مروری بر زندگینامه و خاطرات حجتالاسلام مطهرییزدی
حجتالاسلام مطهری یزدی در آذر 1356 به هنگام تبعید حضرت آیتالله سید علی خامنهای به ایرانشهر، با ایشان آشنا شد. حجتالاسلام مطهری یزدی خاطره این دیدار را اینگونه روایت میکند: «در همین زمان حضرت آیتالله خامنهای که به چابهار و ایرانشهر تبعید شده بودند را میشناختیم و به ملاقات ایشان نیز میرفتیم. درآن موقع آقای راشد یزدی و حجتی کرمانی هم در آنجا تبعید بودند...»
آزادی به سبک پهلوی؛
شاه دستور داد هر ایرانی موظف است در این حزب نامنویسی کند. در غیر این صورت با گرفتن گذرنامه از ممکلت خارج شود. همزمان با این، مصاحبهای با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی انجام داد و سخنان مهیج و تهدید آمیزی ایراد کرد.
فرجالله سلحشور از معدود مبارزانی بود که در سالهای انقلاب در عرصههای فرهنگی و هنری فعالیت میکرد.
برگی از خاطرات آیتالله غیوری
در سفر دیگری به استان کهگیلویه و بویراحمد که همراه معظمله بودم، در هواپیما به من فرمودند: «اینجا جایی است که باید کار کنی». و به همه مسئولان هم گفتند: «وظیفه شماست هرچه که میتوانید برای مردم کار کنید». در آنجا واقعاً محرومیت بیداد میکرد و در کل منطقه فقر بسیار زیادی حس میشد و معلوم بود اغلب مردم، حداقل زندگی را هم نداشتند. سال بعد از آن، از طرف معظم له به کهگیلویه و بویراحمد رفتم تا برای ایشان گزارش تهیه کنم.خوشبختانه متوجه شدم که در این مدت یک سال، چند باب کارگاه و کارخانه در آنجا تأسیس شده و مردمی که بیکار بودند، اکثراً به کار گرفته شدهاند.
به مناسبت سالگرد تأسیس حزب جمهوری اسلامی
دکتر باهنر میگوید: «حدود بيست و هفتم بهمن بود که در بعضى از ملاقاتهايى که با امام صورت گرفته بود، ايشان بازخواستند که چرا حزب اعلام نمىشود و معلوم بود که ضرورت تشکيل حزب را بعد از پيروزى، ايشان بسيار احساس کرده بودند. در حالى که قبل از پيروزى به اين اندازه اعلام حزب ضرورت نداشت...»
انتشار به مناسبت سالروز شهادت امام هادی(ع)
چنانکه از خاطرات برمیآید، در سامرا استقبال بینظیری از امام خمینی صورت گرفت. به طوری که فرماندار سامرا، رئیس پلیس، علمای شیعه و سنی و برخی شیوخ قبایل و شخصیتهای سرشناس شهر سامرا به استقبال آمده بودند. حتی اهل تسنن نیز در سامرا از امام استقبال کردند. امام خمینی با جمعی از طلاب و فضلای نجف وارد سامرا شده و ابتدا به زیارت امامین عسگرین مشرف شدند.
بازخوانی محاکمه سران رژیم پهلوی در دادگاههای انقلاب؛
خسروداد نیز در اعترافاتش گفت: از من غولی ساختهاند و هر غلطی که شاه در این کشور میکرد بهنام من قلمداد مینمود و ما هم قدرت دفاع از خودمان را نداشتیم. خلخالی در واکنش اظهار داشت: «شما فرمانده هوانیروز بودی و دستور قتلعام مردم قم، اصفهان، شیراز و تهران را صادر کردی و نمیتوانی خود را تبرئه کنی». خسروداد نیز در واکنش مدعی شد شاه، فرح، اشرف و مادر فرح دستور کشتار مردم را صادر میکردند.
برگی از خاطرات مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حسینیان
درگیریها به همان شکل ادامه پیدا کرد. بچهها گونیهای شن گذاشته بودند و حفاظت میکردند. اما گاهی ساواکیها میآمدند و اینها را به رگبار میبستند و فرار میکردند. آقای ناطق روی یک مینیبوس با بلندگو اعلام میکرد به دستور امام خمینی حکومت نظامی لغو است، مردم به خیابانها بریزید. ما هم مثل مردم دیگر در خیابانها بودیم و تا شب این درگیریها ادامه پیدا کرد.
روایتهایی از وقایع 21 و 22 بهمن 57
عبدالله جاسبی نیز میگوید: «کلاهدوز در شب 21بهمن نه تنها تانکها را از کار انداخته بود بلکه بسیاری از ادوات جنگی را هم دستکاری کرده بود و با این عمل جسورانه خود در حقیقت بخشی از دستگاه نظامی رژیم پهلوی را خلع سلاح کرده بود.»
برگی از خاطرات علی هادیتبار
علی هادیتبار میگوید: «شب بیست و دوم بهمن تا صبح یک لحظه هم صدای آژیر آمبولانسها و تیراندازیها قطع نشد به نظرم آن شب کسی در شهر نخوابید. همه شهر بیدار و به انتظار فردا نشست. اخبار درگیریها از نقاط مختلف شهر میرسید یکی از جاهایی که خبرش خیلی مهم بود خبر درگیری در اطراف جام جم، مرکز رادیو و تلویزیون بود.»