آيتالله گلپايگانى: «آقاى قطبزاده، شما نسبت به حضرت آيتالله خمينى چه فکر مىکنيد؟ شما فکر مىکنيد اگر او کنار برود، کسى مىتواند جاى او را بگيرد؟ محال است. خداوند بعد از 14 قرن از زمان رسول اکرم(ص)، اين لباس را به تن حضرت آيتالله خمينى دوخته است. هيچ کسى نمىتواند کار او را انجام بدهد...»
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله العظمی گلپایگانی در دوران نهضت اسلامی نقش بسزایی در پشتیبانی از قیام امام خمینی داشت. آیتالله گلپایگانی در دوران مرجعیت با سیاستهای رژیم پهلوی به مخالفت پرداخت تا آنجا که توسط نیروهای امنیتی شاه چندین بار مورد حمله قرار گرفت. امام خمینی خطاب به ایشان چنین میفرمایند: «خدماتی که حضرت مستطاب عالی در طول مبارزات گذشته انجام دادهاید و شدیدا و سختیهایی که متحمل کردهاید فراموش نخواهد شد.»
این مرجع تقلید در دوران تبعید امام نیز یکی از علمای مؤثر در مبارزه با رژیم پهلوی و یکی از حامیان روحانیت انقلابی بود. در ادامه به برخی روایتها از همراهی آیتالله العظمی گلپایگانی با نهضت امام خمینی پرداخته شده است.
***تلاش آیتالله گلپایگانی برای آزادی امام***
آیتالله کریمی جهرمی یکی از نزدیکان آیتالله گلپایگانی درباره تبعید امام خمینی چنین اظهار میکند: «... خوب به یاد دارم روزی که امام خمینی را به ترکیه تبعید نموده بودند، مرجع بزرگ در مسجد اعظم زیر گنبد رسماً گریه نمودند و یک سخنرانی شدیداللحنی در اعتراض به تبعید جائرانه امام خمینی کردند و این آیه کریمه را در تطبیق بر آن جریان خواندند: «الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربناالله».
آیتالله طاهری خرم آبادی نیز در کتاب خاطرات خود اشاره میکند: آقای گلپایگانی، هم خودش شخصاً فشار میآورد برای آزادی امام و میخواست افرادی از جانب دربار بیایند تا با آنها بر سر موضوع آزادی امام، مذاکره کند و هم افرادی را به تهران میفرستاد تا برای آزادی امام اقداماتی را انجام دهند. تماسهایی هم بین ایشان و بین آقایان تهران برقرار بود که من از جزئیات آن خبر ندارم. همینقدر میدانم که آقای گلپایگانی هر چند وقت حرکتی در این راستا انجام میداد. خلاصه همه فعالیتها روی این محور متمرکز بود که امام و آن دو نفر دیگر از زندان آزاد شوند.
*** تعبیر امام خمینی درباره آیتالله گپایگانی ***
آیتالله مسعودی خمینی در خاطرات خود میگوید: امام اولين پيام خود را به آقاى گلپايگانى دادند. مرحوم آقاى گلپايگانى در شمار کسانى بود که اگر اعتقاد به چيزى داشت، خلاف آن رفتار نمىکرد. در حالى که در خصوص آقاى شريعتمدارى، برداشت ما چيز ديگرى بود و ما از همان روزى که ايشان از تبريز به قم آمد و در زير کتابخانه مدرسه فيضيه، تدريس را شروع کرد، نوعى دوگانگى بين ظاهر و باطن ايشان احساس کرديم. حتى در برخى موارد، که در جلسات جامعه مدرسين شرکت مىکرديم، بنده شاهد بودم که آقاى شريعتمدارى، به دروغ متوسل مىشد. فرضآ ادعا مىکرد که ديروز اين کار را انجام داديم؛ در حالى که انجام نداده بود يا فلان حرف را زديم و نزده بود. اما از مرحوم آقاى گلپايگانى ابدآ اين موارد را شاهد نبوديم.
در طول مبارزات هم اعلاميههايى صادر مىکردند که حرکتبخش بود؛ از جمله اعلاميه بلندبالايى در قضيه ازهارى که بسيار جالب بود. در خلال اين اعلاميه علنآ خطاب به حکام گفتند که شما بايد برويد! چون اسلام را ملعبه دست خود قرار دادهايد.
آقاى گلپايگانى، صادق بودند و امام هم به اين نکته تصريح داشتند که : «آقاى گلپايگانى، صاف حرف مىزند. اگر مخالف است، مىگويد: مخالفم و اگر موافق است، ابراز موافقت مىکند. به خلاف بعضىها که شب مىگويند: موافقيم و روز بعد، صد در صد بر خلاف گفتهشان عمل مىکنند.»
*** ماجرای هشدار عجیب آيتالله گلپايگانى به قطبزاده***
آیتالله سید حسین موسوی کرمانی درباره دیدار قطبزاده و آیتالله گلپایگانی روایت میکند: قطبزاده در اين فکر بود که امام خمينى را از رأس نظام کنار بگذارد و کس ديگرى را به جاى ايشان، مطرح سازد. قطبزاده در آن موقع، رئيس صدا و سيما بود. او روزى به قم آمد و تصميم گرفت در مدرسه فيضيه، سخنرانى کند، ولى به او اجازه ندادند. او هم در صحن حرم سخنرانى کرد. من در سخنرانى او نبودم. عصر آن روز، خدمت آيتالله گلپايگانى رفتم و مسألهاى از ايشان پرسيدم و بعد بلند شدم که بيرون بروم، ولى ايشان فرمودند: «بنشينيد، ده دقيقه ديگر قطبزاده و اعوانش به اينجا مىآيند؛ شما هم حضور داشته باشيد». قطبزاده آمد و شروع کرد به تعريف کردن از آيتالله گلپايگانى و اين که ما دعاگوى شما هستيم و.... آيتالله گلپايگانى ساکت بود و گوش مىکرد. اصلاً به قطبزاده نگاه هم نمىکرد. حرفهاى قطبزاده که تمام شد، ايشان گفت :
«آقاى قطبزاده، شما نسبت به حضرت آيتالله خمينى چه فکر مىکنيد؟ شما فکر مىکنيد اگر او کنار برود، کسى مىتواند جاى او را بگيرد؟ محال است. خداوند بعد از 14 قرن از زمان رسول اکرم(ص)، اين لباس را به تن حضرت آيتالله خمينى دوخته است. هيچ کسى نمىتواند کار او را انجام بدهد. آقاى قطبزاده، اگر فکر مىکنيد حضرت آيتالله العظمى آقاى خمينى کنار برود، من مىتوانم جايش بنشينم يا کس ديگرى مىتواند جايش بنشيند، محال است. اين منصب، براى ايشان خدادادى است. اين فکر که کسى بتواند جاى ايشان را بگيرد، عبث و محال است. من به برنامههايى که شما در تلويزيون پخش مىکنيد، اعتراض دارم. من به حاج آقا جواد هم گفتهام که بيايد به شما بگويد که اين برنامهها اشکال دارد».
سپس آيتالله گلپايگانى به قطبزاده فرمود: «امروز مخالفت با حضرت آيتاللهالعظمى امام خمينى، مخالفت با امام زمان(عج) است». قطبزاده گفت: «آقا، اهل علم به صدا و سيما نمىآيند تا از وجودشان در برنامهها استفاده کنيم». من تا آن موقع، ساکت بودم و گوش مىکردم. وقتى قطب زاده، اين حرف را زد، با او سلام و عليک و احوالپرسى کردم و گفتم: «علما بايد بيايند پيش شما يا شما بايد بياييد خدمت علما؟ وظيفه شما است که خدمت علما برويد. شما بايد از علما بخواهيد، از مراجع بخواهيد تا عالمى را پيش شما بفرستند که بر برنامههاى صدا و سيما نظارت کند و هيچ برنامهاى بدون نظارت او پخش نشود». قطبزاده گفت: «چشم، چشم».