مرحوم دوزدوزانی میگوید: «در اواخر فروردین سال 58 که امام خمینی در قم به سر میبردند... بنده و آقایان محسن رضایی و رفیقدوست خدمت امام رسیدیم. ما امام خمینی را در اتاقی که ایشان تفسیر سوره حمد میفرمودند، ملاقات کردیم. در آن دیدار امام رو به ما فرمودند: مسئلهای که دنبال میکردید چه شد؟ من گفتم: تقریباً به نتیجه رسیدهایم ولی هنوز دولت موقت بهویژه آقای یزدی معتقدند که باید سپاه را دولت تشکیل دهد. امام این مسئله را نفی کردند و فرمودند بروید سپاه را تشکیل دهید.»
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ عباس دوزدوزانی در سال 1321 در تبریز به دنیا آمد. تحصیلاتش را در مدارس تهران ادامه داد و پس از اخذ دیپلم به استخدام آموزش و پرورش درآمد. از همین زمان فعالیتهای سیاسیاش نیز آغاز شد. وی اغلب در اعتصابات و تظاهرات معلمان علیه رژیم پهلوی مشاركت داشت.
دوزدوزانی در 1343 به عضویت حزب ملل اسلامی درآمد و به دنبال کشف فعالیتهای حزب مزبور و دستگیری اعضای آن در سال 1344، او نیز دستگیر و حدود یك سال زندانی شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، وی در تشكیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقش مؤثری ایفا کرد و برای مدتی نیز به فرماندهی سپاه منصوب شد. وی در کابینه شهید رجایی عهدهدار وزارت ارشاد بود. نمایندگی مردم تبریز و تهران در ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی و عضویت در اولین دوره شورای شهر بخشی از سوابق اوست.
عباس دوزدوزانی در نهایت در 7 مرداد 1397 درگذشت.
*** دستور امام خمینی برای تشکیل سپاه پاسداران ***
مرحوم عباس دوزدوزانی در بخشی از خاطرات خود که در گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است درباره دستور امام خمینی مبنی بر تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میگوید: «در اواخر فروردین سال 58 که امام خمینی در قم به سر میبردند... بنده و آقایان محسن رضایی و رفیقدوست خدمت امام رسیدیم. ما امام خمینی را در اتاقی که ایشان تفسیر سوره حمد میفرمودند، ملاقات کردیم. در آن دیدار امام رو به ما فرمودند: مسئلهای که دنبال میکردید چه شد؟ من گفتم: تقریباً به نتیجه رسیدهایم ولی هنوز دولت موقت بهویژه آقای یزدی معتقدند که باید سپاه را دولت تشکیل دهد. امام این مسئله را نفی کردند و فرمودند بروید سپاه را تشکیل دهید.»
***اخلاص نیروهای سپاه پاسداران ***
مرحوم دوزدوزانی درباره سادهزیستی نیروهای سپاه پاسداران میگوید: «خاطرم هست که یکی از مسئولان امور حقوق پرسنل سپاه برایم تعریف میکرد که روزی به بانک رفتم و مقداری پول برای توزیع در بین پرسنل از بانک گرفتم، چند بسته پول بود. آنها را داخل مجموعه آوردم و در یک اتاقی قرار دادم.
پرسنل سپاه را پشت در به صف کردم و گفتم که آقایان از در وارد شوند و هرچه پول احتیاج دارند به عنوان حقوق از پولهای روی میز بردارند و از در روبهرویی خارج شوند.
افراد به نوبت این کار را کردند. آنها برای برداشتن حقوق وارد آن اتاق شدند و سپس از درِ دیگر خارج شدند. وقتی صف افراد به اتمام رسید وارد اتاق شدم و خیلی تعجب کردم چون هنوز از بسته اول مقدار زیادی پول روی میز باقی مانده بود و این نشان میداد که آنان حتی نه به اندازه نیاز بلکه به مراتب خیلی کمتر از آن از پولها بهعنوان حقوق برداشته بودند. این امر نهایت اخلاص و از خودگذشتگی سپاهیان را میرساند.»