پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در 21 مهرماه 1343، مجلس شورای ملی رسما لایحه کاپیتولاسیون را تصویب کرد. براساس ماده واحده لایحه مذکور «... به دولت اجازه داده میشود رئیس و اعضای هیأتهای مستشاری نظامی ایالات متحده را در ایران که به موجب موافقت نامههای مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی میباشند، از مصونیتها و معافیتهایی که شامل کارمندان اداری وقت موصوف دربند ـ و ـ ماده اول قرارداد وین که در تاریخ 18 آوریل 1961 مطابق 29 فروردین ماه 1340 به امضاء رسیده است، میباشد برخوردار نماید.»
تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی، واکنش همگانی مردم ایران را به همراه داشت و در این روشنگری همانند همیشه امام خمینی پیش قدم بودند.
حجتالاسلام حسن روحانی در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره قرارداد کاپیتولاسیون و مخالفت قاطعانه امام با این لایحه میگوید: رويداد بسيار تأسفبار در سال 1343، تصويب قانون كاپيتولاسيون بود كه ماجراي آن به مهر 1343 باز ميگردد. البته حوزه در مهرماه از ماجرا مطلع نبود. قانون مزبور در 21 مهر ماه در مجلس شوراي ملي تصويب شده بود و در اوايل آبان بعد از اعلاميه امام، حوزه از ماجرا مطلع شد.
اعلامیه مفصل امام در رد کاپیتولاسیون
اعلاميه امام بسيار مفصل بود، يعني برخلاف اعلاميههاي قبلي كه در حد يك صفحه معمولي بود، در يك صفحه بسيار بزرگ، چاپ شده بود و آيه شريفه "لن يجعلالله للكافرين علي المؤمنين سبيلا" در بالاي آن نقش بسته بود. آن اعلاميه در سطح بسيار گستردهاي در قم و شهرستانها، بهخصوص در تهران منتشر شد. در آن زمان معروف بود كه در يك شب، سي هزار نسخه از اين اعلاميه در تهران پخش شده است. در حوزه گفته ميشد كه از اين اعلاميه صد هزار نسخه، چاپ و در سراسر كشور پخش شده است.
اعلاميه امام درباره كاپيتولاسيون، حوزههاي علميه، دانشگاهها و سراسر كشور را تكان داد. واقعاً اعلاميه بسيار جالبي بود و نكات مهمي را در برداشت. عمدهترين نكته آن اين بود كه رژيم، ما را به آمريكا فروخته و آمريكاييها را بر ما مسلط كرده و به مستشاران نظامي آمريكا و همچنين به خدمه و افرادشان مصونيت كامل قضايي داده است. همين مصونيت قضايي تحت عنوان "كاپيتولاسيون" زبانزد شده بود و حوزه و مردم، تازه با اين واژه آشنا ميشدند.
سخنرانی آتشین امام علیه قرارداد استعماری کاپیتولاسیون
در حوزه اعلام شد كه امام در روز ميلاد حضرت فاطمه زهرا(س) كه آن سال مصادف با چهارم آبان بود، در منزل خودشان سخنراني ميكنند. ما صبح خيلي زود، بعد از طلوع آفتاب به طرف منزل امام حركت كرديم. جمعيت زيادي از صبح زود در حياط منزل و كوچههاي اطراف اجتماع كرده بودند. وقتي ما رسيديم، ديديم بلندگوها را براي كوچههاي اطراف و باغي كه در جنوب منزل امام بود آماده ميكنند، تا جمعيت را به باغ و كوچههاي اطراف هدايت كنند.
حدود ساعت 8 صبح بود كه امام آمدند و جلوي پنجره اتاق نشستند كه معمولاً در همين جا مينشستند. پس از شعارهاي حضار و اظهار احساسات نسبت به امام، چند ميكروفن را جلوي امام گذاشتند و امام از همانجا سخنراني خود را شروع كردند. ما هم در حياط، با فاصله حدود دو متري امام ايستاده بوديم.
جمعيت زيادي در حياط، پشتبام، كوچههاي اطراف و باغ جنوب منزل امام جمع شده بودند. البته امكان نشستن نبود، جمعيت در همه جا به صورت فشرده ايستاده بودند. امام وقتي آمدند و براي سخنراني در كنار پنجره نشستند، بسيار ناراحت و چهره ايشان كاملاً گرفته بود. در سخنرانيهاي ديگر، امام چهره آرامي داشت، امـا اينبار چهره امام خيلي گرفته، ناراحت و عصباني بود و از همان جملات ابتداي صحبت پيدا بود كه بسيار ناراحت هستند.
امام با اين جملات سخن را آغاز كرد: «بسمالله الرحمن الرحيم، انالله و انا اليه راجعون، قلبم در فشار است، چند شب است خوابم كم شده است»، با همين چند جمله، غوغايي شد و همه جمعيت با صداي بلند گريه كردند. مخصوصاً وقتي كه گفت: «روزشماري ميكنم كه كي مرگ من فرا برسد» و بعد فرمود: «ايران ديگر عيد ندارد». در واقع، امام استاد فن سخن بود و ميتوانست در ظرف چند دقيقه، جمعيت را منقلب كند.
مردم آنچنان تهييج شده بودند كه واقعاً اگر امام در آن لحظه هر اشارهاي ميكرد و يا هر دستوري ميداد، هر چند هم كه خطرناك بود، مردم با جان و دل آن را انجام ميدادند. در اين زمينه حتي خارجيها هم در رابطه با پيروزي انقلاب و در مورد امام سخنان فراواني دارند. از ديد دوست و دشمن، امام يك كاريزماي خاصي داشت. بعضي از روزنامههاي اروپايي نوشته بودند امام، مردم را هيپنوتيزم ميكند و افرادي كه به سخنراني او ميروند، سر از پا نميشناسند. واقعاً در پاي سخنراني امام، كسي سر از پاي نميشناخت.
سپس، امام ادامه داد: «ما را فروختند و جشن گرفتند، ما را فروختند و پايكوبي كردند! من اگر جاي شما بودم، ميگفتم بالاي سر خانهها، پرچم سياه بزنند». با اين جملات تند، امام سخنان خود را شروع كرد. در آغاز سخن، اصل ماجرا را توضيح نداد، بلكه با اين جملات جمعيت را تهييج ميكرد. سپس موضوع را تبيين كردند و بعد فرمودند: «من اعلام خطر ميكنم! آقا من اعلام خطر ميكنم! اي ارتش ايران، من اعلام خطر ميكنم! اي علماي ايران! اي نجف! اي قم! اي مشهد! اي تهران! اي شيراز! من اعلام خطر ميكنم!»
اين سخنان پرشور توأم با تأثر و عصبانيت جمعيت را تكان داد. من تا آن وقت، با اين ويژگي، سخنراني امام را نديده بودم. حتي سخنراني عاشوراي امام هم تا اين حد مهيج نبود. بعد امام فرمود: «به داد اسلام برسيد! اي علماي نجف! اي علماي قم! به داد اسلام برسيد.» تا جايي كه امام فرمود: «رفت اسلام!» وقتي اين جمله را گفت همه جمعيت شيون زدند. ما از حياط، صداي گريه و فرياد مردم را از كوچهها و باغ اطراف منزل ميشنيديم.
بخش اول صحبتهاي امام، مهيج و حزنانگيز بود. سپس امام، حماسي سخن گفت و فرمود: «ما را فروختند تا دلار بگيرند.» «ميخواستند دويست ميليون دلار وام بگيرند و ظرف چند سال صد ميليون دلار بهره بدهند. صد ميليون دلار يعني هشتصد ميليون تومان بهره بدهند.» سپس ايشان از غرور ملي استفاده كرد و رژيم را تحقير نمود و فرمود: «اينها كاري كردند كه يك سگ آمريكايي، يك آشپز آمريكايي بر صاحبمنصبان ما ترجيح دارند، بر شاه مملكت ترجيح دارند. با اين قانون جديد، اگر يك آشپز آمريكايي، شاه ايران را زير بگيرد، يك آشپز آمريكايي يك مرجع را زير كند، هيچ كس حق ندارد بگويد بالاي چشم شما ابروست. و بايد اين فرد در آمريكا محاكمه شود. ايران حق محاكمه ندارد».
البته برخي از جملات امام هم براي مردم عادي قابل فهم نبود. مثلاً فرمود: «ما را به پيمان وين ملحق كردند.» مردم نميدانستند پيمان وين چيست. فرمود: «كاري كه اينها كردند، هيچ كشور ديگري اين كار را نكرد. اين ننگ را فقط اينها پذيرفتند».
امام با جملات بسيار زيبا و تكاندهنده، موضوع را مطرح كردند و توضيح دادند كه حادثه چيست و اهميت آن چه ميباشد و اينكه چرا ايشان اين قدر ناراحت و عصباني است. بعد امام آن جملات معروف را فرمود: «رئيسجمهوري آمريكا بداند كه امروز منفورترين افراد در نزد ملت ماست.» در ادامه فرمود: «آمريكا از انگليس بدتر، انگليس از آمريكا بدتر، شوروي از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پليدتر.» امام همه استعمارگران را در كنار هم قرار دادند و همه آنها را نفرين و لعنت كردند و از آنها تبري جستند. اين نكته، بسيار مهم بود كه امام در كنار آمريكا، به انگليس و شوروي هم حمله كرد تا فردا نگويند اينها كه به آمريكا حمله ميكنند، به شوروي يا انگليس تكيه دارند.
در اين سخنراني، وضع مجلس شوراي ملي را هم توضيح دادند و فرمودند: «اين بيچارهها را جمع كردند و به آنها گفتند كه بايد رأي بدهيد. آنها هم نفهميدند به چه چيزي رأي ميدهند. اصلاً نميدانستند اين مواد چيست؟ البته يك عده هم مخالفت كردند، ولي اين مخالفت چه فايدهاي داشت. ميبايست بلند ميشديد و يقه مردكه را ميگرفتيد. بلند ميشديد مجلس را به هم ميزديد.»
اين هم نكته مهمي بود كه امام بر آن تكيه كرد. امام چون در زمان شهيد مدرّس به مجلس شوراي ملي سابق رفت و آمد داشت و وقتي به تهران ميآمد، در جايگاه تماشاچيان مجلس قرار ميگرفت، ميدانست چگونه بايد جلوي يك مصوبه را در مجلس گرفت و اقليت چگونه بايد رفتار كند. براي همين فرمود كه نمايندگان مخالف بايد يقه آن مردكه (نخست وزير) را ميگرفتند و مجلس را به هم ميزدند. سخنان امام نشانگر اين مسئله بود كه ايشان به نكات فني داخل پارلمان آشنايي داشت و ميدانست چگونه بايد پارلمان را در شرايط خطر به هم زد.
امام در اين سخنراني، از شهيد مدرّس هم ياد كرد و فرمود: «يك مورخ آمريكايي نوشته يك پيرمرد روحاني با دست لرزان آمد و گفت حالا كه قرار است ما را از بين ببرند، چرا ما اولتيماتوم را امضا كنيم. بعد آن را رد كرد و همين باعث شد لشكر روسيه كه تا قزوين آمده بود، عقبنشيني كند».
امام در همين سخنراني فرمود: در يك كتاب درسي نوشتهاند: «قطع نفوذ روحانيت باعث رفاه حال ملت است». بعد ايشان فرمود: «بله، با قطع نفوذ روحانيت، شما ميتوانيد اين كارها را بكنيد، والا اگر يك روحاني در اين مجلس بود، نميگذاشت». بعد داستان مرحوم مدرّس را بيان كرد.
در آن سخنراني احساس ميشد كه امام نسبت به برخي از علما دلگير است. ايشان فرمود: «كساني كه ميگويند خفه شويم، الان هم ميگويند خفه شويم؟» پيدا بود كه امام از دست علما و بزرگاني كه ساكت بودند، بسيار ناراحت و عصباني بود، لذا اين نكته را در آن سخنراني مطرح كردند.
واقعاً جاي شگفتي است كه امام در 65 سالگي كه به قول خودش چند شب هم كم خوابيده بود و بسيار هم ناراحت بود، به اين زيبايي و با اين جملات قشنگ سخنراني كردند. همين الان اگر بخواهيم يك گروه تشكيل دهيم و يك سخنراني با اين خصوصيات تنظيم كنيم، قادر نيستيم.
وحشت امریکا و رژیم پهلوی از سخنرانی ضد امریکایی امام خمینی
امام خيلي حساب شده و با جملات بسيار متين، مستدل و زيبا سخنراني كردند. جملات، تكاندهنده بود. رژيم هم از همين ميترسيد؛ چون اين نوار هر كجا ميرفت، انقلابي به پا ميكرد. در هر مجلسي اين نوار پخش ميشد، همه را متأثر ميكرد و همه را تكان ميداد. آمريكا نگران اين سخنراني بود، زيرا امام جملات بسيار خردكنندهاي راجع به آمريكا بيان كردند.
در همان سخنراني، امام فرمود: «وامش را شما بگيريد و بخوريد، نوكري آن را ما بكنيم؟» جملات سخنراني، بسيار زيبا و حساب شده بود. نكات خيلي مهمي در اين سخنراني بيان شد. من فكر ميكنم از لحاظ فن خطابه و به كارگيري جملات تهييجكننده و احساساتبرانگيز، اين سخنراني برترين سخنراني امام بود. البته همه سخنرانيهاي امام اين ويژگي را داشت؛ سخنراني فيضيه در روز عاشورا هم خيلي مهيج بود. منتهي اين سخنراني بسيار تكاندهنده بود.
نتیجه روشنگریهای امام درباره کاپیتولاسیون
اين حادثه، بسيار مهم بود و باعث شد همه درسهاي حوزه تعطيل شود. بعد از سخنراني امام، علما و مراجع ديگر هم اعلاميه و اطلاعيههايي دادند و همه منتظر بودند كه بقيه علما هم سخنراني كنند. به خاطر دارم يك روز بعد، آقاي شريعتمداري هم در منزل خودش سخنراني كرد و من هم شركت داشتم، منتهي ايشان مسئله كاپيتولاسيون را به شكل خاصي مطرح كردند و گفتند: آيتالله خميني به ما گفتهاند، اما دقيقاً نميدانيم تصويب شده يا نه، بايد بررسي كنيم. مسئله را با شك و ترديد بيان كرد، اما در عين حال سخنراني نموده و اين موضوع را مطرح كردند. آقاي گلپايگاني در اين زمينه سخنراني نكرد. بههرحال، مراجع هر يك به نوعي در اين زمينه همراهي كردند.
موضوع ديگري كه امام مبتكر آن بود اينكه راجع به مسئله كاپيتولاسيون، هر شب يك جلسه مهمي در مسجد امام حسن عسگري قم برگزار ميشد. از همان روز 21 جماديالثاني، هر شب اجتماع بزرگي از مردم در مسجد امام تشكيل ميشد و يكي از علماي بزرگ (علماي بزرگ در حد مرجعيت) ميآمد و راجع به خلاف شرع بودن كاپيتولاسيون و ايستادگي در برابر اين توطئه سخنراني ميكرد. امام ظاهراً اين افراد را از طريق علما و مدرّسين براي ايراد سخنراني تشويق كرده بود و خود نيز بعضي شبها در اين جلسه شركت ميكرد.
اعلاميه و نوار امام در سراسر كشور منتشر شده بود، بقيه مراجع هم در اين موضوع به نوعي همراهي كرده بودند. در تهران، مشهد و شهرستانهاي ديگر، همه مردم ناراحت و عصباني بودند و كاملاً احساس ميشد كه رژيم ميخواهد برنامهاي درباره امام اجرا كند و ممكن است ايشان را دوباره دستگير نمايد.
امام خمینی درباره کاپیتولاسیون به نماینده رژیم پهلوی چه گفتند؟
بعد از سخنراني امام در چهارم آبان، هر شب اجتماعاتي در منزل امام براي نماز برپا ميشد. يك شب كه ما براي نماز رفته بوديم، منزل خيلي شلوغ بود، گفتند يكي از مقامات دولتي به نام صدر كه وزير كشور بود، ميخواهد به ديدن امام بيايد و پيامي آورده است. امام بعد از نماز، آقاي صدر را در اتاقي كه معمولاً در ملاقاتهاي عمومي در آنجا مينشستند، به حضور پذيرفتند. ما هم در همان اتاق بوديم.
آقاي صدر روبهروي امام دو زانو نشست و براي امام توضيح ميداد. ما چند متر فاصله داشتيم و به طور دقيق نميشنيديم كه چه ميگويد. داخل حياط هم، همزمان، طلبهها شعار ميدادند؛ يعني حياط پر از جمعيت بود و شعار ميدادند... امام آن شب با تكيه به اين شعارها گفت: «ببين آقاي صدر! من هم اگر به اين مردم بگويم كه دست از مبارزه بردارند، آنها دست برنميدارند.» امام آن شب در پاسخ آقاي صدر اين روايت را از قول امام رضا(ع) خواند: «الراضي بفعل قومٍ كالداخل فيه معهم». بعد امام فرمود كه اگر دولت به چيزي رضايت داد، شريك جرم است. اگر دولت قبول ندارد، چرا اعلاميه نميدهد؟ چرا محكوم نميكند؟