پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ هیئتهای مذهبی از پایگاههای مبارزاتی در دوران انقلاب بودند که گستره فعالیتی بسیار زیادی در مبارزه علیه رژیم پهلوی داشتند. با اوجگیری مبارزات انقلابی مردم در سالهای 56 و 57 ، رنگ و بوی عزاداریها نیز متفاوتتر شد.
هیأت دلریش یکی از با سابقهترین هیئات مذهبی در ایران و
حسینیه دلریش یکی از محافل نامآشنای هیأتیها در تهران است. همزمان با محرم
با محمدرسول فیضی از ذاکران قدیمی هیئت دلریش به گفتگو نشستهایم تا برای نسل
امروز بیشتر از سابقه و فعالیتهای این هیئت بگوید.
مشروح گفتگوی پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی با محمدرسول
فیضی در ادامه از نظر میگذرد.
بسماللهالرحمنالرحیم. در ابتدای گفتگو به
طور مختصر خودتان را معرفی کنید؟
فیضی: بسماللهالرحمنالرحیم. بنده
محمدرسول فیضی فرزند حاج مهدی از خدام اهل بیت، متولد سال 1333 هستم و حدود 45 سالی
هست که خدمتگزار آستان سیدالشهدا(ع) هستم. اسم ما را مداح گذاشتند و دستگیره نجات
کشتی سیدالشهداء را گرفتیم تا انشاءالله از این طریق عاقبتمان ختم به خیر شود.
تاریخچه تأسیس هیئت دلریش به چه سالی برمیگردد؟
فیضی: تاریخچه هیئت دلریش در تبریز
به حدود 125 سال قبل برمیگردد. پنجاه سالی هم هست در تهران این جلسه شروع به
فعالیت کرده است. ولیکن مکان فعلی جلسه در سال 64 توسط ارادتمندان به آستان
سیدالشهدا برای ساخت حسینیه خریداری شد.
از چه زمانی با نهضت امام خمینی و جریان
انقلاب آشنا شدید و پیوند خوردید؟
فیضی: از سال 1342 که مبارزات امام خمینی
علنی شد ما دلبسته ایشان شدیم. بعد از پیروزی انقلاب هم این دلبستگی ما تبدیل به
وابستگی شد. منتها اینگونه نبود که مصدر یک امری باشیم. دورادور سعی کردیم که
وظیفهمان را انجام دهیم و علاقهمان را بیشتر کنیم. میدانیم که در پیشگاه حضرت
حق نسبت به انقلاب بدهکاریم، نه تنها بنده بلکه هیچ احدی نمیتواند حق این انقلاب
را ادا کند.
چه عاملی باعث شد تا شما دلبسته امام خمینی بشوید؟
فیضی: مرحوم پدر ما که یکی از بانیان این
جلسه بود ما را با انقلاب و امام خمینی آشنا کرد. ایشان مثل یک پرچمدار حرکت میکرد
و ما هم در پشت سر ایشان راه میافتادیم. آشناییمان با انقلاب و ورود به این
جریان را مدیون توصیهها و نصایح پدرمان هستیم. ایشان راه و چاه را نشان ما دادند.
خاطرم هست در ایام قیام 19 دی ماه مردم و 29بهمن مردم تبریز ما به همراه ایشان
لحظه به لحظه تحولات را پیگیری میکردیم تا با توجه به خفقانی که آن موقع وجود
داشت اقدامی شایسته انجام دهیم.
در دوران مبارزات علیه طاغوت در تبریز یا
تهران حضور داشتید؟
فیضی: بنده متولد تهران هستم و در آن ایام
هم غالبا در تهران حضور داشتیم و تا حد توان در مبارزات شرکت میکردیم. یکی از
کارهایی که ما در آن ایام انجام میدادیم این بود که با همکاری تشکلها مسائل
امدادی مبارزین و خانوادههای آنها را پیگیری میکردیم و تا جایی که میتوانستیم
مشکلاتشان را حل میکردیم.
در کدام تشکلها حضور داشتید؟
فیضی: تشکلها اسم رسم آنچنانی نداشت و
اکثرا خودجوش بود. بعنوان مثال یک شب در یکی از مساجد تصمیم میگرفتند که فلان بستههای معیشتی را به نیازمندان
برسانند. یکی از معضلات آن زمان نبود تهیه نفت برای گرمایش منازل در سرمای زمستان
بود. اگر خانوادهای سرپرستش شهید شده بود و یا فوت کرده بود یا اینکه زندانی شده
بود برای تهیه نفت مشکل داشت، تشکلها نفت منازلشان را تهیه میکردند.
در آن زمان برگزاری مراسمات مذهبی چه مشقتهایی
داشت، آیا رژیم پهلوی با برپایی هیئآت مخالفت میکرد؟
فیضی: با اوجگیری مبارزات رژیم محدودیتهایی
را برای برگزاری جلسات قائل شدند. حتی در دورهای روضه گرفتن را ممنوع کردند. اما
ما در آن زمان جلسهمان را تعطیل نکردیم. هیچگاه روضه تعطیل نشد. در روز 17 شهریور
و روزهایی که اعلان حکومت نظامی شد اعلام کردند که نباید هیئتی برپا شود، ما در
همان روز 17 شهریور جلسه روضهمان را برقرار کردیم و بعد از 17 شهریور هم هیچگاه
جلسهمان را تعطیل نکردیم. البته خیلی مراعات میکردیم تا به قول معروف «گزک دست ساواک
ندهیم». هیئت ما یک جلسه شناختهشدهای بود و ساواک جلسه ما را میشناخت، مخصوصا
روی وعاظی که دعوت میکردیم حساسیت زیادی داشت. قبل از انقلاب در هیئت دلریش حضرات
آیات امامی کاشانی و موحدی کرمانی منبر میرفتند. هیئت دلریش از همان اول انقلابی
بود.
در اوایل انقلاب بعد از مسائلی که توسط حزب
خلق مسلمان آذربایجان و آیتالله شریعتمداری ایجاد شد هیئآت آذریزبان دچار نوعی
دو دستگی شدند در این رابطه اگر خاطرهای دارید بیان کنید؟
فیضی: یک مطلبی را خدمتتان عرض میکنم و
فکر میکنم که درباره این موضوع کفایت کند. هیئت دلریش در قبل از انقلاب همانطور
که گفتم یک هیئت شناختهشده بود و جزء هیئآت بزرگ آذریزبان بود. طبق توصیه مرحوم
ابوی در قبل از انقلاب یک مرتبه هم دسته عزاداری به بازار بزرگ تهران نبردیم.
دلیلش هم این بود که بازار در سیطره ساواک و شهربانی قرار داشت و دستههای عزاداری
در بازار مجبور بودند پشت بلندگو از شاه تعریف کنند و او را دعا کنند کما اینکه یک
سری از هیئآت این کار را میکردند و مداحان سرشناس از دعا کردن شاه ابائی نداشتند
و این کار را پشت میکروفن انجام میدادند. ما به خاطر اینکه دچار این آلودگی نشویم
پدرم دستهروی به بازار را قدغن کرده بود.
اما پس از انقلاب آن زمانیکه ما احساس کردیم در بازار تهران
برخی از هیئآت از خلق مسلمان نشأت گرفتهاند و زیر نظر آنها تحرکاتی را در قالب
دستههای عزاداری انجام میدهند تصمیم گرفتیم برای مقابله با این جریان دسته
عزاداری به بازار تهران ببریم. بر خودمان واجب دیدیم که به بازار دسته ببریم. چون
در عزاداری بازار خلاء انقلابیگری احساس میشد و مرکز خلق مسلمان در تهران بازار
بزرگ بود. برخی آذریهای پولدار بازار مروج تفکرات ضد انقلابی خلق مسلمان بودند. خلاصه
ما با پرچم حزبالله دلریش به بازار تهران دسته بردیم. وقتی دسته عظیم حزبالله
دلریش وارد بازار شد بساط ضدانقلابهای اطراف آقای شریعتمداری از بازار تهران جمع
شد. دسته حزبالله دلریش با نوحهها و سبکهای زیبای انقلابی در بازار تهران
عزاداری کرد. مداحان جلسه ما تماما افراد انقلابی و خوش صدا و خبره بودند.
دسته عزاداری دلریش طوری جذابیت داشت که دیگر کسی به هیئآت
سمپات آقای شریعتمداری توجهی نمیکرد. برنامه ما بدین شرح بود از روز هشتم محرم تا
روز سوم امام حسین(ع) دسته میبردیم در آخر عزاداری به مسجد آذربایجانیها میرفتیم.
وقتی وارد مسجد آذربایجانیها میشدیم مردم منتظر اشعار و نوحههای انقلابی بودند.
از طرف دیگر هم آنها با انواع تهدیدها و ارعابها تلاش کردند تا جلوی این حرکت ما را بگیرند الحمدالله ما این حرکت را
حدود 7 الی 8 سالی ادامه دادیم تا آبها از آسیاب افتاد.
در دوران دفاع مقدس هم هیئت دلریش شهدای
زیادی را تقدیم انقلاب کرد. اگر امکان دارد از آن حال و هوا بگویید.
فیضی: حسینیه دلریش در زمان جنگ شهدای
زیادی را تقدیم این مرز و بوم کرد. اکثر شهدای ما قبل از شروع مراسم به حسینیه میآمدند
و در امور مقدماتی جلسه کمک میکردند. شهدای ما اهل نماز شب و تهجد بودند و مجذوب
عزای سیدالشهدا بودند اما معتقد بودند قبل از اینکه عشق حضرت سیدالشهداء را در این
مجالس سراغ بگیریم باید در جبههها به دنبال عشق امام حسین(ع) باشیم. شهید سید
وحید خجسته پسردایی بنده فرزند حاج سید ابراهیم خجسته از بانیان این هیئت، شهید
مهدی دخانی، شهید محمدعلی کاری طلبه وارستهای بود، شهید میرعبدالله سید رحمانی از
شهدای شاخص این حسینیه به حساب میآمدند. شهدای زیادی این هیئت داشته که هماکنون
اسامیشان در خاطر بنده نیست.
شما خودتان هم در جبهه حضور داشتید؟ از فضای
معنوی و توسلهای جبهه برایمان بگویید؟
فیضی: اوایل جنگ هنگامی که فراخوان زدند، بنده و اخویام سریعا خود را برای شرکت در جبهه معرفی کردیم. در جبهه، با کمک بچههای بسیج بساط
توسل و روضه را در منطقه برپا کردیم. از فضای معنوی جبهه این جمله را میگویم: چیزی
که عیان است چه حاجت به بیان است؟ آن
چیز که انقلاب و دفاع مقدس ما را تا به امروز ماندگار کرده است همین توسل و چنگ
زدن به ریسمان الهی و آلالله است.
حاج آقا! به نظر شما چرا اغلب دشمنان دستگاه سید الشهداء
با دشمنان انقلاب اسلامی مشترک هستند؟
فیضی: دشمنان انقلاب اسلامی دشمنیشان با
انقلاب به خاطر دستگاه سیدالشهداست. به خداوندی خدا قسم اگر این دلبستگی به دستگاه
سیدالشهدا نبود امروز یک نفر هم دشمن نداشتیم. همه دشمنیها و عنادها به خاطر
سیدالشهداست. انقلاب اسلامی به خودی خود و به تنهایی هویتی ندارد. آنها میدانند
که خون سیدالشهدا اسلام را زنده نگه داشته است. بالتبع آن با ادامهدهندگان راه
سیدالشهداء هم دشمنی دارند. این خیلی واضح است.
در پایان اگر نکته خاصی باقیمانده بیان
فرمایید؟
فیضی: خیلی دوست داشتم که بیشتر از این وقت بود و با هم گفتگو میکردیم. انشاالله در فرصت نزدیکی مجددا شرایط فراهم شود تا به همراه اخوی بزرگوارم حاج آقا قدیر فیضی در رابطه با تاریخچه هیئت دلریش و فعالیتهای انقلابی این محفل صحبت کنیم. موفق باشید. التماس دعا.