خاطرهنگاری در حسینیه دلریش در گفتوشنود با محمدرسول فیضی
پس از انقلاب آن زمانیکه ما احساس کردیم در بازار تهران برخی از هیئآت از خلق مسلمان نشأت گرفتهاند و زیر نظر آنها تحرکاتی را در قالب دستههای عزاداری انجام میدهند. تصمیم گرفتیم برای مقابله با این جریان دسته عزاداری به بازار تهران ببریم. بر خودمان واجب دیدیم که به بازار دسته ببریم. چون در عزاداری بازار خلاء انقلابیگری احساس میشد و مرکز خلق مسلمان در تهران بازار بزرگ بود. برخی آذریهای پولدار بازار مروج تفکرات ضد انقلابی خلق مسلمان بودند. خلاصه ما با پرچم حزبالله دلریش به بازار تهران دسته بردیم. وقتی دسته عظیم حزبالله دلریش وارد بازار شد بساط ضدانقلابهای اطراف آقای شریعتمداری از بازار تهران جمع شد.
خاطرات و مخاطرات یک خبرنگار در گفتگوی محمد ساجدی با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی
از اینجا به بعد را که خدمتتان عرض میکنم از زبان آناتولی یاکوولوف معمار ارشد اتحادیه جماهیر شوروی وی کسی است که استالین او را به اردوگاههای اجباری تبعید کرد و وقتی که گورباچوف بر سر کار آمد او را مجددا به کار گرفت و او را مسئول اعاده حیثیت از زندانیان شوروی سابق کرد. چند ماهی درگیر وقت گرفتن برای مصاحبه از او بودم. ابتدای مصاحبه به من گفت میدانی چرا به تو وقت مصاحبه دادم جوان!! من عمرم را در مسائل سیاسی گذراندم. 84 سال سن دارم که هفتاد سال از آن را در مسائل سیاسی گذراندم. آیتالله خمینی کسی است که در راه رسیدن به آرمانش با هیچ کسی معامله نمیکند. به خاطر این به تو وقت مصاحبه میدهم. این مصاحبه را سال 81 انجام دادم. آناتولی میگفت در آن جلسه جوادی آملی دو ساعت نامه امام را قرائت کرد. در این مدت گورباچوف هیچ کاری انجام نمیداد و فقط نامه امام را گوش میداد. یاکوولوف گفت: یکی از ویژگیهای آیتالله خمینی سرمایهگذاری درازمدت معنوی بود.
آیتالله امامی کاشانی در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی گفت: من همین الان هم که بررسی میکنم واقعا غیر از آقای خامنهای گزینه دیگری را نداشتیم. همان شب هم که امام دعوت حق را لبیک گفته بودند فکر میکردیم که رهبری شورایی نتیجه نمیدهد. لطف خدا بود که به این سمت رفتیم و آقای خامنهای رهبر شدند. دستی بالای همه دستهاست. خداوند همین الان هم لطفش را از مملکت دریغ نکرده است و کشور ما را هدایت میکند.
بازخوانی زندگی و زمانه شیخ احمد کافی در گفتگو با حاج مرتضی طاهری
از طرف رژیم به حاج کافی فشار آوردند که امسال باید جشن بگیرید. مراسمهای نیمه شعبان و چراغانی مهدیه زبانزد بود. کافی هم به خاطر اطلاعیه امام آن سال بنای گرفتن مراسم در نیمه شعبان را نداشت. ازغندی رییس کلانتری 12 ابوسعید -که برادرش هم شکنجهگر ساواک بود- به مهدیه میرود. حاج کافی کارگر و بنّا آورده بود تا ساختمان مهدیه را تکمیل کند. جالب اینجاست که خودش هم با کارگران مشغول کار بود. ازغندی وارد مهدیه میشود و به حاج احمد میگوید که باید امسال جشن بگیرید. حاج کافی هم پاسخ میدهد ما امسال بودجه نداریم و نمیتوانیم جشن بگیریم. ازغندی میگوید که هر چقدر بودجه بخواهید ما تأمین میکنیم. نهایتا حاج کافی میگوید که مرجع تقلید ما فرموده که امسال جشن نگیرید. به محض اینکه حاج کافی این جمله را میگوید ازغندی به صورت حاج کافی سیلی میزند و فحش رکیک به او میدهد و به حاج کافی میگوید که در تهران نباید بمانی و باید به مشهد بروی.
سردار بهرام نوروزی در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی:
این زخمی را برای معالجه به بیمارستان میبرند و دستبند میزدند و یک مامور بالای سرش میگذارند. مسئول تشکیلات منافقین در بندرعباس به تشکیلات شیراز اطلاع میدهد، یعنی اینها زیر نظر منافقین شیراز بودند. یک تیم از شیراز آماده شده و برای جمعآوری اطلاعات میآید. اینها از طبقه زیرین بیمارستان وارد آسانسور شده، چند تا روپوش سفید پرستاری میپوشند. زیر لباس هم یک قفلبُر آماده میکنند. وارد اتاق میشوند و با این قفل به سر مامور مراقب میزنند. دستبند را میبُرند و سریع او را با اتومبیل به سمت شیراز فراری میدهند.
فؤاد ایزدی در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی مطرح کرد:
فواد ایزدی گفت: نگاهی به قوانین امریکا نشان میدهد که این قوانین تنها به نفع یک درصد از افراد جامعه نوشته شده است. بنابراین نقض حقوق بشر توسط دولت امریکا با هدف تامین منافع آن یک درصد از جامعه است.
اتحاد و هماهنگی در پرتو این شهادت حاصل شد و بهترین پیآمد آن همین بود که سطح آگاهی ها بالا رفت. اختلافها به اتحادها مبدل شد. انقلاب اسلامی، اسلامی ماند. روندش اسلامی بود و از مسیر اسلامیت به دره ملیت سقوط نکرد و نجات پیدا کرد.
عضو سابق سازمان مجاهدین خلق مطرح کرد:
مسعود خدابنده میگوید: درمورد انفجار دفتر نخستوزیری و دفتر حزب جمهوری اسلامی، فکر نمیکنم کسی در بین اعضاء، هواداران، اعضای شورا و یا جداشدگان وجود داشته باشد که نداند آن انفجارها کار سازمان بوده. بله! رجوی بارها در جلسات این مسئولیت را پذیرفته و البته آن روزهایی هم که مسئولیت را با کنایه میپذیرفت (میگفت این خشم خلق قهرمان بود که این کار را کرد) بخاطر حضورش در فرانسه بود که با رفتن به عراق این قید دیگر برایش وجود نداشت. وقتی مجاهدین خلق از عراق اخراج شدند، امریکا با پرداخت حدود سی میلیون دلار (سه پرداخت ده میلیون دلاری) به آلبانی و فشارهای سیاسی و خارج کردنِ سازمان از لیست تروریستی امریکا و اروپا، دولت آلبانی را وادار کرد که اینها را بپذیرد.
گفتوشنود با فاطمه نوابصفوی درباره شهید چمران
دکتر چمران گفت: من خیلی پدر شما را دوست دارم و خیلی به پدر شما علاقمند هستم. من وقتی پدرتان شهید شدند با توجه به اینکه قبرش محاصره نظامی بود و کسی حق نداشت به آنجا برود و تحت نظارت نیروهای نظامی بود، از آن دیوارهای مخروب پشت مسگرآباد به داخل قبرستان میرفتم و خودم را به سر قبر میرساندم و تا صبح آنجا گریه میکردم.
گفتگو| از پخش اعلامیه در حضور شاه تا تخریب قبر رضاخان
هنگامی که به همراه آقای خلخالی برای تخریب قبر رضاشاه آماده شدیم بنیصدر زنگ زد. بچهها به آقای خلخالی گفتند رئیسجمهور تماس گرفته. بنیصدر به خلخالی گفت: قبر رضاشاه را دست نزنید این آرامگاه حیف است! آقای خلخالی در جواب گفت: «مگر قبر پدر تو را خراب میکنیم؟ من میخواهم که قبر رضاشاه را خراب کنم.»