پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ مدخل "خمينی روحالله" در "دايرةالمعارف بزرگ اسلامی" دارای اشتباهات تاریخی و تناقضهای بسیاری است که این تناقضها در کتاب "نقدی بر مدخل
خمینی روحالله در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی" مورد بررسی قرار گرفته است.
از جمله مباحث مطرح شده در مدخل خمینی روحالله، بحث مواضع امام خمینی راجع به اصلاحات ارضی و دیدار آیتالله کمالوند با امام و محمدرضا پهلوی است که دارای اشتباهات مهم تاریخی است.
در بخشي از مدخل"خمينی روحالله" ادعا شده است که در ماجراي انقلاب سفيد، مرحوم حاجآقا روحالله کمالوند به عنوان نماينده امام و ساير مراجع قم براي مذاکره با شاه راهي دربار شده است؛ «امام خميني مراجع و علماي بزرگ قم را به نشست و تصميمگيري فراخواند. آيتالله کمالوند به نمايندگي از سوي امام و ديگر مراجع تقليد قم، پيام هشدار ايشان را در ملاقات با شاه ابلاغ کرد. در اين ديدار، شاه با تهديد به خشونت، بر عملي ساختن تصميم خويش تأکيد کرده بود». (مدخل خميني، ص671) منبعي که براي اين مطلب ارجاع داده شده، صفحه42 کتاب حديث بيداري، نوشته حميد انصاري است.
تاکنون درباره ماجراي ديدار آيت اللّه
کمالوند با امام و علما و نيز ديدار با شاه مطالب زيادي نوشته شده که بسيار متشتت و
بعضا متناقض است. دليل اين پيچيدگي، تشتت و بعضا تناقض، عدم اطلاع از جايگاه مرحوم
کمالوند و بي اطلاعي از تعداد ديدارهاي ايشان بوده است. نکته مهم آنکه، تا پيش از انتشار
پرونده مرحوم کمالوند، اسناد مربوطه نيز در اين قسمت چندان گويا نبود.
در حال حاضر بخش مهمي از اسناد مرتبط با اين ديدارها منتشر شده و گوياي واقعيت هاي مهمي است. اين است که خلط مباحث و اشتباه در نقل مطالب مرتبط با مرحوم کمالوند، اختصاص به دايرةالمعارف بزرگ اسلامي ندارد و اکثر نويسندگان در اين موضوع دچار اشتباهاتي شده اند. اين است که در بسياري از آثار تاريخي، سه ديدار مهمي که مرحوم کمالوند –در دوران پيش از تبعيد امام- با شاه داشته، خلط صورت گرفته است و يا به برخي از آنها هيچ اشاره اي نشده است. در اين بخش براي اولين بار اين ماجرا به صورت تفصيلي و طبق ترتيب تاريخي بيان ميشود.
آقاي کمالوند در ماجراي انقلاب سفيد، ديداري با امام و علماي قم داشت و نيز ديداري ديگر با شاه داشت و نيز يک تکذيبيه از سوي امام خميني وجود دارد که با صراحت ميفرمايند که آقاي کمالوند را ما نزد شاه نفرستاديم. در اينجا سعي ميکنيم تمام ماجراي ديدارهاي آيتاللّه کمالوند با علماي قم و نيز ديدارهايش با شاه و نخست وزير را مبتني بر اسناد شرح دهيم تا اين ابهامات، پايان پذيرد.
آيتاللّه روحالله کمالوند ـ عالم برجسته منطقه لرستان ـ در
اواخر دي 1341 بعد از اعلام اصول شش گانه انقلاب سفيد و اعلام رفراندوم، به قم آمده
و با امام خميني و ساير مراجع ديدار کرد. هدف او از اين ديدار، دانستن نظر علماي قم
و انتقال اين نظرات خيرخواهانه به دربار بود تا غرض شاه از ايجاد اين اصول شش گانه
را نيز بشنود و به علماي قم منتقل کند.
امام خميني در اواخر دي 1341 در جمع علماي قم
و با حضور آيت اللّه کمالوند، به هشدار درباره رفراندوم شاه و مقاومت علما و مردم پرداختند
و به مقايسه تصويب نامه ايالتي و ولايتي با انقلاب سفيد پرداختند.
متن کامل سخنان امام در آن جلسه، از اين قرار است:
[بسم اللَّه الرحمن الرحيم]
«آقايان توجه داشته باشند كه با وضعى كه پيش آمده، آينده تاريك، و مسئوليت ما سنگين و دشوار مىباشد. حوادثى كه اكنون در جريان است، اساس اسلام را به خطر نابودى تهديد مىكند. توطئه حساب شدهاى عليه اسلام و ملت اسلام و استقلال ايران تنظيم شده است. بايد توجه داشت كه اين حادثه را نمىتوان با غائله «تصويب نامه» مقايسه كرد و به همان ملاك، نسبت به اين ماجرا برخورد نمود.
آن غائله به حسب ظاهر به دولت مربوط مىشد، طرف حساب ما دولت
بود؛ شكست نيز به پاى دولت محسوب گرديد و شكست يك دولت حتى سقوط دولتى در يك حكومت
چندان اهميت ندارد، اساس رژيم را بر باد نمىدهد و حتى گاهى براى تحكيم رژيم و حفظ
آن از خطر، به سقوط دولت مبادرت مىشود؛ لكن در اينجا آن كه روبروى ما قرار دارد و
طرف خطاب و حساب ما مىباشد، شخص شاه است كه در مرز مرگ و زندگى قرار گرفته و چنانكه
خود اظهار داشته، عقب نشينى او در اين مورد به قيمت سقوط و نابودى او تمام خواهد شد.
بنابراين او مأمور است كه اين برنامه را به هر قيمتى است به مرحله اجرا بگذارد و نه تنها عقب نشينى نمىكند و دست از كار نمىكشد، بلكه با تمام قدرت و با كمال درندگى با هر گونه مخالفتى مقابله خواهد كرد. بنابراين نبايد مثل غائله گذشته، عقب نشينى دستگاه را انتظار داشت؛ و در عين حال، مخالفت و مبارزه با آن از وظايف حتميه و ضروريه ما مىباشد، زيرا خطرى كه اكنون عموم مردم را تهديد مىكند بزرگتر از آن است كه بتوان از آن چشم پوشيد و در قبال آن بىتفاوت ماند.
دستگاه حاكمه براى اغوا و اغفال ملت، دام وسيعى گسترده و به
يك سلسله اعمال ظاهر فريب و گمراه كننده دست زده است. و ما اگر در مقابل به بيدار كردن
و متوجه ساختن توده مردم اقدام نكنيم و از افتادن آنها به دام استعمارى كه براى آنان
گستردهاند جلوگيرى ننمايم، ملت اسلام در معرض فنا و نيستى قرار خواهد گرفت؛ فريب خواهد
خورد و منحرف خواهد شد؛ و در آن صورت علماى اسلام و جامعه روحانيت علاوه بر آنكه خواه
ناخواه خود نيز راه نيستى و انحراف را خواهد پيمود و خداى نخواسته از ميان خواهد رفت،
پيش خداوند تبارك و تعالى نيز مسئول و مؤاخذ خواهد بود كه چاه را ديده و نابينايان
را از افتادن در آن بر حذر نداشته است.
ما اگر بتوانيم در مقابل اين دسيسه و توطئههاى شاه، فقط مردم را بيدار و آگاه سازيم و نگذاريم كه گول بخورند و تحت تأثير برنامه فريبنده او قرار بگيرند، حتماً او را با شكست مواجه خواهيم ساخت و درمانده خواهيم كرد. ما كه نمىخواهيم به جنگ توپ و تانك برويم كه مىگوييد از ما ساخته نيست، چه كار مىتوانيم بكنيم و مشت با درفش مناسبت ندارد؛ بزرگترين كارى كه از ما ساخته است بيدار كردن و متوجه ساختن مردم است. آن وقت خواهيد ديد كه داراى چه نيروى عظيمى خواهيم بود كه زوال ناپذير است و توپ و تانك هم حريف آن نمىشود. در عين حال، چنانكه گفتم راه دشوار و خطرناكى در پيش داريم و آنها كه وظيفه خود را مقابله مىدانند، بايد جوانب امور را بسنجند؛ عواقب امور را ملاحظه كنند و ببينند كه در برابر شدايد و مصايبى كه ممكن است در اين راه به آنان وارد آيد تا چه درجه تاب مقاومت و استقامت دارند...»
يک نکته مهم که درباره اين صحبت امام خميني وجود دارد آن است
که ايشان بحث مقابله رژيم و توپ و تانک را مطرح نميکنند، بلکه ميگويند وظيفه روحانيت روشنگري است و اگر اين کار را انجام دهد
هيچ کس جلودار آنها نخواهد بود و بايد به مردم آگاهي داد و در آن زمان مردم همراه ميشوند.
جالب است که برخورد توپ و تفنگي را در اينجا نميپذيرد و آن را رد ميکند. و البته اين بحث يکي از موارد اختلاف نظر امام با ساير مراجع هم هست که از عمق بصيرت امام حکايت دارد.
بعد از این، آيتاللّه کمالوند به ديدار شاه رفته و نظرات امام خميني و ساير
مراجع قم را به شاه منتقل ميکند. حجت الاسلام سيدحميد روحاني، درباره ديدار
آيت اللّه کمالوند و شاه و گفت و گويي که بين آنها گذشت شرحي را در کتابش درج کرده
که آن را به نقل از مرحوم کمالوند در آنجا ذکر کرده است: «نامبرده در روز معينى به دربار رفت و با شاه ملاقات كرد، نظريات
خيرانديشانه علماى قم را به او رسانيد و موضع منفى و مخالفت شديد آنان را در صورت دست
زدن او به اجراى نقشهها و توطئههاى ضداسلامى به او گوشزد كرد و او را از عواقب شوم
خودسرىها، قانونشكنىها و مخالفت با مبانى اسلام و خواستههاى ملت برحذر داشت.
شاه
از آنجا كه موجوديت و تاج و تخت خويش را به اجراى رفرم وارده از آمريكا بسته مىديد
و از طرفى مرد باصلابت و سرسختى در جامعه روحانيت نمىشناخت كه بتواند در برابر سيل
بنيانكن «انقلاب سفيد» ايستادگى كند و با يك «توپ و تشر» شاهانه عقب نشينى نكند،
به پند و اندرزها و اعلام خطرهاى «كمالوند» بها نداد و با كمال خودخواهى و غرور، آخرين
حرف خود را با روحانيت چنين بازگو كرد: «اگر آسمان زمين بيايد و زمين به آسمان برود
من بايد اين برنامه را اجرا كنم، زيرا اگر نكنم من از بين مىروم و كسانى روى كار مىآيند
و به اين كارها دست مىزنند كه نه تنها هيچ اعتقادى به شما و مرام و مسلك شما ندارند،
بلكه اين مساجد را بر سر شما خراب خواهند كرد و شما را نيز از بين خواهند برد.»
آنگاه به منظور تطميع و اغفال جامعه روحانيت و اميدوار كردن آنان به مراحم ملوكانه! افزود كه: «روحانيون با اين برنامه اصلاحى ما موافقت كنند و به كارشكنى و مخالفت دست نزنند، من اطمينان مىدهم كه هر پيشنهاد و خواستهاى كه درباره جامعه روحانيت داشته باشند، برآورده سازم»! و در پايان در مقام انتقاد و گلهمندى از علما و روحانيان وظيفهنشناس! شيعه با لحنى پرخاشجويانه اظهار كرد كه: «روحانيون ايران بايد شاهدوستى را از علماى اهل تسنن بياموزند كه آنها بعد از انجام هر فريضه به پادشاه كشورشان دعا مىكنند ولى علماى ما، چه بگويم؟»
آقاى كمالوند در پاسخ جمله اخير او اظهار داشت كه «آنها مأمورين رسمى دولتهايشان هستند و دعا كردنشان به پادشاه، روى انجام مأموريت است. مانند استانداران و فرمانداران ايران كه دعا و نيايش و مدح و ثناى آنان براى پادشاه روى مراسم ادارى است. ولى علماى شيعه در تاريخ هزار ساله خود، هيچگاه مأمور حكومتها نبوده و نخواهند بود. بايد حسابها را از هم جدا كرد». ضمناً آقاى كمالوند روى اين نكته تكيه كرده بود كه: «رفراندوم در قانون اساسى ايران پيشبينى نشده است و شما دولت مصدق را به جرم انجام رفراندوم تحت تعقيب قرار داديد؛ اكنون چگونه خود به آن دست مىزنيد؟» شاه براى بيرون آمدن از بنبست، به توجيهاتى متوسل شده بود، از جمله اينكه «ما رفراندوم نمىكنيم بلكه «تصويب ملى» مىخواهيم انجام دهيم»! و به دنبال همين توجيه شاهانه! يكباره لحن مطبوعات و راديوها نيز تغيير كرد و به جاى «رفراندوم» لفظ «تصويب ملى» به كار گرفته شد.
به دنبال ملاقات آقاى كمالوند با شاه و اظهارات صريح و قاطع او در مورد رفراندوم و لوايح شاهانه، علماى قم براى اخذ تصميم نهايى و تعيين وظايف ملت اسلام در برابر «رفراندوم شاه» بار ديگر با هم اجتماع كردند و به گفت و گو پرداختند. در اين اجتماع دو نظر متفاوت وجود داشت: برخى روى تجربهاى كه از جريان «تصويب نامه» داشتند، بر اين عقيده بودند كه به مقابله و مبارزه برخيزند تا رژيم را به عقبنشينى وادارند! و برخى ديگر با ديد محافظهكارانه و عاقبتانديشى! اظهار مىكردند كه: «چه كارى از ما ساخته است؟ اگر رژيم در برابر ما سرسختانه ايستادگى كرد، يك دندگى به خرج داد و عقبنشينى نكرد، چه مىتوانيم بكنيم؟ مشت با درفش مناسبتى ندارد! و...»
دومين ديدار آيت اللّه کمالوند که هم با اسدالله علم نخست وزير
بوده و هم با شاه، در اواخر فروردين 1342 انجام شده است و سومين ديدار آيت اللّه کمالوند با سران رژيم، به بعد از ماجراي
15 خرداد مربوط میشود.
در روز 20 فروردين 42 ساواک گزارش داده است که «در خرم آباد شايع بود که مشاراليه به پيشگاه همايوني شرفياب شده. در بروجرد نيز اين شايعات وجود دارد.»
ساواک در روز 11 ارديبهشت نوشته است که «مشاراليه در خرم آباد شايع نموده است که آقاي علم نخست وزير، در تهران ايام عيد، منزل اينجانب آمده و مرا به حضور اعلي حضرت همايوني برده است که رابطه حسنه بين آقاي خميني و دولت برقرار نمايم. به طوري که وي گفته است آقاي خميني نظر موافق نشان نداده است.»
نکته مهمي که درباره ديدار آقاي کمالوند با شاه و نخست وزير وجود دارد آن است که امام خميني اين بار، حاضر نشد تا آيت اللّه کمالوند را قبل از ديدارش با شاه و نخست وزير، به حضور بپذيرد و در واقع واسطه گري سران رژيم پهلوي، براي تلطيف فضاي موجود بين رژيم و روحانيت را نپذيرفتند.
اما علت اينکه امام اين بار وساطت آيت اللّه کمالوند را نپذيرفتند چه بود؟ با دقت در فضاي اين ديدار ميتوان گفت که ديدار دوم آقاي کمالوند با شاه و نخست وزير، بعد از ماجراي حمله نيروهاي رژيم به مدرسه فيضيه در روز 2 فروردين 42 بوده است و به همين دليل امام حاضر نشده است که اين بار وساطت آقاي کمالوند را بپذيرد و امام خميني به صراحت به اين نکته اشاره کرده است.
علي نخعى (افصح المتكلمين) در ديداري که با امام خميني در روز 11 ارديبهشت 1342 داشته از امام پرسيده است که «از آنجايى كه شنيدهام آقاى حاج آقا روح اللَّه كمالوند را اعزام فرموده بوديد، ديدن نخست وزير (اسد اللَّه علم)، راه عملى يافته و ترميمى بدهند، دلخوش شدم و مىخواستم عرض كنم محققاً اقدام به صلح و اصلاح حضرت عالى با دولت، خيلى به موقع است.»
امام خميني در جواب نخعي ميگويد که «درباره آقاى كمالوند هم، ما ايشان را اعزام نكرده بوديم؛ بلكه آقاى كمالوند را دولت طلبيده بوده است؛ و تلفنى از ما استجازه كردند كه در سر راه، اول به قم بيايند. در جوابشان عرض كردم مطلقاً راضى به آمدنشان نيستم و مادامى كه اين دولت عَلم مصدر كار است، داخل هيچ قسم مذاكره صلح و مصالحهاى نخواهيم شد؛ زيرا اين دولت به ترتيبى با اهل علم معامله كرده است، كه تماس سران حوزه علميه همراه او انتحار روحانيت است؛ و تا آنجا كه اختيار روحانيت با ماست، تن به چنين صلح و اصلاحى نخواهيم داد؛ و دليلى هم محض اصلاح حاضر نمىبينيم. مگر ما چه كرده بوديم كه مستحق قلع و قمع عليل النفسهايى امثال ايشان باشيم؟»
سخن امام حاوی چند نکته مهم است:
[1] اينکه امام با صراحت ميگويد که آقاي کمالوند را ما اعزام نکرده بوديم يعني نماينده
ما نبود و دولت ايشان را طلبيده بود. حتي زماني هم که براي کسب اجازه براي ديدار با
امام و واسطه شدن، تماس گرفت، امام به او گفت که راضي به آمدنش نيستم و وساطت نکند.
[2] امام سخن از ديدار با دولت کرده اند نه شاه.
[3] امام علت استنکاف از هرگونه مصالحه با دولت را، برخورد بد دولت با روحانيت ذکر کرده اند به طوري که تماس روحانيت با نخست وزير، به معناي انتحار روحانيت خواهد بود. چرا که واقعه حمله به مدرسه فيضيه را شاهد بوديم که چندي پيش واقع شده بود و دولت از اين بابت، نهايت کينه و دشمني اش با اسلام را نشان داده است و دوستي با او به معناي هدم اساس اسلام است.