شهید مطهری فرمودند: «تو مواظب خود باش و افکار خود را همه جا بازگو نکن.» گفتم: من که محلی از اعراب ندارم و خارج از صف مبارزه هستم. گفت: «خیر، چنین نیست. صهیونیسم از این نوع تفکر واهمه دارد، ولو اینکه صاحب آن فکر عجالتا در خط مبارزه نباشد. هرکس چنین است، او را متهم میکنند که نتواند در اجتماع سربلند کند...»
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ استاد
شهید مرتضی مطهری از افراد پیشرو در مبارزات انقلاب اسلامی بود که توامان در عرصههای فکری و عملی به مبارزه میپرداخت. در کتاب "شهید مطهری در حدیث دیگران" که توسط مؤسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده در رابطه با ابعاد شخصیتی شهید مطهری به نقل از آیتالله واعظزاده خراسانی آمده است: استاد مطهری در جبهه مبارزه اعتقادی با همه خونسردی و بردباری خود، صریحتر و گویاتر از جبهه سیاسی بود؛ زیرا این یک مبارزه ایدئولوژیکی و مکتبی بود که انقلاب را بنا میکرد. این را خط اصلی و متن برنامه اصلاحی خود میدانست که یکی از نتایج آن، اصلاح سیاسی و اجتماعی است. از این رو، در این میدان که مبارزه حق با چیزی شبیه به حق بود، از تهمتها باک نداشت و با همان روش حکیمانه خود، مردانه ایستادگی میکرد.
اما مسلم است که بسیار رنج میبرد و از کسانی که او را میشناختند و سالها همکار و همنشین او بودند و به ناحق، حقش را نادیده میگرفتند و نقش او را در سازندگی نسل جدید اسلامی، شناخت اسلام راستین نقش بر آب میکردند، شکایت و گله میکرد و خوب میدانست که از کجا ضربه میخورد. او رژیم حاکم و صهیونیسم بینالمللی را دشمنان قسمخورده تجدید فکر اسلامی و محرک اصلی آن اعمال ناروا میدانست که با چند واسطه این طرز فکر نو اسلامی و حامیان و ناشران آن را میکوبیدند. درست به خاطر دارم که در سالهای 47 و 48 آقای مطهری را در مشهد دیدم، در حالی که بسیار افسرده به نظر می رسید و گرد مظلومیت علیگونهای بر چهرهاش نشسته بود و مثل امام (ع) در برابر سه جبهه «ناکثین»، «قاسطین» و «مارقین» قرار گرفته بود.
در اثنای درد دل به من فرمود: «تو مواظب خود باش و افکار خود را همه جا بازگو نکن.» گفتم: من که محلی از اعراب ندارم و خارج از صف مبارزه هستم. گفت: «خیر، چنین نیست. صهیونیسم از این نوع تفکر واهمه دارد، ولو اینکه صاحب آن فکر عجالتا در خط مبارزه نباشد. هرکس چنین است، او را متهم میکنند که نتواند در اجتماع سربلند کند...»
در بخش دیگری از کتاب به نقل از حجتالاسلام ناطقنوری درباره شجاعت شهید مطهری در ورود به مسائل اجتماعی آمده است: ایشان در اظهار عقیده خیلی آزاد و خیلی شجاع بود که هم اسلام را به معنای واقعی کلمه و سنتی بیان میکرد، و ارتجاع را قبول نداشت و از سوی دیگر گرفتار روشنفکری نمیشد. لذا بحث دینی که میکرد بعضی از آخوندهای مرتجع مخالفت میکردند.
یکی از مباحثی که آخوندهای مرتجع را به مخالفت برانگیخت، کتاب «حجاب» ایشان بود. کتاب حجاب ایشان بهترین کتاب در حساسترین مقطع بود. ایشان کتاب حجاب را نوشت و در آن از برخوردهای افراطی به نام دین جلوگیری کرد و از آن طرف جلوى لاابالیگریها و بیبندوباریها را هم گرفت. همین کتاب حجاب و گفتن اینکه فقط پوشش اصل است و آن هم به استثنای وجه و کفین جرأت خاصی نیاز داشت. در ضمن، ایشان در پایان کتاب میگوید: هرکس به مرجع تقلید خودش رجوع کند و این کتاب، کار کارشناسی من است.
همین کتاب حجاب که افتخار ما بود که میتوانیم آن را به دختران دانشجو، روشنفکر و بیحجاب معرفی کنیم، در نزد مرتجعین مایه حمله به مرحوم مطهری بود. یادم هست جایی منبر میرفتم و در پایان هر منبر هم یک کتاب از مرحوم مطهری به جوانان معرفی میکردم. یک شبی از شبها کتاب «جاذبه و دافعه علی (ع)» را معرفی کردم. از منبر که پایین آمدم، امام جماعت مسجد که از مرتجعین بود، به من گفت: شما چرا اسم مطهری را بردید؟ گفتم: چرا نبرم؟ گفت: شما کتاب حجاب ایشان را خواندهاید؟ گفتم: بله. گفت وجه و کفین استثناء است؟ گفتم: بله. خلاصه کمی بحثمان شد. فردا شب که به منبر رفتم، «عروةالوثقی» را با حاشیه امام (ره) و «منهاج الصالحين» مرحوم آقای خویی را هم بردم. بعد از منبر به ایشان گفتم: اگر شما طرفدار امام خمینی هستی، این [هم] حاشیه ایشان. اگر هم تابع و طرفدار آقای خویی هستی، این منهاج. در هر دو وجه و کفین را استثناء کرده است. در این شرایط، جوانی آمد که از طرفداران مرتجعین بود که به من گفت آقای ناطق! شما اسم آقای مطهری را اینجا میبری؟ گفتم: بله. گفت: مسجد ما یک مأمور امنیتی دارد، حق ندارید این اسم را اینجا ببرید. دعوا شد و زد و خورد شد...