پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- سید محمدعلی صدر شیرازی؛ در بازخوانی کنشهای جریان ملی مذهبی در آغاز نهضت اسلامی، رگههایی پر رنگ از ساز مخالفی یافت میشود که در سال پایانی مبارزات نمایانتر شد. نهضت آزادی در روزهای آغازین مبارزه پس از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، در پی دستگیری امام خمینی در اعلامیه خود مینویسد: «هوشیار باشید، تنها حکومت مصدق، حکومت ملت ایران است.»[1] طنز تاریخ آنکه مرحوم دکتر مصدق در آن مقطع عطای سیاست و مبارزه را در تبعید به لقایش بخشیده بود.
تلاشهای این جریان تا پیش از سال 56، مقطعی، درون سیستمی و خلاف آمدِ نهضت اسلامی بود و پس از دستگیری سران نهضت در اوان دهه چهل، سالها به محاق و تعطیلی نسبی گرایید؛ بعد از پیروزی انقلاب، سران نهضت آزادی معتقدند نقش اصلی را در بنیانگذاری و ادامه انقلاب اسلامی را ملیون ایفا نمودهاند. این نوشتار به بررسی این ادعا میپردازد.
جمعیت دفاع از حقوق بشر
در سال 1356 فضای ایران شبیه فضای سالهای تاسیس نهضت آزادی شد. این بار به دستور کارتر شاه به اعطای یک رشته آزادی ها مبادرت ورزید. نهضت آزادی نیز این فضا را غنیمت دانست و در پوشش «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» به فعالیت دست زد.
اساسنامه جمعیت در 23 بهمن 56 تصویب شد. این اساسنامه که عصاره تمام تحرکات و مواضع لیبرالها در جریان نهضت اسلامی در خصوص رژیم سلطنتی پهلوی است قطعا برگ زرینی در کارنامه جریان روشنفکری به شمار نمیرود. لیبرالهای مذهبی در فاصله یازده ماه و 29 روز مانده به پایان عمر رژیم پهلوی، و در روزهایی که فضای کشور بخاطر جنایاتی چون کشتار 19 دی قم یکپارچه علیه رژیم بود، اعلام کردند که همچنان بر مواضع شکست خوردهای هستند که تنها برونداد احتمالی آن سنگاندازی و سردسازی نهضت اسلامی است.
تاکید بر اعتدال در برابر جریان انقلابی، قوانین حقوق بشر غربی در برابر قوانین اسلامی و نیز حرکت در چارچوب قانون سلطنتی در برابر انقلاب، گواه نقش، وزن، و جهتگیری این جریان در نهضت اسلامی است: «روش ما مبتنی بر یک رشته فعالیتهای معتدل و قانونی از چارچوب قانون اساسی ایران و اعلامیه جهانی حقوق بشر... برقرار گردیده...»[2] لیبرالها با چنین پرچمی فعالیت سیاسی خود را آغاز میکنند.
حمایت از ایالات متحده در برابر نهضت اسلامی
انتشار اسناد لانه جاسوسی، چهره ملی مذهبیها را نمایانتر کرد. این اسناد مشخص ساخت که ارتباطات وسیع ملی مذهبیها با سفارت آمریکا هرگز دیدارهایی عادی نبوده و نمادی از تبادل اطلاعات با دستورالعمل بوده است. از جمله پیامهای مشکوک بازرگان پیام رسمی وی به امام بود که درخواست نمود ایشان دست از سر آمریکا بردارد: «لبه تیز حملات، فعلا بهتر است به استبداد باشد، نه استعمار.»[3]
وابستگی لیبرالها به آمریکا محدود به اساسنامه و روابط مخفی نبود. چند ماه مانده به پیروزی انقلاب اسلامی، جمعیت حقوق بشر ملجاء بهتر از معاون وزیر خارجه آمریکا برای دادخواهی از مظالم شاه نمییابد و به وی نامه مینویسد. جمعیت حتی در فاصله دوماه به پیروزی انقلاب با امضای بازرگان در نامهای که با «حضرت پرزیدنت کارتر» آغاز میشود، از آمریکا برای ایجاد آزادی استمداد میطلبد.[4]
از سویی امام خمینی که در خصوص ماجرای دکتر شریعتی به طور غیر مستقیم، انقلابیون را به سکوت فراخوانده بودند،[5] در قبال فتنه لیبرالها در توقف و تحریف انقلاب اسلامی سکوت نکردند.[6]
حمایت از طرحهای نخستوزیر شاه
محمدرضا پهلوی که کم کم «صدای مردم ایران» را شنیده بود، به هر حربهای برای فریب مردم توسل میجست. یک روز با دولت مشت آهنین و ازهاری و یک روز با حربه آشتی ملی و شریف امامی. نخستوزری شریف امامی و وعده انتخاب آزاد حربهای مبتذل بود که به راحتی ملی مذهبیها را به دام انداخت. به طوری که تنها چند ماه مانده به پیروزی انقلاب بازرگان شخصا به فرانسه میرود و از امام میخواهد که با توقف انقلاب، به شریف امامی اعتماد کنند. او در استدلالی تعجب انگیز میگوید: «گام به گام جلو میرویم، و اگر شاه فریبمان داد، همانجا مچش را میگیریم و میگوییم پس تو دروغ میگویی». امام خمینی بعدها جزییات این ملاقات و درخواست را افشا می کنند: «بعضی قدم به قدم میگفتند برویم.. من به آن آقایی که آمد پاریس... گفتم در قدم اول پایتان را هم میشکنند.»[7]
موضع نهضت آزادی در مواجهه با بختیار
شاه در آخر برای کم کردن شعلههای انقلاب متوسل به بختیار شد. بختیار که به قول خودش حاضر بود جانش را برای فرانسه بدهد و از سویی از خانه سدان، اسناد جاسوسی او برای انگلیس و دریافت حقوق بدست آمد.[8]همچون شریف امامی، براحتی توانست نظر بازرگانی که آخرین تلاشهای خود را برای توقف انقلاب بکار میبست را جلب کند.
بازرگان که به تازگی پس از شنیدن جواب رد امام به درخواستش در فرانسه اعلام کرد به نهضت اسلامی پیوسته، تلاش کرد بین بختیار و امام آشتی برقرار کند. بعدها علت این حمایت را افشا نمود: حمایت از بختیار در برابر وعده ورود به کابینه! «منبع نهضت آزادی (توسلی)... مصرانه از سفارت (آمریکا) خواست که ... به جمعیت حمله نشود. بازرگان میخواهد آمریکا بداند طرح وارد شدن نهضت آزادی در دولت باید سریعتر انجام گیرد».[9]
تلاش برای لیبرالیزاسیون انقلاب اسلامی
به رغم تلاشهای بازرگان در اصلاحاتی کردن خیزش مردم، این «انقلاب» امام بود که روش صحیح مبارزه را آموخت. طبعا لیبرالها نه تنها با وجود دیدن شکست مواضع خود ذرهای به خط مردمی نهضت اسلامی نزدیک نشدند، بلکه تلاش نمودند محصول آن را خویش درو کنند. اولین تلاش آنان تغییر نام جمهوری اسلامی بود. ملی گرایان غیر مذهبی عنوان جمهوری دموکراتیک و ملی مذهبیها جمهوی اسلامی دموکراتیک را عنوان کردند. واضح بود که قصد، تنها یک کلمه نبود چون دموکراسی غیر لیبرالی و مردمسالار بودن حکومت خود در کلمه جمهوری نهفته بود.
امام خمینی در حمایت از نهضت اسلامی مردم قاطعانه فرمود: «همه درد و بلای ما این است که غرب زدهایم. ما سالهای طولانی زیر بار آمریکا بودیم... حالا که میگویید روی پای خودمان، باز هم جمهوری دموکراتیک؟»[10] نهایتا رای بیش از نود و هشت درصد رای دهندگان به جمهوری اسلامی تکلیف غربیسازی ساختار حکومت را یکسره نمود.
کارنامه عملکرد ملی – مذهبیها در دوران نهضت اسلامی خود بیانگر دیدگاههای آنان است. آنها که عقیدهای به مبارزه نداشتند، همواره به فکر سازش بودند و همیشه هم با واکنشهای قاطع امام خمینی مواجه میشدند. به گفته محمد هاشمی امام در واکنش به درخواست بازرگان برای سازش با رژیم پهلوی در ازای دستیابی به «یکی دو وزارتخانه» فرموده بودند: «اخیرا پیشنهادهایی به من شده که پیشنهاد سازش است. خمینی چگونه میتواند این را قبول کند؟... اگر خمینی هم سازش کند مردم سازش نمیکنند.» و با این جمله به سازشکاران تفهیم کردند که آنها تا چه اندازه از خواستههای مردم بیاطلاع هستند.[11]
1- تاریخ تهاجم فرهنگی غرب ، قدرولایت، تهران، ج۸ ، ص ۱۸۷
2- اسناد نهضت آزادی، ج 90، نشر نهضت آزادی، ص 100
3- روزنامه اطلاعات، 22 مهر 58
4- محمدعلی صدرشیرازی، دولت موقت، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص 108 و نیز مجتبی سلطانی، خط سازش، ص 85
5- خاطرات محمدرضا علم الهدی، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم
6- در جستجوی راه امام از کلام امام، ص 65
7- همان، ص 33
8- ن ک صدرشیرازی، دولت موقت، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص 116
9- اسناد لانه جاسوسی، ج 10، صص 20 و 91
10- صحیفه نور، ج 6 ، ص 331
11- خاطرات محمد هاشمی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 231