پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ روز 7 اسفند ماه 1367، وزیر امور خارجه شوروی در صدر هیئتی خدمت امام خمینی رسید تا پاسخ گورباچوف به نامه ایشان را خدمتشان قرائت کند. حاج حسین سلیمانی، از پاسداران محافظ و ملازم امام، در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره ماجرای پاسخ رهبران شوروی به نامه امام میگوید: یك شب كه در دفتر امام بودم، از وزارت خارجه زنگ زدند كه وزیر خارجه شوروى ابراز كرده است كه جواب نامه حضرت امام آماده است و ما مىخواهیم به خدمت امام بیاییم و جواب نامه را تسلیم ایشان كنیم. مطلب را خدمت حاج احمد آقا عرض كردیم. ایشان پاسخ گفتند كه اشكالى ندارد.
***تعجب وزیر خارجه شوروی از سادهزیستی امام***
روز بعد حدودا در ساعت هشت و ده دقیقه بود كه فرستادگان رهبر شوروى به همراه آقایان ولایتى و لاریجانى به جماران آمدند. از قبل هماهنگى شده بود كه تمام درها باز باشد تا مشكلى پیش نیاید. دقایقى بعد آقاى شواردنادزه به همراه هیئت همراهش به جماران رسیدند. همراهان سفیر شوروى با ماشین تا سهراه بیت آمدند و خود آقاى شواردنادزه با ماشین تا نزدیك بیت آمد و وقتى از ماشین پیاده شد، حالت تعجّب داشت و مُدام به درودیوار نگاه مىكرد. سادگى محیط و قدیمىبودن ساختمان و كوچههاى تنگ و باریك جماران و دیوارهایى كه بعضاً خشتى و كاهگلى بود، براى آقاى شوارد نادزه شگفتىآفرین بود. شاید تصوّرشان این بود كه بعد از این كوچههاى باریك و محیط ساده، وارد قصر امام خواهند شد! ولى هر چه جلوتر مىرفتند، میزان سادگى بیشتر مىشد. وقتى وارد منزل كوچك امام شدند و پیش رفتند، تعجّبشان بیشتر مىشد.
***تعبیر امام خمینی درباره جواب گورباچوف به نامه ایشان***
حضرت امام رأس ساعت هشت و ده دقیقه به اتّفاق حاج احمد آقا تشریف آورند. همان لباس معمولى منزل به تن امام بود. یك صندلى براى امام گذاشته بودند و دو صندلى هم نزدیك امام و روبرویشان. چند صندلى هم در كنار براى سایر مهمانان گذاشته بودند.
وقتى امام از در وارد شدند، ایستادند. ما جلو ایستاده بودیم. ایشان لحظهاى ایستادند و نگاهى به جمع و از جمله ما كردند. به جمع سلام دادند. جمع هم به ایشان پاسخ گفتند. امام سپس در جایشان نشستند. ظاهرآ به آقاى شواردنادزه گفته بودند كه وقتى حضرت امام تشریف مىآورند و مىنشینند، شروع كنید به قرائت پیام رهبر شوروى. آقاى شواردنادزه ابراز كرد: «پیامى هست از طرف آقاى گورباچف.» مترجم هم در همان لحظه، پیام را براى امام ترجمه مىكردند. قدرى كه گذشت، امام فرمودند: «من نظرم این نبود و مىخواستم باب جدیدى را باز كنم.» و قریب به این مضمون فرمودند كه من مطلب دیگرى براى شما نوشته بودم و شما چیزى دیگرى در جواب عنوان مىكنید.
بعد از این جمله امام، باز هم روسها به صحبتهایشان ادامه دادند. امام دیدند كه روند صحبتها به سمتى است كه ربطى به پیام ایشان به گورباچف ندارد. در این حال امام ناراحت شدند و دستشان را روى میكروفون گذاشتند و آن را به كنارى نهادند و حالتى به خودشان گرفتند كه انگار مىخواهند برخیزند. ولى دوباره منصرف شدند و به نشستن ادامه دادند؛ ولى حس كردند كه فایدهاى ندارد. حاج احمد آقا در این حال به روسها گفتند: «دیگر بس كنید! بقیهاش باشد براى بعد.» در همان لحظه امام از جا برخاستند و تشریف بردند و نمایندگان روس نیز جواب گورباچف را در اختیار حاج احمد آقا گذاشتند و گفتند: «مابقى پیام را خود امام بعداً بخوانند.!» ظاهرآ آقاى شواردنادزه هم مىدانست كه جواب گورباچف جواب امام نیست. به طور مرتّب هم دستان شواردنادزه مىلرزید.
من پشت سر او ایستاده بودم و در فیلمِ پخششده از تلویزیون هم كه البتّه فیلم كاملى نیست، مشخّص است. من دیدم كه شواردنادزه، دستش لرزش دارد و پشت سرش قرمز شده و حالت خاصّى به او دست داده است. امام با ناراحتى برخاستند و رفتند. آنها هم خیلى منفعل شدند. ابّهت امام به قدرى زیاد بود كه در دیدار با ایشان، حتّى افراد بلندپایه قدرت تكلّم خود را از دست مىدادند.