به روایت آیتالله طاهری خرمآبادی:
روزهای عید معمولا مراجع در خانه میمانند و مردم برای دیدن آنها به منازلشان میروند. امام برای اینکه در برابر رژیم اتحاد ایجاد بکند، روز عید غدیر، به طور خصوصی به دیدن مراجع دیگر رفتند.
«... همین که ایستادم که صحبت کنم، او به طرف من نشانه گرفت. دستم را که به طرفش بردم که چرا میخواهی بزنی، شلیک کرد. یک تیر به دستم خورد. تیر دوم از بالای عمامهام رد شد و خورد به دیوار. تیر سوم خورد به پای راستم، پایم شکست و نشستم. داد زدم که «مردم بیایید».»
به روایت آیتالله ریشهری:
«... با وجود دشواریهای عینی و نگرانیهای ذهنی، تصمیم گرفتیم مراسم دعای کمیل را برگزار کنیم. بدین منظور لازم بود تا نیروهای معاونت اجرایی بعثه، ابزار و امکانات لازم، مانند بلندگوها را به صورت پنهانی به نزدیکی بقیع منتقل سازند و به تدریج محلّ مراسم را تجهیز نمایند.»
یادماندههای آیتالله مومن از صاحب المیزان
درس فلسفه و تفسیر مرحوم علامه طباطبایی به قدری پربار بود که دلخوشی ما در طول هفته به این بود که روزهای پنجشنبه و جمعه در درسشان حاضر میشویم. درس و بیان ایشان، انسان را به عالم معنا میبرد و انصافا جلسه تهذیب و بحث اخلاقی بسیار جالبی بود.
برگی از خاطرات حجتالاسلام رحیمیان
آقای اسلامی به علامه امینی که با همهی وجود به سخنان امام گوش سپرده بود، گفت: «شما هم مطلبی بفرمایید.» علامهی امینی فرمود: «جایی که فرماندهی کل قوا باشد، به سربازان و پاسبان های سر چهار راه، نوبت نمیرسد.»
یادماندههای آیتالله مومن از آیتالله سید محمد محقق داماد
مرحوم آقای داماد هرگز به ظواهر نمیپرداخت و مبتلای تکبر و خودبزرگ بینی نبود. ایشان برای طلبهها عزت نفس قائل بود. با این روش که برخی از مدرسین و علما پول میپرداختند تا طلبهها در درس آنها شرکت کنند، مخالف بود و رسماً ابراز عقیده میکرد که با این کار، حوزه به فساد کشیده میشود
روایت یکی از بازماندگان فاجعه هفتم تیر
به یاد ندارم صدای انفجار چگونه بود، مثل اینکه یک سوت کشیده شد به گونهای خمپاره میآید، صدای آژیری در گوش من ماند و بعد هم زیر آوار خاک و بتن ماندیم. بیهوش شدم و بعد وقتی که به هوش آمدم، چند دقیقه حیران بودم و اما به زودی متوجه موضوع انفجار و زیر آوار ماندن شدم.
درخواست مردم از نمایندگان مجلس برای عزل بنیصدر
ناطق نوری می گوید: مردم همه این ایام اطراف مجلس تظاهرات میكردند و خواهان بركناری بنیصدر بودند و فشار زیادی روی ما بود. تا اینكه روز 31 خرداد 1360، جلسه علنی مجلس تشكیل شد.
روایتی از یک تکاور ارتشی
«شما اگر بدانید که برای چه منظوری در این قلهی کوه هستید و با دشمن مبارزه میکنید، بیگمان آن طرف این مسئله کشتهشدن و مجروحشدن است، حل میشود و هیچ ترسی از دشمن و تیراندازیهای او نخواهید داشت».
درنگی در خاطرات آیتالله فاضل استرآبادی
مرحوم آیتالله طالقانی در مورد کلاس تفسیر قرآن ایشان که ظاهراً آقای شریعتی هم در آن شرکت میکرد. آقای طالقانی گفته بود: «شریعتی بحثهای جلسه قبل را بهتر از من توضیح میداد».