پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی_امین خدابخشی؛ مبارازت شیخفضلالله نوری علیه استعمارگران در تاریخ مشروطه، سازشناپذیری وی در مقابل جریان غربگرا و تأکید او بر اجرای احکام الهی یکی از مهمترین رخدادهای تاریخ معاصر است، که هنوز با گذشت بیش از یک قرن از آن، دستخوش تحلیلهای فراوانی شده است. در این میان غرب و جریان غربگرا سعی کرده با نسبت انواع تهمتها و شایعسازیهای به دور از واقعیت چهره مخدوشی از شیخ فضلالله ارائه دهد. با این همه، مقام والای علمی و اخلاقی شیخ فضلالله در کنار نفوذ عمیق وی در میان مردم و سازشناپذیری او در مقابل غرب و غربگرایان از جمله موضوعاتی است که در مکاتبات گزارشگران غربی همواره به آن اعتراف شده است.
کلنل پیکوت، وابسته نظامی سفارت
انگلیس در ایران، ضمن گزارشی در سال 1316ق. به لندن از دانش و پاکی شیخ فضلالله
نوری در زندگیاش خبر میدهد و مینویسد: «بسیار با سواد است؛ زندگی منزه و
فقیرانهای دارد؛ بسیار مورد احترام است». ادوارد براون
انگلیسی نیز شیخ فضلالله را در اجتهاد «برتر از دیگران» میداند و در مورد مقام
علمی وی مینویسد: «شیخ فضلالله از لحاظ علم و آراستگی به کمال معروف]بود [... مجتهد سرشناس و
عالمی متبحر ]که[ از لحاظ اجتهاد
برتر از دیگران بود».
در کنار اعتراف غربیان به مقام بلند
علمی و اجتهاد شیخ فضلالله، نفوذ وی در میان تودههای مردم از دیگر موضوعات مورد
مکاتبه غربیان در مورد شخصیت شیخ شهید است. پنج ماه قبل از شهادت شیخ فضلالله آرتور
نیکلسون سفیر انگلیس در دربار تزار، در تلگراف 18 مارس 1909 خود به ادوارد گری
وزیر خارجه بریتانیا به نفوذ زیاد شیخ در میان اقشار مختلف مردم اشاره میکند و مینویسد:
«در مورد شیخ فضلالله باید به این نكته توجه داشت كه این مجتهد، نه تنها در محافل
محافظهكار [مخالفین مشروطه] بلكه در میان عناصر میانهرو [مشروطهخواهان معتدل و
غیر افراطی] نیز نفوذ زیادی دارد». وی در ادامه با اشاره به اینکه هر نوع تصمیم
غیر معقولی از طرف روس و انگلیس در مورد شیخ فضلالله میتواند واکنش توده مردم را
به همراه داشته باشد مینویسد: «هر نوع اقدامی كه دو دولت [روس و انگلیس] علیه شیخ
به عمل آورند، ممكن است نارضایتی تودههای مردم را مخصوصاً در تهران كه شیخ دارای
پیروان زیادی در میان طلاب یا محصلین مدارس مذهبی است، برانگیزد».
جسارت شیخ فضلالله در بیان
نظرات و دیدگاههای خود و مخالفت صریح با غربزدگان در جریان مشروطه باعث شده بود
که در مکاتبات غربیان وی به عنوان شخصی سازشناپذیر معرفی شود. مثلا در تلگراف
آرتور نیکلسون به ادوارد گری به سازشناپذیری شیخ فضلالله اشاره شده و آمده است:
«جلب همكاری او برای موفقیت اصلاحات طرحریزی شده [تجدید مشروطه و مجلس] اجتنابناپذیر
است».
چرچیل، مدیر
اداره شرقی سفارت انگلیس، نیز در گزارشی به لندن، با اعتراف به مقام بالای علمی
شیخ فضلالله از وی به عنوان «یكی از مجتهدین طراز اول تهران» یاد میكند كه «از تماس
با اروپائیان احتراز میجوید و از گفتگو با آنان سر باز میزند». از همینرو بود که سفیر انگلیس
در گزارش خود به وزیر امور خارجه بریتانیا، بهترین راه را دورکردن شیخ فضلالله از
تهران میداند و مینویسد: «باید توصیه کنیم که شیخ فضلالله را از تهران خارج کنید زیرا
اگر چه مقام رسمی ندارد اما نفوذ بسیار زهرآگینی دارد، امید است انجام دادن این پیشنهاد
موجب تاخیر کار نشود».
آرتور نیکلسون نیز در انعکاس نظر
دولت روس تزاری در مورد شیخ فضلالله به بریتانیا، با اشاره به آزادگی شیخ از مقام
و منصب بر مشکل بودن مواجهه با شیخ اشاره میکند و مینویسد: «بنابراین، دولت
امپراتوری [روس تزاری] عقیده دارد با توجه به این حقیقت كه شیخ هیچ گونه مقام رسمی
ندارد كه بتوان او را از داشتن آن مقام محروم كرد، عاقلانهتر خواهد بود كه به شخص
شیخ فضل الله نوری كاری نداشته باشند».
مقام علمی و نفوذ بالای شیخ فضلالله
در کنار سازش ناپذیری وی در مقابل بیگانگان، باعث شده که کارگزاران غربی در جریان
مشروطه انواع تهمتها را به وی نسبت دهند و اقدامات شیخ فضلالله ازجمله بستنشینی
در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی را خواسته شاه
بدانند، از اینرو با شانتاژهای خبری دست به شایعسازیهای گسترده زدند که شیخ در
مقابل بستنشینی خود از شاه پول دریافت کرده است. به عنوان نمونه چرچیل در گزارشی
که از رجال دوران مشروطه برای سفارت انگلیس فرستاد، در این مورد مینویسد: «وی با
استفاده از کمکهای مالی محمدعلی شاه با جنبش مشروطهخواهی سال 1907 به مخالفت
پرداخت».
اما
این تهمت چنان غیر قابل قبول بود كه حتی سفیر انگلیس كه از مخالفین
سرسخت شیخ بود و او را از مرتجعین خوانده بود، در گزارشی این اتهام را بیاساس خواند و نوشت: «در مورد شیخ فضلالله، شاه را متهم میكنند كه او را تشویق
نموده است كه به اینكار دست بزند، این حرف به كلی بیاساس است». سفیر
انگلیس در ادامه بست نشستن شیخ را حاصل مذاکره با علما میداند و مینویسد: «شیخ
در نتیجه مجادلات خودش با علمای همطراز خود بست نشسته است [و] این موضوع
ارتباطی به شاه ندارد».
پیتر آوری مورخ و تاریخنگار غربی نیز تلاشهای شیخ فضلالله را نه برای شاه، که برای
تحقق حاکمیت خداوند میداند و مینویسد: «شیخ فضلالله نوری... را بایستی نماینده
آن مکتبی فکری دانست که حاکمیت را از خداوند میداند و نه از مردم و شاه».
همین
امر سبب شد که دشمنان شیخ که یارای مقابله با وی را نداشتند، سرانجام با انواع
حلیهها و تزویرها متوسل شوند تا بتوانند با به شهادت رساندن وی به خواستههای
استعماری خود دست یابند. به طوی که وقتی نقشه دستگیری و قتل شیخ به یپرم خان رسید،
بلافصله گفت: «اگر خیال اعدام شیخ را دارند باید هر چه بهموقع، به اجرا
بگذارند، زیرا بعداً احساسات آتشین مردم تخفیف حاصل میكند و اجرای این
نقشه بلااشكال نخواهد بود».
با
دستگیری و به شهادت رساندن شیخ فضلالله سفارت انگلستان نتوانست جلوی شادی خود را
بگیرد به طوری که
پس از اجرای حكم
اعدام، آرتور نیکلسون سفیر انگلیس در روسیه، در تلگرافی به لندن، خرسندی خود را
از شهادت شیخ چنین آشكار میکند: «شیخ فضلالله برای مملكت خود خطر بزرگی بود. خوب
شد كه ایران او را از میان برداشت». هرچند وی اذعان دارد که شیخ فضلالله مرتکب
جنایت نشده بود؛ اما تاکید میکند چون او یکی از دشمنان انگلیس به شمار میرفت و
برای منافع انگلیس مخاطره آمیز بود باید از میان برداشته میشد.