پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله مفتح یکی از شخصیتهای مبارز و انقلابی پیرو امام خمینی بود که به عنوان شاگرد برجسته امام آشنایی نزدیکی با افکار و دیدگاه ایشان داشت. وی به نقش معجزهآسای حضور مردم در صحنه انقلاب به طور کامل واقف بود و علیرغم برخی تحلیلهای شبهانقلابی آن زمان که نقش قابل توجهی به حرکتهای مردمی برای پیروزی انقلاب نمیدادند، شهید مفتح همواره برای به صحنه کشاندن مردم در برابر رژیم طاغوتی پهلوی تلاش میکرد.
او که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز چهرهای اثرگذار تلقی میشد، توسط گروه فرقان در صبح روز سهشنبه 27 آذر 1358 ترور شد. علاوه بر وی دو محافظ او به نام «جواد بهمنی و اصغر نعمتی» هم در این سوء قصد به شهادت رسیدند.
در کتاب "ترکیب التقاط و ترور (بررسی عملکرد و اسناد گروه فرقان)" که توسط موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، ماشاءالله رحیمی از اعضای هیئت امنای مسجد قبا که امامت آن در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به شهید مفتح واگذار شده بود، میگوید؛ حتی تشییع شهید مفتح نیز حاشیههایی داشته است.
او میگوید: بعدازظهر و قبل از آنکه رادیو تلویزیون خبر را پخش کند به مسجد خبر دادند که این اتفاق پیش آمده و کار تمام است و امیدی نیست. ما به دانشگاه رفتیم و دیدیم پلیس ایستاده کسی را هم راه نمیدهد که داخل برود. به ما گفتند که جنازهها به پزشکی قانونی منتقل شدهاند و ما باید به آنجا برویم. رفتیم و دیدیم آنچه که نباید بشود، شده است. این بود که برگشتیم منزل، غروب بود که رفتیم منزل شهید مفتح و دیدیم قرار است دربارهی مراسم تشییع تصمیم گیری شود.
آیتالله انواری از جامعهی روحانیت و دوستان دیگر و آقای صباغیان که وزیر کشور بودند، سرانجام به ما مأموریت دادند که برویم و جنازه را تحویل بگیریم و به دانشگاه تهران منتقل کنیم تا برای تشییع جنازه در صبح فردا آماده باشیم. ما پرسیدیم که آیا جنازه دو پاسدار را هم بگیریم و اکثر آقایان گفتند: "نه خانوادههایشان تحویل میگیرند."
من و آقای هزاوهای گفتیم: آن دو پاسدار به خاطر آقای مفتح شهید شدهاند و جدا تشییع کردن آنها شاید درست نباشد. بنابراین تصمیم گرفتیم جنازهی دو پاسدار را هم به دانشگاه تهران منتقل کنیم. هنگامی که به پزشکی قانونی رسیدیم، بعد از نصف شب بود و امکاناتی وجود نداشت و جنازهها را تحویل نمیدادند.
رئیس پزشکی قانونی دکتر حقانی بودند که منزلشان جنب مسجد قبا بود. نصف شبی رفتیم در خانهشان را زدیم و از ایشان کمک خواستیم. ایشان، هم تلفن زدند و هم نامهای دادند که اینها مورد تأیید من هستند و جنازهها را تحویلشان بدهید. مجددا به پزشکی قانونی رفتیم تا جنازهها را تحویل بگیریم. در میان جنازهها جستجو کردیم و بالاخره آنها را پیدا کردیم، اما متوجه شدیم که به علت خونآلود بودن، امکان انتقال آنها نیست. باز برگشتیم و از یکی از آشنایان که مغازهدار بود، نایلون گرفتیم و جنازهها را در آنها پیچیدیم و بعد رویشان کفن کشیدیم و به دانشگاه منتقل کردیم.
به دانشگاه تهران که رسیدیم، از لابهلای درختان به ما تیراندازی شد و متوجه شدیم که میخواهند جنازهها را بدزدند. ظاهرا آقایان اعلامیههایشان را هم چاپ کرده بودند که آی مردم اینها حتی حاضر نیستند جنازههای پاسدارهایی را هم که به خاطرشان کشته میشوند همراه با جنازهی خودشان تشییع کنند و وقتی دیدند ما هر سه جنازه را آوردهایم، برای اینکه اعلامیههایشان بدون مصرف نمانند، تصمیم گرفتند شبانه جنازههای پاسدارها را بدزدند که فردای آن روز ما دستمان به هیچ جا بند نباشد و آنها بتوانند به این ترتیب ادعای خود را اثبات کنند.
الحمدالله هر سه جنازه با شکوه تمام توسط مردم تا خارج شهر تشییع شدند تا به قم برده شوند، ولی باز هم آنها دست برنداشتند و سعی کردند جنازههای پاسدارها را ببرند. ما تا آنجا، هشتاد درصد توطئه آنها را خنثی کرده بودیم، ولی هنوز کار را به سرانجام واقعی نرسانده بودیم...
در آنجا موضوع نگرانی خود را به مرحوم خلخالی که حاکم شرع بود، منتقل کردیم. ایشان به بهانه اینکه میخواهد بازدید کند، جنازهها را در اتاقی در مسجد امام حسن عسکری گذاشت و سپس تابوتها را عوض کرد، به این شکل که جنازهی شهید مفتح را در تابوت یکی از پاسدارها گذاشت و جنازه او را به تابوت رسمی که برای ایشان در نظر گرفته شده بود، منتقل کرد.
در فاصلهای که مردم تابوت پاسدار شهید مفتح را به جای تابوت خود ایشان دور ضریح میگرداندند و صلوات میفرستادند، جنازه شهید مفتح را دفن کردیم و مرحوم خلخالی گفت بیایید که میخواهم تلقین بخوانم. در هر حال جنازهی شهید مفتح و دو پاسدارش نزدیک هم دفن شدند و توطئهی آقایان طرفداران خلق خنثی شد.