پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ جنگ سی و سه روزه حزبالله که به شکست مفتضحانه رژیم صهیونیستی منجر شد، زوایای ناگفته فراوانی دارد. محمدرضا شیبانی سفیر وقت جمهوری اسلامی ایران در لبنان در بخشی از خاطرات خود در کتاب "تاریخشفاهی سیاستخارجی جمهوری اسلامی ایران" که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده به روایت جنگ 33 روزه میپردازد.
شیبانی
در بخشی از ناگفتههای خود درباره ناکامی رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه میگوید: اسرائیل جنگی را شروع كرد
تا ظرف مدت شش روز تمام شود و دوم اینكه كارش باید ضربالاجلی
باشد. همچنین باید اطمینان میداشت كه نسبت به اهدافش تا به حال اینطور
بوده است. قبل از جنگ 33 روزه هم رژیم صهیونیستی اگر ورود به یك عملیات نظامی میكرده
اول هدف را دقیق شناسایی و با انجام سریع عملیات خارج میشد.
اكثر عملیات رژیم صهیونیستی در نقاط مختلف از این نوع بوده است. همه میگفتند
كه اگر رژیم صهیونیستی تصمیمی برای زدن یك هدف بگیرد، میزند
و آن هدف را از بین میبرد. در صورتی كه در جنگ 33 روزه لبنان، این موضوع محقق نشد و نتوانست ولو یك هدف
از اهدافی را كه تعریف كرده بود بزند. رژیم صهیونیستی در شمال فلسطین اشغالی زندانهایی
را آماده كرده بود كه شخصیتهای مقاومت را در آن زندان شبیه به گوانتانامو
ببرد. یعنی تا این حد آنها به كارشان مطمئن بودند و خودشان را آماده پیروزی كرده بودند،
در صورتی كه یك هدف را هم علیه مقاومت نتوانست بزند. هر هدفی را که زد هدفهای
كور بود و مردم عادی را هدف قرار داده بود. ساختمانهای
ضاحیه را مورد هدف قرار میداد كه یا مردم داخل ساختمانها
ساكن بودند یا تخلیه شده بودند.
***مقاومت زنان لبنانی در جنگ سیوسه روزه***
سفیر
وقت جمهوری اسلامی در بیروت در بخش دیگری از خاطرات خود به روایت مقاومت مردمی میپردازد.
شیبانی میگوید: ما این توفیق را داشتیم كه در طول جنگ با رهبر مقاومت ارتباطاتی را
چه به صورت نامه و چه از طرق دیگر داشته باشیم و از سلامت ایشان باخبر بودیم. همیشه
در حافظه من است كه در طول این مدت به
عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در كنار بهترین انسانهای
روی زمین كه خود آقای سیدحسن نصرالله و شیعیان لبنان و مردم لبنان به طور عام و شیعه
لبنان به طور خاص هستند، بودم. ارتباط داشتن با رهبر مقاومت همیشه یك خاطره خوب برای من است و برای كمتر كسی پیش میآید
كه در كنار انسانهای پاك، لایق و مقتدری مثل سیدحسن نصرالله
باشد و ایشان را زیارت و گفتوگویی با ایشان داشته باشد.
نكته دیگر در طول جنگ ـ كه این موضوع هیچ وقت فراموشم
نمیشود و به آن افتخار میكنم
ـ این بود كه پایبندی مردم حامی مقاومت و رهبری مقاومت مثالزدنی
بود. شما شاید در تلویزیون هم دیده باشید وقتی كه رژیم صهیونیستی مناطق محروم را بمباران
میكرد و دوربینها
سریع خودشان را میرساندند و فیلم میگرفتند،
میدیدید كه یك پیرزن در تل خاك خانهاش
دنبال باقیمانده خانه و وسایل خانهاش میگردد.
از او میپرسند كه به دنبال چه چیزی میگردی.
میگوید دنبال وسایل قابل استفاده میگردم.
خبرنگاران به پیرزن میگویند اینها كه همهاش
خراب شده است و پیرزن میگوید همه اینها فدای نعلین سیدحسن نصرالله.
این
تجلی اعتقاد است و تجلی تبعیت از رهبری و ولایت. فرد تمام خسارتهای
مادی را دیده ولی روی اعتقاداتش ایستاده است و این رمز پیروزی است و این است كه یك
مجموعه كوچك با ایمان میتواند در مقابل یك ماشین بزرگ جنگی كه همیشه
اسطوره شكستناپذیریاش گوش همه را
كر میكرد بایستد.