پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ روز 21 آبان 1328 «جبهه ملی ایران» رسما موجودیت خود را اعلام کرد. روند تشكيل و انحلال جبهه ملّى در تاريخ ايران، يكى از مهمترين مسائل سياسى عصر حاضر است كه تبعات گوناگونى را در مسير آينده حوادث كشور به دنبال داشت. این جبهه که با اهداف خاصی پدیدار شد، در ادامه مسیر خود متحمل اشتباهاتی شد که در نهایت خسارت های بزرگی را موجب گردید. نویسنده کتاب «علل تشکیل و انحلال جبهه ملی ایران» در آسیب شناسی این تشکل می نویسد:
رهبری جبهه ملی مرتکب اشتباهاتی شد که در نهایت نتایج زیان باری را در پی داشت. مثلا رفتار مصدق مخصوصآ در روزهاى متصل به كودتای 28 مرداد 32 به گونهاى بودهاست كه اساسآ اجراى كودتا را عملىتر مىساخت تا جايى كه محمدرضا پهلوى در كتاب «مأموريت براى وطنم» مىنويسد: «واقعآ چنانچه به مصدق خوشبين نبودم و سوابق وى را نمىدانستم هيچ دليلى وجود نداشت كه بتوانم ثابت كنم كه وى مخالف انجام كودتاى 28 مرداد بودهاست».
خليل ملكى مىنويسد: «فقدان رهبرى قاطع و صريح، به آنهايى كه نقشه و برنامه و هدف قاطعى داشتند اجازه مىداد كه از بىبندوبارى استفاده كنند و علىرغم تمايلات عمومى مردم، نهضتى را كه همه پشتيبان آن بودند، بارها با شكست مواجه كنند. مردم همواره وظيفه خود را انجام مىدادند و رهبران خود را در مسند حكومت مىنشاندند ولى باز هم بىبندوبارى و بىنقشگى وضع را متزلزل مىكرد.»
بعضى از نويسندگان نيز در مورد مشى سياسى دكتر مصدق ايراد گرفتهاند و معتقدند وى بايد از قدرتى كه منبعث از مردم بود، با شاه و توطئهگران با قدرت و قاطعيت بيشترى برخورد مىكرد و كار را يكسره مىنمود. به همين ترتيب، نيروهاى چپ، روحيه محافظهكارانه دكتر مصدق را عامل شكست وى دانستهاند و معتقد بودند كه وى به اندازه كافى انقلابى نبودهاست. آنها معتقد بودند مصدق به غلط تنها اقشار متوسط شهرى و روشنفكران را مخاطب قرار داده و توده مردم ايران را كه 75 درصد آنها كشاورز بودند، از نظر دور داشتهاست.
بيژن جزنيـ يكى از رهبران سازمان چريكهاى فدائى خلق ايرانـ مدعى بود كه جبهه ملّى در بسيج تودهها و رهبرى آنها نقش نداشت و مصدق با پيروانش رابطه «پدرسالارى» داشته است.
از سوى ديگر، نويسنده كتاب «ناسيوناليسم در ايران» معتقد است كه علل شكست مصدق و جبهه ملّى در گرايشات غيرعقلانى رهبرى آن نهفته است. وى مىنويسد كه اگر چه نهضت تودهاى به گستردگى و عمق نهضت ملّى ايران، ناچار به نوعى جذابيت غيرعقلانى تكيه زده بود اما اگر رهبرى آن از سطح احساسگرايى توده فراتر مىرفت و به آن جهتى عقلانى مىداد، نهضت مىتوانست جنبهاى معقول بيابد ولى مصدق نيز همانند طرفداران كمسوادتر نهضت اسير جنبههاى غيرعقلانى شد.