در انتخاباتي كه بعد از ورود ايشان شد، ايشان وكيل مجلس شد. وكالتي هم كه ايشان قبول كرد مسلما نه به خاطر اين دنيا بود، به خاطر اين بود كه حقوق پايمال شده مردم ما را از كمپاني نفت بگيرد.
ما به ديوار شهرمان ميديديم يک چيزي نوشته «ب پ»؛ فقط محصولات وطن را مصرف كنيد. از معلمان خود ميپرسيديم اين «ب پ» يعني چه؟ ميگفتند؛ يعني بنزين پارس. هيچ وقت هيچ كس حق نداشت كه بگويد اين علامت شركت نفت ايران و انگليس است و معني اصلي آن چيست. اين را ما بعد از اينكه حتي ديپلم گرفتيم متوجه شديم، اين قدر در آن روزگار سانسور در كار بود.
ايشان وقتي كه آمدند مسأله ملي شدن نفت را مطرح كردند و سخنرانيهاي زيادي از ايشان ما خوانديم، سخنراني عليه شركت نفت و براي آگاه كردن مردم كه اين سرمايههاي ما دارد غارت ميشود و مردم را تهييج ميكردند، براي اينكه حقوق از دسترفته خود را به دست بياورند.
اين مورد بيمهري دستگاهي بود كه خودش دستنشانده دولت انگليس در آن موقع بود و از سويي به شدت دولتهاي بيگانه با هر نوع حركتي كه از اين نوع بود مخالفت ميكردند؛ يعني شخص ايشان در مقابل آن كساني كه منافعي در اين انحصارات داشتند قرار گرفته بودند. مردم ايشان را تأييد كردند و كار به جايي رسيد كه هر روز در ايران حركتي عليه شركت نفت و به دست آوردن منابع ايران صورت ميگرفت. كمكم رسيد به مسائل سياسي و.... اين حرفها وجود داشت، در اين موقع خواهينخواهي جوانان در اين كار همگام و همراه ميشدند.