کد خبر: ۵۱۸۲
روایتی از مریم بهروزی

رشادت یک بانوی انقلابی در روز 17 شهریور

فاطمه حسینی از اعضای هسته‌های مقاومت که در میان تظاهرکنندگان بوده، توسط مأمورها تحت تعقیب قرار گرفته است و ایشان و عده‌ای از همراهان به کوچه‌ای می‌روند تا فرار کنند، اما می‌بینند کوچه بن بست است و عده‌ای زن و مرد که به شهادت رسیده‌اند در اطراف به زمین افتاده‌اند؛ وقتی مأموران به کوچه بن بست می‌رسند خانم حسینی اسلحه یکی از آنها را گرفته و چون استفاده از اسلحه را بلد بود، جلوی مأموران ایستاده و می‌گوید «اگر بزنید من هم می‌زنم» سپس به همراهانش می‌گوید: «همه بروید» آنها می‌گویند: «بدون تو نمی رویم» ایشان آنها را به نام امام موسی کاظم(ع) قسم می‌دهد و می‌گوید «جان آقا بروید» و اینها همگی می‌روند و خانم حسینی نیز اسلحه را زمین گذاشته و خطاب به نظامیان می‌گوید «ما آدمکش نیستیم. فقط می‌خواستم این بندگان خدا کشته نشوند»
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۴ - ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ - 2019September 08
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ارسال نظر
تازه های کتاب