پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ شیخ احمد کافی از وعاظ شیرینسخن و خطیب توانای مشهدی، در راه مبارزه با رژیم پهلوی و تبلیغ دین اسلام تا پای جان پیش رفت و در 30 تیر 1357 بطور مشکوکی از دنیا رفت.
در همین زمینه در کتاب «کافی واعظ شهیر» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، آمده است:
...آنچه در اين تصادف شیخ احمد نمايان بود و بعدها نيز آشكارتر شد و مورد تأييد هم قرار گرفت اين بود كه مأموران امنيتی رژيم، از قبل، مسير سفر و حركت كاروان كافی را از تهران تا مشهد زير نظر داشتند و قبلاً با هماهنگیهای لازم، طرح شهادت و نابودی او را ريخته بودند و هر لحظه ورود و خروج ماشين او را به شهرها و مكانهای مختلف، گزارش میدادند.
عمال رژيم پهلوی، براي از بين بردن كافی و تحقق نيت شوم خود كه خاموش كردن اين چراغ فروزان هدايت بود، با دقت هر چه تمامتر از نيروی انسانی ماهر و از تجربه طولانی گذشته خود در اين امور بهره جسته، با برنامه حسابشدهای به ميدان آمده و اين معركه جنايت شوم را رهبري و هدايت میكردند.
آنان برای اين منظور، يك ماشين ارتشی را از پاسگاه ژاندارمری چناران، زمانی به حركت در آورده بودند كه ماشين سواری شیخ احمد، با آن شتاب و سرعت غيرعادی خود، در آن منطقه ظاهر شده بود تا در صورت وقوع تصادف، سرعت غير مجاز و يا خوابآلودگی راننده ماشين را عامل تصادف غيرعمدی آن به حساب بياورند.
از ديگر عوامل مؤثر و ددمنشانه آنان در به خاك و خون كشيدن وی، اشراف و شناخت كامل عمال رژيم از قوت و ضعف و كم و كيف و مشخصات فيزيكی ماشين و اطلاع از وضعيت و محل استقرار كافی در ماشين سواری و انتخاب جهتگيری و نشانهگيری به سمت و سوی مورد نظر، به منظور اصابت و برخورد و مقابله با ماشين و نيز چگونگی فرار و گريز عاملين اين جنايت از صحنه حادثه بود.
بهطوری كه هيچگونه ردپا، اثر و نشانهای از خود در صحنه تصادف بهجای نگذارده بودند. با اندكی تأمل در شيوه كار و روند اجرای اين سناريو و بررسی چندين مورد مشابه، عمدی بودن اين حادثه قطعی و محرز به نظر ميرسد.
همچنين با مشاهده صحنه حادثه، هر بيننده با انصافی به وضوح، ساختگی و عمدی بودن تصادف را تصديق میكرد؛ ضمن اينكه مشاهدات، گزارشها و اقوال مستند و حركات مذبوحانه رژيم، قبل و بعد از وقوع اين حادثه، خود به تنهايی صحت عمدی بودن اين تصادف را بلاشك ثابت میكند.
از دلايل ديگر عمدی بودن تصادف و درگذشت شهادتگونه شیخ احمد، متواری و ناپديد شدن راننده ماشين پس از پيروزي انقلاب اسلامي است. پس از اين حادثه، وی متواری شد و كسی از او هيچ اثر و خبری در دست ندارد، همان كسی كه رژيم شاه، پس از آن تصادف هولناك، او را از چنگ مردم رهانيده، در ظاهر به زندان برد و نمیگذاشت هيچ فردی با او ديدار و ملاقات و گفتگو داشته باشد و تا به حال هم كسی او را نديده است.
از ديگر موضوعات قابل توجه در خصوص عمدی بودن تصادف او اين حركت مذبوحانه رژيم بود كه در بيمارستان قوچان، هنگامی كه همسر وی بستری بود، مأموران رژيم، در همان روزهای اوليه تصادف، برای استخلاص ظاهری و قانونی راننده شیخ احمد، رضايتنامهای تهيه و تنظيم نموده و آن را با اثر انگشت همسر بيمار، مجروح و بيهوش در بستر بيماری ممهور نموده، با خود بردند.
به هر حال، به دليل اينكه ماشين وی در سمت راست جاده به طرف شرق در حال حركت بود و ماشين ارتشی كه به طرف غرب در شتاب بود، با ماشين او رودررو قرار داشت، میبايست سمت راننده، يعنی سمت چپ ماشين شیخ احمد را كه با آن نزديك بود، هدف گرفته و با آن قسمت تصادف نموده باشد. ولی چنين نشد و فقط طرف استقرار وی كه در سمت راست ماشين بود، مورد اصابت و برخورد سخت و شديد ماشين ارتشی قرارگرفت.
در اين تصادف، هيچ انحراف به چپ و راستی از سوی ماشين كافی وجود نداشته است. طرف راننده ماشين شیخ احمد، هيچ آسيبی نديده و راننده او هم غير از مختصر خراش سطحی در يكي از دستانش، آسيب ديگری نيافته و سالم و خونسرد بود.
اين تصادف موجب شد كه وی بر اثر ضربه شديد وارده به شدت صدمه و آسيب ببيند و طرف راست صورتش در اثر خرد شدن استخوانهای فك و صورت و همچنين چشم و بينی و پيشانی، اختلاف سطح و فرورفتگی پيدا نمايد.
همچنين سبب خونريزی شديد مغزی و جاری شدن خون از گوش و بينی و دهان وی شود و او و فرزندش كه نزد وی بود، از ماشين به بيرون پرتاب شده، با سر و صورتی غرقه به خون، در كنار ماشين بر روی زمين افتادند. همسر او هم دچار شكستگی سينه و كمر گرديد. هر كدام از فرزندانش، با سری شكافته يا چشمی آسيب ديده و يا دست و پا و سر و سينهای شكسته و مجروح، به شدت زخمی شدند. در اين حادثه همگی به جز راننده، آسيب ديده و مجروح شده بودند.