پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یکی از جنایتهای رژیم پهلوی که برای همیشه در تاریخ ثبت شد در نوروز سال 1342 رقم خورد. در این روز که مصادف با سالروز شهادت امام صادق(ع) بود، رژیم پهلوی با حمله به مدرسه فیضیه، به ضرب و شتم طلاب پرداخت.
مقام معظم رهبري، حضرت آیتالله خامنهای خاطره خود از آن روز را اینگونه روایت میکنند: «روز دوم فروردين [سال 42] من در مدرسهي حجتيه بودم. در منزل امام(ره) صبح کماندوها ميخواستند شلوغ کنند که آقاي خلخالي در بلندگو داد و بيداد کرد. حدود ساعت چهار و نيم، پنج، آقاي جعفر شبيري به اتاق من آمد و گفت: نميروي مدرسهي فيضيه؟ گفتم الآن داشتم ميرفتم.»
در مسیر، گروهی از طلاب را با وضع غیرعادی مشاهده میکنند. به فرموده رهبر انقلاب: «در حال رفتن بوديم که آقا جعفر آمد و گفت: آنجا شلوغ شده است... همين طور که داشتيم ميرفتيم... ديديم چند طلبه به صورت متفرق، دارند ميآيند. يکي عمامهاش دستش است، يکي نعلين پايش نيست. يکي عبايش زير بغلش است... به ما که رسيدند هر کدامشان چيزي گفتند: آقا برگرديد، آقا خطرناک است نرويد جلو. من گفتم: برويم بيخود ميگويند اما يک طلبه ما را به زور گرفت... گفتم: پس برويم منزل آقاي خميني...»
در منزل امام نیز اوضاع عادی نبود و عدهای نگران حمله کماندوها به آنجا بودند. لذا پیشنهاد محافظت از بیت و بستن درب را میدهند که با مخالفت امام خمینی مواجه میشود. آیتالله خامنهای میفرماید: «رسيديم منزل آقاي خميني... غروب بود و يکي دو تا از ورزشکارها در اطراف آنجا بودند. داخل رفتيم، ديديم يک عده آنجا هستند. بنا کرديم به صحبت کردن که چگونه ما اينجا را ببنديم يا سنگر کنيم که اگر چناچه حمله کردند، بشود مقابله کرد، من گفتم در را اول ببنديم. گفتند: «نميشود آقا گفته در را نبايد بست.»[1]
حجتالاسلام ناطق نوری نیز در همین رابطه میگوید: «مرحوم شهيد عراقي برايم نقل كرد كه بعد از حادثه، ما بدون اينكه امام(ره) بداند در زيرزمين منزل امام(ره) به اتفاق چند نفر از دوستان رفته بوديم و مجهز براي دفاع شده بوديم كه اگر اينها ريختند، بتوانيم از امام(ره) دفاع كنيم. منتها امام حضور اينها را در زيرزمين متوجه شده بود و فرموده بودند: «اينجا چه كار ميكنيد؟ بياييد بيرون» و اصلاً نگذاشت ما هم بمانيم.»
ناطق نوری جزئیات دیگری از حادثه آن روز در فیضیه را اینگونه روایت کیکند: «در اين روز كه مصادف با شهادت امام صادق(عليهالسلام) بود، مراسم عزاداري از طرف آيتالله گلپايگاني در مدرسهي فيضيه با سخنراني مرحوم انصاري قمي آغاز شد. در وسط منبر ايشان، كماندوها با لباس شخصي مجهز به پنجه بوكس و زنجير و چاقو، با فرستادن صلواتهاي پيدرپي، يك جنگ مصنوعي به راه انداختند، كه در نتيجه مجلس از دست مرحوم انصاري خارج شد و درگيري و زدن طلبهها آغاز شد. از زدن علما و پيران نيز حيا نكردند. مرحوم علمي را عليرغم كبرسن، مورد ضرب و شتم قرار دادند. چند تا طلبهي اصفهاني كه حجرهشان در شمال شرقي طبقهي فوقاني مدرسهي فيضيه بود، خيلي مقاومت كرده بودند و تخريب اين قسمت نسبت به بقيهي جاهاي مدرسه كه من ديده بودم بيشتر بود.
حجرهها را غارت كردند، تمامي كتابهاي طلبهها، از جمله قرآن و مفاتيح را آتش زدند. برخي از طلاب به سمت رودخانه پرت شدند يا عوامل رژيم پرتشان كردند. مرحوم سيديونس رودباريكه سيد بسيار محترمي بود و در مدرسهي حجتيه نيز حجره داشت، در اين حادثه مصدوم شد و چند روز بعد به شهادت رسيد.[2]
2. خاطرات حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر ناطق نوری، جلد اول