پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یکی از مسائلی که در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی در استانهای مرزنشین باعث ایجاد اختلال و بینظمی شده بود خروج ارز از کشور بود. براساس شواهد تاریخی، بنیصدر -رئیس جمهور و فرمانده کل قوای وقت- هم از قاچاق کالا و ارز از کشور حمایت میکرد و حتی هر وقت کسی از ماموران نظامی در مقابل این قاچاق کالا و ارز ایستادگی میکرد از طرف بنیصدر با او برخورد میشد.
امیر سرتیپ منوچهر نجفدری
که در زمان بنیصدر مسئول امنیت استان سیستان و بلوچستان بود در چابهار توانسته بود تا حدودی از ورود
کالای قاچاق به کشور و خروج ارز از مرز چابهار جلوگیری کند که با واکنش بنیصدر
روبرو شد. وی در کتاب خاطراتش با عنوان "پشت دروازههای شهر" که توسط
مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است این ماجرا را این چنین شرح میدهد: «برای
اولین بار ما توانستیم چنان ضربتی در سیستان و بلوچستان به قاچاقیان وارد کنیم که مثل توپ صدا
کرد و حتی در روستاها هم پیچید. از آن به بعد
دیگر کسی جرأت نمیکرد آزادانه قاچاق بیاورد.
یک بار یکی از قاچاقچیان به من گفت که اساس کار ما از دیرباز [دوران پهلوی] واردات و صادرات کالاها بوده. گفتم: اگر یک چیزهایی احتیاج دارید، مشکلی نیست ولی به قاچاق که احتیاج نداریم. اینها چیزهایی هست که ما داریم. با این کارهایی که شما انجام میدهید و قاچاق کالا، ارز مملکت دارد خارج میشود. فردا میآیند از من توضیح میخواهند. او جواب داد: تو این قدر اصرار داری قاچاق بگیری برای حق الكشف است و تو میخواهی حقالكشف بگیری. گفتم: شما تمام این صورت جلسات کشف قاچاق که اینجا انجام میشود را ببینید، اگر در یکی از آنها که در همهاش هم خودم حضور داشتم برای دریافت حقالكشف اسم خودم را نوشته بودم، حق با شماست. من دارم میگویم ارز دارد از کشور خارج میشود به جای آن دارد بنجل وارد میشود، چرا موتور برق نمیآورند؟ چرا تراکتور نمیآوردند؟ چرا مثلا یک چیزهایی که احتیاج داریم نمیآورند استفاده کنند؟ خلاصه همیشه با او درگیری داشتیم.
این
افراد قاچاقچی به بنیصدر خیلی وابسته بود. او تلفنی به بنیصدر گزارش داده بود که
نجفدری قبل از انقلاب هم اینجا خدمت کرده است و پس از انقلاب زندانی بوده است. یک
زندانی را فرمانده ناحیه کردهاند و او سیستان و بلوچستان را به هم ریخته است. او را از
اینجا عوض کنید. بنیصدر هم به تیمسار ظهیرنژاد، فرمانده ژاندارمری فشار آورده بود
که این سرهنگ کیست که زندانی بوده است و الان رفته سیستان و بلوچستان دارد این
طوری میکند؟ کی گفته این برود قاچاق بگیرد؟ فقط باید امنیت را آنجا برقرار کنند.
ظهيرنژاد هم از من تعریف کرده بود که نجفدری از بهترین افسران و همدوره من است.
در مدرسه نظام ما با هم همکلاس بودیم و از
دانشکده افسری همدیگر را میشناسیم. بنیصدر هم گفته بود بهتر است او را
جای دیگر ببرید، جای دیگر هم آدم بهتر میخواهد! از آنجا عوض کنید. اما ظهیرنژاد
ایستادگی کرد و من در همان جا بودم.
بنیصدر به آقای مولوی عبدالعزيز، استاندار و فرماندار چابهار به نام آقای شهبخش به امضاء رئیسجمهور بنیصدر فرمانده کل قوا تلگراف کرده بود. آقای شهبخش از افراد محلی بود. آخر همهاش هم نوشته بود رونوشت سرهنگ نجفدری، فرمانده ناحیه. بنیصدر نوشته بود سرهنگ نجفدری، مأموریت شما در آن استان تأمین امنیت است، اصلا در کار قاچاق دخالت نکنید و فوری به مرکز فرماندهی خود در زاهدان برگردید و جهت برقراری امنیت اقدام کنید.
من بلافاصله تلفنی با تیمسار ظهیرنژاد تماس گرفتم و گفتم: «تیمسار الآن وضعیت منطقه این طوری است، آقای بنیصدر به عنوان رئیسجمهور و فرمانده کل قوا چنین تلگرافی به من کرده و رونوشت هم به همه داده، شما چه دستور میدهید؟ من الان چه کار کنم؟» گفت: «نظر خودت چیست؟» گفتم: «من نظرم این است که من الان در چابهار بمانم و این کار را ادامه دهم». گفت: «بمانید و با قدرت هم کارتان را انجام بدهید. من با بنیصدر صحبت میکنم که بالاخره این مسئله چهار پنج ماه طول کشید و من همان اواخر مرداد ۵۸ یعنی بعد از سه چهار ماه دیگر آمدم و جانشین تیمسار ظهیرنژاد شدیم.»