مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی در شوشتر
با توجه به اینکه شهر شوشتر از چهارراه اصلی خیابان پهلوی و خیابان فرح به چهار قسمت تقسیم می‌شد، هریک از مناطق چهارگانه بین گروهی از جوانان تقسیم و اعلامیه‌ها پخش می‌شد و بیشتر اعلامیه‌ها به صورت شبانه پخش می‌گردید.
انقلاب اسلامی در قم
يكي‌ از اسناد ساواک در رابطه‌ با تهیه و توزیع اعلامیه های انقلابی از قم به تهران چنين‌ اشاره‌ مي‌كند: «اخيراً شخصي‌ به‌ نام‌ مصباح‌ كه‌ قبلاً مدير مدرسه حقاني‌ بوده‌ تعداد شش‌ برگ‌ اعلاميه‌ به‌ امضاي‌ روحانيون‌ مبارز ايران‌ جهت‌ يكي‌ از دوستانش‌ به‌ تهران‌ ارسال‌ داشته‌ است‌ و خواسته‌ كه‌ اعلاميه‌هاي‌ مذكور در تهران‌ تكثير و توزيع‌ گردد. جهت‌ اطلاع‌ و شناسايي‌ مصباح‌ و روشن‌ نمودن‌ نحوه‌ فعاليت‌ و تمايلات‌ سياسي‌ وي‌ و اعلام‌ نتيجه‌. ضمناً هرگونه‌ اقدام‌ مستقيم‌ موجب‌ سوخته‌ شدن‌ شنبه‌ خواهد شد».
انقلاب اسلامی در مازندران
یکی از شهدای قیام 19 دی‌ماه قم، علی‌اصغر ناصری، طلبه‌ی 18ساله‌ی بابلی بود که در مدرسه‌ی علمیه‌ی صدر بابل نیز تلمّذ کرده بود. تبعات قیام 19 دی‌ماه در بدو امر در میان دانشجویان دانشکده‌ی فنی بابل بروز و ظهور یافت. دو روز از این واقعه گذشته بود که حدود 60 نفر از این دانشجویان کلاس‌های درس را تعطیل کردند و با تجمع در محوطه‌ی دانشکده فریاد: «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند»، «آزاده‌ایم آزاده، زندانیان ما را آزاد کنید‌» سر دادند و محیط دانشکده را ترک کردند. تحرّکات جنبش دانشجویی دانشکده‌ی فنی بابل نیز در این روزها به اوج رسیده بود. خودداری از رفتن به کلاس، شکستن شیشه‌ها، اجتماع و تظاهرات در محوطه‌ی دانشگاه همچنان ادامه داشت و دانشجویان در تجمعات خود برای آزادی زندانیان سیاسی تلاش کرده و با سردادن شعار «طلّاب قم را کشتند الله‌اکبر» اعتراض خود را به وقایع قم، نشان می‌دادند.
به روایت اسناد
بطوری که خود اینجانب در محل مذکور مشاهده نمودم موضوع کشف حجاب به هیچ وجه در آنجا عملی نشده است و بطوری که از اشخاص متعدد تحقیق به عمل آمد شخص میرزا محمود نام که از مالکین و مجتهدین محلی است با یک از [ناخوانا] و نماینده آنجا مانع عملی شدن این امریه هستند.
برشی از خاطرات حجت‌الاسلام پورهادی
حجت‌الاسلام پورهادی می‌گوید: «هر روز هنگام عصر چادرهایی که رفتگرها در طول روز از سر زنان کشیده بودند، در نقاط مختلف شهر به آتش کشیده می‌شد. من هم در مسیر بازگشت از مدرسه، صحنه‌ی سوختن چادرهای رنگارنگ را مشاهده می‌کردم. تماشای این منظره تا مدت‌ها ادامه داشت. دو نقطه‌ی به آتش کشیدن چادرها که در مسیرم قرار داشت: یکی نزدیک حسینیه، کوچه‌ی شاه، سر سه راهی و دیگری، نزدیک میدان مقابل مسجد جامع فعلی بود.»
یادبود مبارز انقلابی اصفهان
انجمن حجتيه هم از تفكرات او مطلع بود، ولى از آنجا كه عنصر كارآمدى بود، حاضر به ازدست دادن وى نبود تا اينكه ماجراى توهين شيخ حلبى به امام در سال 1352 پيش آمد و آقاى ربانى شيرازى در جلسه‌اى از اين موضوع انتقاد كرده بود. اين امر به درگيرى مستقيم آقاى پرورش با انجمن حجتيه منجر شد و سخن به ياد ماندنى خود را بر زبان آورد: «من بعد از امام ‌زمان(عج) آقاى خمينى را موحدترين فرد روى زمين مى‌دانم و اين را با مطالعه، شناخت و معرفت مى‌گويم كه موحدترين مرد روى كره‌ى زمين آقاى خمينى است. حال كه اين پيرمرد- منظور شيخ حلبي‌ـ آمده و به ايشان توهين كرده، من ديگر حاضر به همكارى با اين تشكيلات نيستم.»
حاج‌آقا نورالله اصفهانی در دوره‌ انقلاب‌ مشروطه‌ از رهبران‌ بی‌بدیل‌ مشروطه‌ و دارای‌ نیروی‌ نظامی‌ بود. بعد از پیروزی‌ مشروطه‌ نسبت‌ به‌ عملكرد مشروطه‌چیان‌ بدبین‌ و ناامید شد و به‌ تنقیص‌ آنها پرداخت‌. وی در سال‌ 1306در جریان ‌نظام‌ اجباری‌ برضد رضاشاه‌ قیام‌ كرد وبرای گسترش این قیام، تصمیم به مهاجرت به سوی قم گرفت. خبر مهاجرت‌ حاج‌ آقا نورالله‌ در سرتاسر ایران‌ و عراق پیچید و مورد حمایت‌ قرارگرفت‌. نهضتی‌ كه‌ از اصفهان‌ شروع‌ شد، در مدت‌ كوتاهی‌ سرتاسر ایران‌ را به‌ حركت‌ درآورد.
به بهانه سالگرد درگذشت روحانی انقلابی
در گزارشی از پلیس راه‌آهن به شهربانی کل کشور چنین آمده است: «شخصی به نام شیخ محی‌الدین شهرت حائری شیرازی ساکن قم خیابان ایستگاه راه‌آهن کوچه حاج‌نمازی پلاک 16 که اخیراً از شیراز به قم آمده از طرفداران آقای خمینی است و با جمع‌آوری طلاب حوزه علمیه به سوی خود، تبلیغات سوء علیه دستگاه می‌نماید.
انقلاب اسلامی در اصفهان
شيوه تبليغاتى خاصى را در جلسات خصوصى و عمومى پياده كردم، يعنى براى تبليغ در اين منطقه دست به ابتكار جديدى زدم. ابتكارم اين بود كه شخصى به‌نام آقاى «عباس اعرابى هاشمى» از روى آيات قرآن و متناسب با آيات، تصوير و عكس‌هاى خيلى زيبايى درست كرده بود و زير آن هم ترجمه آن آيات را نوشته بود و از تمامى اين آيات و تصاوير اسلايد تهيه كرده بود. من هم يك دستگاه اسلايد به همراه پنجاه اسلايد را با خودم به زواره بردم.
اسناد می‌گویند
آبان ماه 1356 با درگذشت ناگهانی حاج آقا مصطفی خمینی فرزند ارشد امام خمینی فرا رسید. فوت مشکوک یار و مشاور رهبر نهضت اسلامی زمینه مساعدی برای شعله‌ور شدن آتش اعتراضات و انتقادات علیه رژیم پهلوی بود. حوادث ناشی از این رویداد که در آستانه ماه‌های محرم و صفر صورت می‌گرفت؛ دستگاه امنیتی پهلوی را بر آن داشت تا با محدودیت و محکومیت یاران امام خمینی آن‌ها را تحت کنترل و مراقبت قرار دهد. از این رو آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای به موجب رأی كمیسیون حفظ امنیت اجتماعی، كه در فرمانداری مشهد تشكیل شد، به سه سال اقامت اجباری در شهرستان ایرانشهر محكوم شد.
تازه های کتاب