پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ رژيم رضا خان در اجراي طرح کشف حجاب در شهرهای بزرگ و مذهبي از جمله شهرهاي مقدس مشهد و قم حساسيت بيشتري از خود نشان ميداد، زيرا در صورت موفق بودن اجراي اين امر و وادار کردن زنان اين دو شهر در پذيرش کشف حجاب، عمليشدن آن در ساير شهرها راحتتر بود. بر اين اساس بيشترين فشارها را بر شهرهاي مذهبي وارد کردند. شهرري نيز بهعنوان يکي از مهمترين شهرهاي مذهبي ايران و همچنين به دليل مجاورت با تهران و نيز نزديکي به قم در زمره شهرهاي مهمي بود که اجراي برنامه کشف حجاب در آن با جديت پيگيري ميشد.
در کتاب "انقلاب اسلامی در شهرری" که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده درباره جنایتهای رضاخان در ماجرای کشف حجاب و مقاومت زنان شهرری در برابر این فشارها آمده است: با شروع طرح رفع حجاب از بانوان، ماموران رضاخان در کوی و برزن دست به برداشتن چادر از سر زنان و دختران زدند. مردم متدين و اهالي شهرری هم مقاومت ميکردند. با اين حال در سر هر کوچه و در بازار حرم و اطراف حرم مأمور گذاشته بودند که از ورود زنان با چادر ممانعت کنند. در فضاي خفقان و سختگيريهاي موجود فشارها و سنگدلي بعضي از مأموران عرصه را بر مردم تنگ کرده بود.
به نقل از حاج احمد کريمي: «در شهرري پاسباني بهنام غلامرضا بود که بيش از حد لازم اعمال خشونت ميکرد و اصلاً رعايت زنان پير و يا بيمار را نميکرد و با مشاهده هر زني که روسري بر سر داشت، با خشونت تمام به طرف وي حملهور ميشد. من در بازار حرم بودم. در آن زمان افرادي از تهران و شهرهاي ديگر براي زيارت ميآمدند، خانمي که حدود هفتاد سال سن داشت درحاليکه روسري بر سرش بود از بازار ميگذشت. پاسبان غلامرضا تا او را ديد به سوي او دويد و روسرياش را پاره کرد. او هم درحاليکه دستش را روي سرش گرفته بود روي زمين نشست وقتي پاسبان رفت ما دستمالي به او داديم که بر سرش گذاشت و از همان راهي که آمده بود برگشت...»
حاج عبدالمجید مساحتی هم به نقل خاطره خود در این رابطه پرداخته و میگوید: «مادر من هم يکي از کساني بود که [در دوران کشف حجاب] نميتوانست راحت بيرون بيايد. به مادرم ميگفتم من نگاه ميکنم خلوت است برويم که مأموري نبيند. يکبار از داخل کوچه آمديم نزديک ميدان که ايستاد، پاسبان او را ديد و گفت بايست ببينم. مادرم بيچاره پيرزن بود، دويد و مأمور هم دنبال او دويد. مادرم ديگر راهي براي فرار از دست مأمور پيدا نميکرد... مادرم چارقد بسته بود. سوزن بسته بود و وقتي مأمور چادرش را کشيده بود و سوزن رفته بود توي دست مادرم و بيچاره گريه ميکرد. جمعه که ميشد زوار ميآمدند توي صحن [حضرت عبدالعظيم] ميگفتند اينجا محل امني است. ديگر کسي نميآيد. مال زوار است. نزديک حرم است. اما يکدفعه رئيس پاسبانها با دو سه تا پاسبان ميآمد و چادرها را يکييکي برميداشت...»
اسارت؛ ارمغان کشف حجاب رضاخانی
حاج تقي شريفي نيز درباره جريان کشف حجاب در شهرري و مشکلاتي که از جانب آن براي مردم ايجاد شد، ميگويد: «زنان متدين شهرري به دليل برخورد خشن و سرکوب شديد از سوي مأمورين، دست به مبارزه منفي زده و از خانههاي خود خارج نميشدند، در صورت لزوم به معاشرت و ارتباط با ديگران هم فقط شبهنگام از راه کوچه پسکوچهها همراه همسرانشان به ديدار اقوام خود ميرفتند.
با اين حال مجبور بودند براي بعضي رفع حاجات از جمله حمام از کوچه و بازار عبور کنند. در آن زمان در شهرري حمام شخصي وجود نداشت اما چهار حمام عمومي وجود داشت... خيلي از خانوادهها از طريق زير زمين به حمامهای عمومی دسترسي داشتند و بيشترين استفاده از اين حمام ميشد. از حمام صحن و ميدان التزام گرفته بودند که هيچ زني را بدون کلاه به حمام راه ندهند مگر اينکه چارقد را ترک و با کلاه ميرفت که اين امر براي زنان مذهبي شهرري سخت بود. حتي مأمور گذاشته بودند از لحاظ اينکه مبادا حماميها در اجراي التزام خود مراقبت نکنند.»