پایگاه
مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ اختلافات آیتالله منتظری با امام خمینی و نهادهای انقلابی
و مسئولان مختلف کشور از زمان بازداشت مهدی هاشمی علنی شد و جنبه ضدیت به خود
گرفت. در اولین برخوردها با دستگیری مهدی هاشمی، منتظری درسهای خود را تعطیل
کرده و دست به اعتصاب زد بطوری که بازتاب گستردهای در محافل خبری داخلی و خارجی
داشت.
روایتهای قابل
تأملی از اولین برخورد علنی منتظری در ماجرای بازداشت سید مهدی هاشمی منتشر شده که
بخشی از آنها از نظر میگذرد.
بازداشت مهدی هاشمی و اعتصاب آقای منتظری
تلاش برای شكستن اعتصاب منتظری
آیتالله طاهری امام جمعه وقت
اصفهان از جمله افرادی بود که برای شکستن اعتصاب منتظری تلاش کرد. وی ماجرای
ملاقات خود با منتظری را چنین روایت میکند: از اصفهان به قم رفتم. دو ساعت به غروب مانده بود
كه با ایشان ملاقات كردم. آن قدر
حرف زدم كه آقای منتظری گفت: «وقت نماز
گذشت».گفتم: «باشد، میروم؛ ولی فردا
پیش از ظهر میآیم». گفت: «بس است دیگر.
حرفهایمان را زدیم». گفتم: «من هنوز
حرف دارم».
در این ملاقات بود
كه آقای منتظری گفت: «امام، كار بیربطی كرده و
من، مهدی هاشمی را
میشناسم و او را تأیید میكنم». وقتی بیرون آمدم، اطرافیان دور
مرا گرفتند و گفتند: «ما هم حرف داریم»... به خدمت آقای مشكینی رفتم و
اصرار كردم كه: «آقا! بروید با
ایشان
صحبت كنید». آقای مشكینی گفت: «فایده ندارد».
گفتم: «حداقل برای اینكه حُجّت را
تمام كنید». ایشان پذیرفتند
و رفتند و...
توصیه امام خمینی به منتظری مبنی بر شكستن اعتصاب
تلاش مسئولان برای شكستهشدن اعتصاب منتظری به جایی نرسیده بود.
در پایان، موضوع به حضرت امام(ره) واگذار
شد. ملاقاتی ترتیب یافت كه در
آن، مسئولان رده اول كشور
نیز حضور داشتند. حاج سید احمد خمینی، این دیدار
را در نامهای، خطاب به آقای منتظری، چنین شرح كرده است:
«امام با كمال بزرگواری، شما را خواستند
و شما در جلسهای در منزل اینجانب ـ
كه سران قوا و نخستوزیر بودند
ـ شركت
كردید. از ابتدا معلوم بود
كه به شما گفته بودند،
كه زیر بار هیچ پیشنهادی نروید
تا آقا مهدی را آزاد كنند؛ چرا كه با
همه، با خشونت برخورد
كردید.
امام در این جلسه، با تواضع بسیار
از شما خواستند كه اعتصاب خود
علیه نظام را بشكنید. به شما
گفتند: «آیا شما ماها را دشمن خود میدانید؟ یقیناً
این
را نمیتوانید بگویید». بعد با حالت بسیار
صمیمی و گرم فرمودند:
«من از شما خواهش میكنم كه این كارها
را كنار بگذارید و مشغول كار خود شوید». قبول نكردید.
فرمودند: «من ارادت به شما
دارم. من مخلص شما
هستم. از این مرید
و مخلص خود قبول بفرمایید
و به كار خود مشغول شوید».
با كمال خشونت گفتید:
[لاَیكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلّا وُسْعَهَا].
در این هنگام من به دوستان نگاه كردم. دیدم همگان از
شرم و حیا، سرهایشان را
پایین انداختهاند و آقای خامنهای، اشك در
چشمانشان بود. آقای رفسنجانی و
من، در جلوی امام به شما
گفتیم كه شما قائل به ولایتفقیه هستید
و به قول خودتان هفتصد
صفحه پیرامون آن مطلب نوشتهاید (البته تا
آن موقع)، چرا گوش به حرف امام نمیدهید؟ باز
همان
جمله [لایكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا...] را به زبان آوردید
و امام با خونسردی به شما
نگاه میكردند».
منتظری: در ماجرای مهدی هاشمی، من زیر فشار داخل خانه هستم
حجتالاسلام
علیاکبر ناطقنوری در جلد دوم کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی
منتشر شده است درباره دیدار خود و جمعی از بزرگان حوزه برای منصرف کردن منتظری از
ادامه اعتصاب میگوید: « آقای منتظری به عنوان اعتراض، درس خود را تعطیل
كرد. ایشان كار بیربطی انجام داد؛ كسی تخلف كرده و دستگیر شده است حال
اگر فامیل تو هم باشد، نباید فرقی داشته باشد و اینگونه برخورد كنی.
زمانی یكی از پسران آیتالله مشكینی را گرفتند، ایشان اعلام كرد كه هیچ فرقی نباید بین افراد باشد، هر كس تخلف كرد باید با او برخورد شود و تشكر هم كردند، ولی ایشان [منتظری] به عنوان قائممقام رهبری نسبت به برخورد با یكی از وابستگانش به عنوان اعتراض درس را تعطیل كرد.
من همیشه موقعی كه مشكلی بهوجود میآمد، در پی حل آن بودم، لذا نزد
اعضای جامعه مدرسین رفتم تا قضیه را به نحوی حل كنم. البته آقایان
علما و جامعه مدرسین نیز به من لطف داشتند والّا من از نظر سن و سال،
نسبت به آقایان علما، كوچكتر بودم، منتها خدا لطف كرد و محاسن ما زود سفید
شد و این جوری شد ریش سفیدی كردیم.
پس از مذاكراتی كه به عمل آمد، به اتفاق
آقای جوادی آملی و آقای یزدی از طرف جامعه مدرسین انتخاب شدیم و نزد
آقای منتظری رفتیم. البته آقای جوادی آملی، خیلی متین و سنگین صحبت كرد
و آقای یزدی هم طبق معمول خیلی بلند و صریح و رشید حرفهای خود را زد،
نوبت كه به من رسید، چون من با ایشان در زندان بودم و خودمانی بودم،
گفتم: «آقای منتظری حالا یك فامیل شما را گرفتند، این خیلی بد است كه
قائممقام رهبری بیاید و در حكومتی كه متعلق به خود شماست، قهر كند و كنار
بنشیند.» ایشان عوض اینكه استدلال كند و ما را قانع كند و یا بپذیرد گفت:
«آخر شما شرایط من را درك نمیكنید، من زیر فشار داخل خانه هستم.» این
پاسخ برای من خیلی سنگین بود كه قائممقام رهبری بگوید، من زیر فشار زن
و بچه هستم.
گفتم: واقعاً این زیبنده آقای منتظری است؟ در حكومت كه نمیشود زیر فشار عروس و دختر و داماد بود. خدا شاهد است كه این عین عبارت ایشان است. او گفت: «من زیر فشار داخل خانه هستم.» خیلی مأیوسانه بیرون آمدیم. به آقایان گفتم: «واقع كسی كه قائممقام رهبری است، میتواند بگوید من زیر فشار زن و بچه هستم؟ این از یك فرد عادی پذیرفتنی نیست تا از یك قائممقام. این رفتار او در واقع اعتراض به امام است.»