پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- فارس نوشت: همکاری مردم با نهادهای انقلابی همواره رمز موفقیت نظام جمهوری اسلامی ایران در عبور از بحرانها بوده است. این انسجام و هماهنگی به ویژه در سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی موجب برقراری ثبات و امنیت و آرامش در مناطق مختلف کشور، به خصوص در نقاط مرزی شد.
در نخستین ماهها پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گروهک تجزیهطلب موسوم به خلق عرب، اقدامات تروریستی را در راستای اهداف جدایی طلبانه خود در شهرهای خوزستان پی گرفت. توطئههای این گروه که از طرف دولتهای غربی و عربی تغذیه و هدایت میشد، سرانجام باهمکاری مردم و نهادهای انقلابی خنثی شد.
امیر سرتیپ سید ابراهیم حجازی، فرمانده وقت شهربانی خرمشهر در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره نقش مردم و نهادهای انقلابی در خنثیسازی توطئههای گروهک موسوم به خلق عرب در خوزستان میگوید: در هشتم خرداد 1358زمانی که قرار بود تصمیمات فرمانداری به منصه ظهور برسد و نمایندگان شیخ شبیر خاقانی تقاضای مهلت کرده بودند، برای خلع سلاح و تخلیه آنان و عشایری که اینها را حمایت میکردند، اتفاقات مشکوکی رخ داد. یعنی ما شب در فرمانداری بودیم که یکسری تیراندازیهای مشکوک در سطح شهر از جمله در خیابان 40 متری مرکز شهر رخ داد و در اطراف حالت اضطراب نگرانکنندهای پیش آمد.
متأسفانه تقريبا ساعت 6 صبح بود که حمله مسلحانهای از طریق رودخانه و قایقهایی که در رودخانه بودند به طرف شهربانی شد که شهربانی طبق دستور بنده مقاومت کرد. حملات بسیار شدید بود. از من کمک خواستند و من آن زمان در فرمانداری و در ستاد شورای امنیت بودم. آقای مدنی و اعضایشورای تأمین شهر حضور داشتند. به هر حال نیروهای کمکی برای کمک به منطقه رفتند و تا ساعت 8صبح این مقاومت و تیراندازی با سقوط ساختمان سازمان سیاسی خلق عرب پایان پذیرفت، ولی این سقوط سرآغاز یکسری ناآرامیها و گرفتاریها و تیراندازیها و کشت و کشتارهای بسیار پراکنده و در عین حال با یک شعاع گستردهای شد که متأسفانه باعث شد وضعیت شهر به حالت بحرانی خاص تبدیل شود.جریانات ایذایی و مقاومت و مقابله تبدیل به جریانات تروریستی و انفجار لولههای گاز، انفجار انبارهای دولتی، خط راهآهن و سایر نقاط سوقالجیشی شهر بدل شد.
نیروهای دیگری از دزفول به فرماندهی برادر سرلشکر رشید به کمک ما آمدند که جمعا شاید بالغ بر چهارصد و اندی نیروی پاسدار بودند. در تمام طول این مدت کم و بیش نیروهای شهربانی که الحمدلله روحیهای پیدا کرده بودند، با کمک مردم مسلح شده و در سطح شهر گشت میزدند. از جمله در نقاط حساس مثل زیر پل اغلب میدیدیم یا به کلانتریها تیراندازی میشد و یا به پستهایی که مستقر بودند، تعرض میکردند. برادران سپاه و نیروهای کمکی هم در کنار نیروهای انتظامی ما هم بودند که ان شاء الله خدا از آنها قبول کند.
به هر صورت داستان لولهها و انفجارها باز به یک مقطع دیگری از جریانات و ناآرامیها کشید. ماجرا از این قرار بود که در حدود۲۱تیر ماه سال 58 یک شب شهيد انوشیروان رضایی، فرمانده نیروهای سپاهی اعزامی از خرمآباد از مسیر جاده آبادان به طرف پل در منطقه "کوت شیخ" نزدیکیهای زایشگاه با یک اتومبیل لندرور در حال حرکت بودند که مورد حمله و تیراندازی واقع میشوند و متأسفانه ایشان در بیمارستان نیروی دریایی به شهادت میرسند. این جرقهای بود که جریانات روحی را علیه ضد انقلاب تشدید کرد و ضرورت مقابله نیروهای نظامی و انتظامی برای خلع سلاح و تخلیه ساختمانها و مقابله جدی با جبهه خلق عرب را تشدید کرد. اما متأسفانه در این وضعیت کار تبلیغات عراق و برخی از کشورهای عربی، قاچاق اسلحه و مسلح نمودن افراد و اقوامی بود که در نوار مرزی بودند و به شدت ادامه داشت. در شادگان، ماهشهر و آبادان، اهواز و خرمشهر، خصوصا در شادگان تحریکات بیشتر طول کشید.
بعد از شهادت انوشیروان رضایی مردم برای انجام مراسم سوم او در مسجد جمع شدند. پس از آن راهپیمایی کرده و به مسجد جامع برگشتند تا در آنجا به سخنرانی و قرائت قطعنامه گوش کنند. در پایان جهت اقامه نماز آماده شدند که دوباره یک اتفاق مشکوک دیگری رخ داد. روز 24تیر یک نارنجک دستی از یکی از بخشهای ضلع جنوبی مسجد جامع به داخل جمعیت پرتاب شد و تعدادی شهید و مجروح شدند.
جو شدیدی به وجود آمده بود. همان زمان به من اطلاع دادند که بمبی در منطقه شلمچه واقع در چهارراه کشتارگاه کار گذاشتهاند که مسیر تریلیهایی بود که به بندر میرفتند و در واقع دروازه شهر بود. من آنجا رفتم اگرچه بمب منفجر شد ولی تلفات جانی نداشت. خسارت مالی جزئی داشت و این جو باعث شد که تیراندازیهای مشکوکی از طرف خانه شیخ به طرف مردمی که داخل مسجد بودند، انجام شود.
نیروهای پاسدار و انتظامی و نظامی هم مقابله میکردند. به هر حال یک درگیری بسیار گسترده اتفاق افتاد. نیروهای انتظامی خود را به منزل شيخ رساندند، چون این احتمال وجود داشت که شیخ را در این بین کشته و یک غائله جدیدی را به وجود بیاورند. زیرا آنچه که مسلم بود تحریک عوامل بیگانه و استعمار و گروههای وابسته در شکلدهی و ساماندهی تمام جریانات خرمشهر مهم بود که مستند و محققا اثبات شده است. قابل ذکر است در طول ایام بحرانی مذکور علاوه بر کمکهای برادران سپاه دزفول، سپاه تهران توسط برادر ناصر جبروتی و جعفر جنگرویکمک کردند.