گفتوگو با محمد عطریانفر درباره پیشزمینهها و پیامدهای فتنه 88:
در دادگاه اعلام کردم به صفت فردی هیچ نقد و اتهامی به من وارد نیست. پرونده من هم موجود است. آنجا من نقدی کردم که این نقد بیش از اینکه جنبه اتهامی داشته باشد یک نقد سیاسی و درون گفتمانی اصلاحات بود. آنجا اعلام کردم جریان اصلاحات از سال 76 به بعد دچار سوء تفاهم بزرگی شد. برخی اصلاحطلبان بخاطر قدرتی که از طریق نهاد انتخابات و مشارکت مردم پیدا کرده بودند احساس میکردند، میتوانند درعرض امر ولایت که یک اصل مهم قانون اساسی و نقطه اتکاء ایمانی نظام است بایستند. این خطای بزرگی بود که برخی در جبهه اصلاحات مرتکب شدند.
حسین سلیمانی (محافظ امام) در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی:
در اواخر عمر امام و زمان ماجرای مهدی هاشمی بود که آقای منتظری به دیدار امام آمدند. همانطور که گفتم مانیتوری روی سینه امام نصب شده بود که حالت قلب ایشان را نشان میداد یکی از زمانهایی که امام قلبشان دچار نوسان شدید شده بود هنگام همین دیدار آقای منتظری بود. ما آن زمان در آنجا حضور داشتیم و از پشت درب شیشهای حیاط صحنه گفتگو را ملاحظه میکردیم. امام سرشان را پایین انداخته بودند و صحبتهای آقای منتظری را گوش میدادند. آقای منتظری با لحن بد و با صدای بلند با امام صحبت میکردند. مواقعی هم که امام میخواستند پاسخی بدهند آقای منتظری اجازه صحبت به امام را نمیدادند و ناراحتیهای خودشان را با صدای بلند بیان میکردند و امام متواضعانه گوش میدادند. چند کلامی هم که امام صحبت کردند ایشان اصلا قبول نکردند و یا به نوعی گوش ندادند. در نهایت با بیاحترامی جلسه را ترک کرد. آقای منتظری یک از شخصیتهایی بود که واقعا به امام جفا کردند.
سردار عبدالله محمودزاده در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی
صدام گفته بود اگر ایران خرمشهر را بگیرد کلید بصره را به او میدهم، اما تا مدتها از دست دادن خرمشهر را اعلام نمیکردند. بعد آمدند نزدیک شلمچه یک عملیاتی کردند یک پاسگاه مرزی را در آنجا گرفتند. آن را اینقدر در بوق و کرنا کردند که نشان بدهند هنوز خرمشهر دست آنهاست. که بعد هم بچهها دوباره رفتند همان پاسگاه را هم گرفتند. بعد از چند روز که ما خبرگزاریهای خارجی را آوردیم و مناطق را به آنها نشان دادیم، صدام هم مجبور شد که اعتراف کند. البته اعلام کرد که ما خودمان عقبنشینی کردیم و برای خرمشهر عملیاتهای دیگری داریم.
حجتالاسلام سید جواد بهشتی در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛
وقتی به قم آمدیم با آیتالله شیخ یحیی انصاری دارابی(شیرازی) به صورت اتفاقی مواجه شدیم. ایشان از علمایی بودند که وقتی حضرتآقا به قم آمدند با ایشان دیدار کردند. این دو عالم بزرگوار خیلی نسبت به یکدیگر ارادت داشتند. ما سه تا دانشآموز بودیم که برای مراسم تحویل سال نو به قم آمدیم. قرار بود که یک سفر چند ساعتهای به قم داشته باشیم. زیارت کردیم و به سمت صحن آمدیم. آیتالله انصاری دیدند که سه نفر پسر محصل دارند از زیارت بیرون میآیند. ایشان به سمت ما آمد. با روی گشاده از ما استقبال کرد و ما را به منزل خود برد و از ما پذیرایی کرد. ایشان مقداری با ما صحبت کرد و در صحبتهایشان اصلا به طلبه شدن اشاره نکرد. رفتار نیکوی ایشان باعث شد که دو نفر از ما سه نفر طلبه شویم. اگر کسی از من بپرسد که چطور طلبه شدی؟ پاسخ میدهم رفتار یک عالم مرا طلبه کرد. باز هم تأکید میکنم رفتار یک عالم نه گفتار یک عالم.
مسعود خدابنده در گفتوگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی:
سازمان وقتی به خود مسعود رجوی میرسد هزار دلیل میآورد که چرا در زمان شاه همه اعدام شدند ولی او اعدام نشد؟ و تمامی شواهد و دلایل علیه رجوی را دروغ میداند. ولی وقتی به نفرات برمیگردد اساسا زندانی آزادشده را قبول ندارد. "زندانی آزادشده"، طبعا تمام بافتههای سازمان درمورد زندانهای ایران را پنبه کرده است. ولی دلیل عدم اعتمادش به زندانی آزاد شده این است که قرار نیست زندانی آزاد شود. قرار نبود اصلا زندانی شود. قرار است که سیانور بخورد، شهید شود، برود در «بانک خون» آقا و خانم رجوی. در قوانین سازمان رجوی، زندانی شدن و بعد هم آزاد شدن عین نقض دستور است.
کوشکی در گفتوگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی:
غیر از حضرت امام که سازمان را با ریزبینی دقیق میشناختند و تأیید نمیکردند بعضی از روحانیون شاخص و مشهور بر حسب دید ظاهری که داشتند سازمان مجاهدین را سازمانی اسلامی میدانستند و آن را تأیید میکردند. من به عنوان یک بحث تاریخی نقل میکنم؛ کسانی مثل آیتالله هاشمی رفسنجانی تا سالهای 52_53 با سازمان همراهی داشتند. البته به معنی عضویت در سازمان نیست، صرفا فقط همکاری داشتند. در پرونده بازداشت خانم طاهره سجادی و همسرشان آقای غیوران میبینیم که ارتباطشان با سازمان از طریق آقای هاشمی رفسنجانی صورت گرفته است.
صفاءالدین تبرائیان در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی مطرح کرد
هنری کیسینجر سیاستمدار کارکشته امریکایی اعلام کرد هدف از ماجراهایی که در تونس و لیبی ایجاد شده، سوریه است و سوریه باید توسط امریکاییها گوشمالی میشد آن هم به دلیل اینکه خط مقدم کشورهای عربی بود که تن به سازش نداده بود. از سوی دیگر نصف اردن این کار را کرده بودند و در آینده بحث بر سر این است که اردن تبدیل به کشور فلسطینیها شود در حال حاضر 50 درصد جمعیت اردن، فلسطینی هستند و به آنجا کوچ داده شدند. خلاصه اینکه تلاش کنند تا موازنه قدرت را در خاورمیانه بهم بریزند.
حجتالاسلام مهدی طائب در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی مطرح کرد:
یک روز به مدرسه علوی جهت سخنرانی رفتم. عنوان سخنرانی هم توضیح نظریه حضرت آیتالله العظمی خویی در رابطه با جهاد بود. انجمنیها اکثرا مقلد آقای خویی بودند و مخاطبینشان را هم به تقلید از ایشان دعوت میکردند. من در آن سخنرانی عین نظریه مرحوم خویی را بیان کردم بعد از سخنرانی 50 نفر از دانشآموزان مدرسه علوی اعلام آمادگی جهت حضور در جبهه کردند. مسئولین مدرسه گفتند که فلانی آمد مدرسه ما را خراب کرد. در مدرسه علوی قبل از این هر کسی به جبهه میرفت از مدرسه اخراجش میکردند.
کاپیتان تیم ملی ایران در دهه 60 در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی مطرح کرد:
چون وقتی روزه میگرفتم به هر حال دچار ضعف بدنی میشدم و بعضی از مربیها که اعتقادات مذهبی نداشتند به راحتی روی اسم من خط میکشدند و میگفتند اگر میخواهی فرایض مذهبی را اجرا کنی برو دنبال دینت و فوتبال را کنار بگذار! از طرف دیگر من میخواستم هم دینم را داشته باشم و هم فوتبال بازی کنم. یکی از مربیان به من میگفت اگر روزه میگیری سر تمرین نیا. اما من مقید بودم که روزه بگیرم و با تمام توان تمرین کنم. او دوست داشت ما بچه مذهبیها را اذیت کند. در ماه رمضان وقتی من روزه بودم، از من بیشتر از بقیه تمرین میگرفت و بارها من را مجبور میکرد بدوم تا کم بیاورم و روی من را کم کند.
سید هاشم موسوی در گفتگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛
به ابومهدی گفتم خسته نشدی این همه مبارزه کردی؟ چرا استراحت نمیکنید و تفریح نمیروید؟ ابومهدی در پاسخ سؤال ما روایتی از حضرت رسول(ص) خواند: «سیاحت امت من جهاد است» این جمله شاهکلید فعالیت تمامی مجاهدین اعم از ابومهدی، حاج قاسم سلیمانی و هادی العامری است. فکر کنم تنها شبی که حاج قاسم و ابومهدی توانستند راحت بخوابند همان شب جمعهای بود که به شهادت رسیدند.