامی حقیقی و در واكنش دخالت كشور های غربی و استعماری (استكبار) در جوامع اسلامی و حكام وابسته شكل گرفتند. اما همه این جنبش ها توان ایستادگی در مواضع خود را نداشتند و بسیاری از آنها مرعوب تبلیغات و فشار های استعمار شده  و نه تنها از ادامه راه منحرف شدند بلكه امروز تغییر ماهیت داده اند.

همه اینها در حالی است كه  همزمان با شروع استعمار و شروع مداخلات غرب در جهان اسلام تبلیغات مسیحی كاتولیك ها و پروتستان ها در این مناطق و در خود كشور های غربی شدت یافته است. لذا بسیاری از مورخین شكل گیری جنبش های افراطی فعلی و یا به عبارتی سلف داعش در منطقه را (همان سلفی ها و وهابی ها)، واكنشی به تحركات افراطیون مسیحی در جهان اسلام می دانند كه ضرورت بازگشت به ایمان و كتب مقدس را تبلیغ می كردند.

  1. جنبش وهابیت (سلفی)

سلفی به گروه هایی اطلاق می شود كه به دین اسلام تمسك جسته و خود را پیرو سلف صالح می‌دانند و در عمل و اعتقادات خود از پیامبر اسلام، صحابه و تابعین تبعیت می‌كنند. اما این ویژگی همه جنبش های اسلامی بوده و همه در تلاش به تبعیت از اسلام ناب هستند. از این نگاه بنیان‌گذاری سلفی‌گری تاریخی طولانی دارد و در تاریخ معاصر به سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده در اوایل قرن بیستم نسبت داده می‌شود.

جنبش وهابی نیز در تلاش است خود را جنبش سلفی نشان دهد. در حالی كه آنها خودشان را سلفی می دانند، اما وهابیت نامی است كه شیعیان و اهل سنت بر این فرقه نهاده اند.[6] لذا با وجود سابقه تاریخی این جنبش و نقشی كه این جنبش در دوره معاصر و تحولات فعلی ایفا كرده در زمره جنبش های تحت حمایت استعمار طبقه بندی شده است.

قوت گیری این جنبش در تاریخ معاصر به محمدبن عبدالوهّاب نجدی تمیمی در سال( 1115 ه ./ 1703 م.) در نجد عربستان نسبت داده می شود.

با وجود آنكه اندیشه های محمد عبد الوهاب در منطقه ای بسیار سخت از نظر زندگی یعنی در صحرای عربستان رشد و نمو كرد بسیاری از كشورهای همجوار از جمله كویت و یمن در اوایل دهه بیستم از قرن بیستم حاضر نشدند زیر لوای این اندیشه ها قرار گیرند، اما اكنون به طبع حمایت مالی گسترش فوق العاده ای یافته و این مسئله نیز تحت تاثیر اقدامات عبد الله عزام یكی از معروفترین نیرو  های شبه نظامی عرب در افغانستان علیه ارتش اشغالگر شوروی و ابداعات او بوده است.

با وجود این، اهمیت روانی تجاوز شوروی در افغانستان، اقدامات ناسیونالیستی جمال عبدالناصر در مخالفت با عربستانو به طبع آن رویارویی و رقابت الازهر مصر و مذهب شافعی در مقابل روحانیون عربستان از دلایل اصلی اوج گیری این جنبش  بوده است.

همكاری كامل اعضای این جنبش با آمریكا در افغانستان برای مقابله با شوروی استكبار ستیزی این گروه اسلام گرا اما دولتی، را  كاملا تبلیغاتی كرده است. چرا كه اكثر شخصیت ها و گروههای وهابی تحت حمایت مستقیم و غیر مستقیم دولتهای غربی قرار دارند. [7]

اما اهمیت جنبش در حمایت از جریان تروریسم فعلی خاورمیانه است؛ مسئله ای كه به صورت نظام مندی در راستای حمایت از افراطی گری طراحی شده و با تخریب اسلام به عاملی برای ضربه اسلام بدل شده است. لذا داعش امروز را بایستی نسخه به روز وهابی در منطقه نامید.

در این راستا به اذعان یكی از نویسندگان عربستانی، وهابی بودن داعش، نیازی به تأیید مشایخ و علما ندارد، با گشودن هر كدام از كتاب های اعتقادی وهابیون برنامه كار داعش را به طور مفصل و مستدل مشاهده خواهید كرد. [8]

  1. جنبش سنوسی در لیبی

نام سنوسی برای این جنبش از نام موسس آن سید محمد بن علی سنوسی گرفته شده است. محمد سنوسی روحانی مسلمانی بود كه در قرن نوزدهم رسالت دینی خود را پالایش دین اسلام از باورهای نادرست و زنده كردن اصول و بنیان های دینی اسلام میدانست. اما تاكید بر بازگشت به اصول اولیه دینی و حذف عقاید غلط دینی مسلمانان در اندیشه محمد سنوسی شباهت بسیاری با محمدبن عبدالوهاب سعودی دارد.

محمد سنوسی در مكه به تحصیل دینی پرداخت و در آنجا با تشكیل گروه هایی از مسلمانان داوطلب به عنوان هسته مركزی آموزشهای دینی و با نام زاویه، تلاش كرد تا با فرستادن این گروه ها در میان قبایل مسلمان، و فراخواندن آنان به برادری اسلامی، به آموزش دینی قبایل بدوی بپردازد.

شعار این جنبش در الجزایر و لیبی٬ مبارزه با استعمار فرانسه بود، اما به مرور به جای مبارزه با استعمار، منازعه فرقه‌ای و كشتارهای درون اسلامی در دستور كار آنها قرار گرفت. لذا در نهایت جنبش سنوسی نیز راه جنبش وهابیت را در پیش گرفت و هر دو جنبش بر خلاف شعار های اولیه در نهایت به تشكیل رژیم رسیدند و سرانجام در خدمت منافع غرب قرار گرفتند. [9]

  1. جنبش شاه ولی الله در هند

شاه ولی اللّه ، از رهبران شبه قاره هند بود كه جنبش اصلاحی خود را در قرن هجدهم و بین سال های 1703 ـ 1762 میلادی (1176 ـ 1115) شروع كرد. تشابه نظریات شاه ولی الله با محمد بن عبدالوهاب و نظریه پردازان وهابی از این لحاظ اهمیت دارد كه هردو شخص همزمان در مدینه تحصیل كرده و اساتید یكسانی داشته اند. همین شباهت شعار ها و دیدگاههای شاه ولی الله و ابن  عبدالوهاب سبب شده بسیاری جنبش شاه ولی الله و فرزندانش و سید احمد بارلی و حركتهای دیگر پیرو آنها در هند را متاثر از جنبش وهابیون بدانند.

لازم به ذكر است كه هم ابن عبدالوهاب و هم شاه ولی الله اقدامات خود را در واكنش به مسائل داخلی جوامع اسلامی شروع كردند و با تفكر و تمدن جدید غربی و سیاست و استعمار غربیان و مساله غرب برخورد مخالف سختی نداشتند. در حالی كه موضع خصمانه شاه ولی الله نسبت به شیعیان با دیدگاه های بنیاد گرایانه كاملا شبیه وهابیون بود.

 

*****جنبش های ابداعی استعمار*****

همانطور كه اشاره شد عمده جریان ها و جنبش های اسلامی در واكنش به اوضاع نابسامان جوامع اسلامی شكل گرفتند. اما استعمار و به خصوص انگلستان نیز در فرقه سازی و آیین های ساختگی علیه جریان های اصیل نقش ویژه ای داشتند. چراكه جریان هایی مانند بابیت و بهائیت مستقیما توسط استعمار غربی به خصوص روسیه و انگلیس ایجاد شد و به عاملی برای ضربه جنبش های اصلی و واقعی مورد بهره برداری قرار گرفتند.

حمایت دولت های استعماری از فرق ظاله بهائیت و فرقه بابیه و بسیاری از فرقه های مقدم بر این فرق، از جمله بر كشور های انگلستان و روسیه امری بدیهی است و حتی برخی منتقدین تاسیس بابی گری و بهایی گری را چه در عقاید و چه درعمل ساخته و پرداخته روسیه و انگلستان می دانند.

 این دیدگاه بر اساس كتابی موسوم به «خاطرات كینیاز دالگورگی جاسوس روس در ایران» استوار است كه در سالهای آغازین ۱۳۰۰ شمسی در تهران منتشر شد و برخی بهائیان سابق نیز آنرا تایید كردند.

 اما گروهی نیز عقاید بابیه و بهائیت را ادامه دیدگاههای شیخیه بر بستر اجتماعی ایران در دوران قاجار می دانند، اما هیچ گروهی حمایت دولتهای استعماری از جمله روسیه و انگلستان در ادامه حیات بابیه و بهائیه را رد نكرده اند.

دلیل این امر نیز وجود اسناد غیر قابل انكار روابط گرم بهائیان با استعمار و حتی اعطای القاب متعدد از سوی استعمارگران به این جنبش ها می باشد. همه اینها در حالی است كه گروه متاخر دو فرقه ظاله بابیه و بهائیه، یعنی فرقه شیخیه نیز وابستگی غیر قابل انگاری به دولت های استعماری داشته است. [10]حال اینكه نسخه به روز این فرق امروز عرفان های نوظهور و مورد حمایت غرب است.


پی نوشت:

  1.  سید احمد موثقی، جنبش های اسلامی معاصر، سازمان سمت، تهران 1374، صفحه 110
  2. روشنفكران عرب و غرب؛ ترجمه عبدالرحمان عالم،  تهران،  دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ص 110
  3.  حمزه امرایی، انقلاب اسلامی ایران و جنبش های اسلامی معاصر، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1383
  4.  http://daneshnameh.irdc.ir/?p=757
  5.  شیخ حسن بن احمد بن عبدالرحمن البنا(۱۳۲۴-۱۳۶۸ ه.ق/۱۹۰۰-۱۹۴۸ م.)
  6. جریان سلفی گری را در قرن چهارم هجری (323 ه . ق) گروهی از اهل حدیث به وجود آوردند. آنان، خود را «سلفیه» نامیدند، به این اعتبار كه خودشان را پیرو سلف صالح می شمردند و در رفتارها و باورهایشان، خود را تابع پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و اصحاب و تابعین می دانستند. اما ابن تیمیه از شخصیت های قرن هشتم هجری نقش ویژه ای در عقاید این گروه دارد.
  7.  سید احمد موثقی، جنبش های اسلامی معاصر، سازمان سمت، تهران 1374، صفحه 112
  8.  http://fa.alalam.ir/news/1624932
  9.  http://revolution.pchi.ir/show.php?page=contents&id=7451
  10.  آسف حسین، مترجم احمد موثقی ، جهان اسلام از منظر های سیاسی مختلف ، موسسه مطالعات اندیشه سازان نور، 1387