برگی از خاطرات آیتالله مؤیدی قمی
آیتالله مؤیدی میگوید: «... در آن جا هم طلبهها را تحریک میکردم که شب در دعا شرکت کنند. یک نفر را هم برای روضهخوانی تعیین میکردیم که البته روضهخوان بعد از هر دعا دستگیر میشد. البته او را در حرم دستگیر نمیکردند؛ چون ممکن بود بازتاب داشته باشد، لذا او را زیرنظر میگرفتند تا از حرم خارج شود و دستگیرش کنند.»
انقلاب اسلامی در کرمانشاه
آیتالله اشرفی اصفهانی درباره ماجرای دستگیری خود به وسیله ساواک در مجله پیام انقلاب اظهار داشته :«با اوج گرفتن انقلاب و دعوت اینجانب و علمای محترم کرمانشاه مردم را به شرکت در تظاهرات و راهپیماییها در همان شبی که امام از عراق به پاریس هجرت کردند در نیمه شب ماموران ساواک مرا دستگیر و به زندان شهربانی کمیته تهران بردند و بعد از چند شب که من مریض شدم. از ترس اینکه یک وقت از بین نروم مرا آزاد کردند. البته علمای اینجا هم خیلی فعالیت کردند».
انتشار برای نخستین بار| برگی از خاطرات محمدحسن طریقتمنفرد
من در یك بیمارستان بزرگ 400 تختخوابی كار میكردم كه تمام كاركنان میآمدند در رستوران آنجا ناهار میخوردند و یك وجهی را میپرداختند. روز 22 بهمن 57 ما به رستوران آمدیم و گفتیم امروز هر كس آمد و در بیمارستان غذا خورد مهمان [امام] خمینی است. برای فرهنگ آنها این هم یك كار غیرعادی است و هم هزینه بسیار سنگینی دارد...
شهید هاشمی نژاد به روایت رهبر انقلاب؛
آیتالله خامنهای: «آخرین دیدار من با ایشان در یکی از این مناسبتها بود... ایشان آمدند تهران من بیمار بودم ایشان آمدند منزلی که من از بیمارستان به آنجا برده شده بودم، آمدند آنجا و من حال بسیار سختی داشتم و ایشان هم بسیار متاثر بود از وضع حال من بهرحال سخنرانی را کردند و یک شب را با ما بودند و بعد رفتند مشهد بعد از چند روزی که گذشت صحبت کاندیدایی من برای ریاست جمهوری شد ایشان تلفن کرد از مشهد و خیلی اظهار خوشحالی کرد...».
به روایت حجتالاسلام و المسلمین حسینیان
اینکه میخواهند القاء کنند که آقای منتظری در این قضایا دخالت نداشته، دروغ محض است. همان روزی که بنده بهعنوان دادستان سیستان و بلوچستان عازم آنجا بودم، با آیتالله خوئینیها بودم که دادستان کل بودند و برای معرفی بنده با من به سیستان و بلوچستان میآمدند و در هواپیما در کنار ایشان نشسته بودم. ایشان گفتند که آقای منتظری به من میگوید سید مهدی را صبح بیاورید و او را بازجویی کنید و بعدازظهر آزادش کنید که برود منزلش. گفتم با این اوصاف، او اطلاعاتی پس نمیدهد. تا شب او را نگه نداریم و از بیرون قطع امید نکند حرف نمیزند.
انعکاس راهپیمایی اربعین به حدی قوی و قاطع بود که رادیوهای بیگانه (مانند رادیو مسکو، بی بی سی و آمریکا) صریحا به شکست و رژیم در مقابله با مردم، امام و انقلاب اعتراف کردند...
در بحبوحه انقلاب در مسجد اعظم قم مشغول افاده و افاضه به طلاب حوزه علمیه بودیم که مورد هجوم عوامل رژیم منحوس شاه قرار گرفته و از ناحیه قفسه سینه شدیدا مورد آسیب قرار گرفتم. در آن موقع وقتی به خود آمدم فکر کردم به دلیل هجوم آن یاغیان ساعتم که در جیبم بوده شکسته است ولی دیدم نه دندهها آسیب دیده و شکسته و به طرف قلبم خم شده است.
به روایت مرحوم هاشم امانی:
یك روز امام در یك جمع چهل یا پنجاه نفری فرمودند كه ما این مطالب را میگوییم و صدایمان را بهدنیا میرسانیم. یكی از بچهها كه آنجا نشسته بود، بعداً آمد گفت از توی قم و از یك اتاق محقر چطور میتوانیم صدایمان را بهدنیا برسانیم، چنین چیزی غیرممكن است. این مسئله بدینصورت ماند تا بعد به شكلی درآمد كه صدایش در دنیا پیچید.
انتشار برای نخستین بار| برگی از خاطرات مرحوم حجتالله کسری
یكدفعه كه من را به ساواک بردند. بازجو به من گفت كه شنیدیم عكس [امام] خمینی در خانه شما هست؟ گفتم:بله ! گفت كه آن عكس را بردار و بینداز پایین! گفتم: نمیتوانم... گفت: چرا؟ گفتم ببخشید آقا! شما آن عكسی كه آنجا زدید (عکس شاه) چیست؟ گفت اعلیحضرت! گفتم: آن را بردارید! گفت: فلان فلان شده توهین میكنی؟ گفتم نه اعتقاد قلبی است. شما اعتقاد قلبی به ایشان [شاه] دارید و من هم اعتقاد قلبی به ایشان [امام] دارم.
برشی از خاطرات سردار سید رحیم صفوی
سید رحیم صفوی میگوید: «بنیصدر هم که با شروع جنگ تحميلی هفت ماه از حکم او در سمت فرماندهی کل قوا میگذشت، با توجه به افکار و اهداف گروهکهای ضد انقلاب در تضعيف نهادهای انقلابی، هيچ تلاشی در تقويت و انسجام نيروهای مسلح نکرد...».