پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سید محمدهادى نژادحسینیان از وزرای دولت موسوی و دولت حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی و سفیر اسبق جمهورى اسلامى در سازمان ملل درگذشت. او همچنین سابقه خدمت در دولتهای شهیدان رجایی و باهنر و آیتالله مهدویکنی را نیز در کارنامه داشت.
محمدهادى نژادحسینیان در 12 بهمن 1325 در تهران متولد شد. او از سادات حسینی بود و نسب به امام جعفرصادق(ع) میرساند. وی چند ماهه بود که به همراه خانواده عازم عتبات شد و در همانجا نیز والدینش برای او از کنسولگری ایران در عراق شناسنامه گرفتند. از این رو شناسنامه سیدهادی نژادحسینیان صادره از کربلاست.
دوران کودکی او سراسر در تهران سپری شد. وی دبستان را در مدرسه انوشیروان گذراند و دبیرستان را در مدرسه علوی طی کرد و در سال 1344 موفق به اخذ مدرک دیپلم شد.
سید هادى نژادحسینیان در سال 1349 در رشتة مهندسی راه و ساختمان از دانشکدة فنی دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و برای گذران تحصیلات تکمیلی در سال 54 راهی آمریکا شد. او تا سال 57 در آمریکا بود و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت.
نژادحسینیان بعد از بازگشت به ایران مدتی مسئول بررسی و جمعآوری اسناد و پروندههای ساواک بود. خودش میگوید آن روزها این کار حساسیت بالایی داشت چرا که هم منافقین و هم ضدانقلاب برای دسترسی به این اسناد در تکاپو بودند. وی همان سالها در بنیاد علوی، بنیاد مستضعفان و سازمان برنامه و بودجه نیز به خدمت پرداخت. بعد از انتخاب شهید رجایی به عنوان رئیسجمهور، نژادحسینیان یکی از گزینههای وزارت مسکن بود اما خودش از شهید رجایی درخواست کرد که فعلا در بخشهای دیگری انجام وظیفه کند. او در دولت موقت آیتالله مهدویکنی به عنوان وزیر راهوترابری خدمت کرد و در کابینه میرحسین موسوی و کابینه حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی نیز سمتهایی چون معاون طرح و برنامه وزارت نفت، وزیر صنایع سنگین و ... برعهده داشت. او همچنین مدتی نماینده ایران در سازمان ملل بود.
هادى نژادحسینیان در 13 اردیبهشت 1400 همزمان با بیستم رمضان چشم از جهان فروبست. آن مرحوم در سال 1383 بخشی از خاطرات خود را طی چهار جلسه در گنجینه تاریخشفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ثبت رساند. پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی ضمن تسلیت به مناسبت درگذشت مرحوم سید هادى نژادحسینیان بخشی از خاطرات وی را برای نخستینبار منتشر میکند.
شکلگیری زمینههای فکری و اعتقادی
سید هادی نژادحسینیان که دوره دبیرستان را در مدرسه علوی گذراند، خاطراتی از آن دوره و نیز علامه علیاصغر کرباسچیان (از بنیانگذران مدرسه علوی) دارد. نژادحسینیان معتقد است این محیط در شکلگیری زمینههای فکریاش اثرگذار بوده؛ او میگوید: «دبیرستان علوی تازه تأسیس شده بود که من دورة چهارم دبیرستان علوی را آنجا گذراندم. آن موقع آقای علامه [کرباسچیان] در حقیقت به عنوان ادارهکنندة مدرسه بود و مرحوم آقای روزبه مدیر مدرسه بود. آقایان دانش و گلزادة غفوری هم معلمان مدرسه بودند. مدرسه در یک محیط بسیار کوچکی در خیابان عینالدوله واقع شده بود. به یاد دارم آن اوایل مدرسه مستخدم نداشت و اینطور گفته میشد که آقای علامه کرباسچیان خودش صبح زود میآید و قبل از اینکه بچهها به مدرسه بیایند کلاسها را جارو و تمیز میکند. محیط دبیرستان کاملا از محیط دبستان جدا و متفاوت بود و آن محیط در حقیقت شاید باعث ساخته شدن ما از نظر فکری و از نظر اعتقادات اسلامی شد. بعدها هم با شاگردی مرحوم آیتالله مطهری، مرحوم آقای شیخ محمدتقی جعفری و بعد هم آقای دکتر شریعتی زمینة فکری ما ساخته شد و شکل گرفت.»
خاطراتی از فاجعه فیضیه
مرحوم نژادحسینان که به هنگام حمله عمال شاه به مدرسه فیضیه 17 ساله بود، از قضا روز واقعه در قم حضور داشت. وی خاطره آن روز را اینطور به یاد میآورد: «روز وفات امام جعفرصادق(ع) بود که به مدرسة فیضیه حمله کردند. آن روز ما اتفاقاً با برادرانم و آقای رفیقدوست و بچههای مسجد محمدی قم بودیم. ما در مدرسة فیضیه حضور داشتیم که [ماموران شاه] ریختند و زدند و کشتند. این در حقیقت اولین مواجة من با سیاست بود. آن روز منزل امام هم رفتیم و از آن به بعد در فعالیتهای سیاسی حضور داشتم.»
تلاش ساواک برای کنترل فعالیتهای سیاسی دانشجویان
مرحوم نژادحسینیان در سال 44 وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد. محیط دانشگاه در آن زمان سیاسی بود. نژادحسینیان درباره فضای سیاسی دانشگاه در آن روزها میگوید: «دورة ما دورهای بود که مجدداً فعالیتهای سیاسی دانشکدة فنی شروع شد. فرخ نگهدار، مهدی ابریشمچی، ابراهیم ذاکری و ... از همدورهایهای ما بودند. وقتی وارد دانشکدة فنی شدم، جو سیاسی در دانشکده عیان بود. از این رو در دانشکدة فنی همیشه ساواکیها حضور داشتند. اصلا اتاقی بود که اتاق ساواک بود و همیشه سه چهار نفر از طرف ساواک در این اتاق حضور داشتند و وقتی زنگ تفریح شروع میشد اینها از اتاقشان بیرون میآمدند و به صورت علنی بین بچهها میچرخیدند و دانشکدة فنی را اینطور کنترل میکردند.»
فعالیتهای علمی و سیاسی در دانشگاه
نژادحسینیان در آن محیط با گروهی از دوستانش به تاسیس کتابخانه دانشکده فنی همت گماشت و در انجمن اسلامی فعالیت کرد. وی درباره چگونگی راهاندازی کتابخانه دانشکده فنی میگوید: «ما برای اینکه بتوانیم فعالیت انجمن اسلامی را گسترش دهیم به دنبال این بودیم که جای بزرگتری برای راهاندازی کتابخانه و نمازخانه تهیه کنیم. آن موقع آقایی به نام «دکتر کاشانی» برای مدت خیلی کوتاهی سرپرست دانشکدة فنی شد. او آدم متدینی بود. ما رفتیم سراغش و گفتیم: آقا شما آدم مسلمانی هستید. دانشکدة فنی کتابخانة اسلامی ندارد. کمک کنید که ما جایی را در این ساختمان تهیه کنیم. ایشان هم گفت بروید و خودتان یک جایی پیدا کنید؛ من حرفی ندارم. ما در همان طبقة همکف یک اتاق تهیه کردیم و بعد با کمک بچهها قفسهها آوردیم و کتابها را چیدیم و یک تابلو زدیم: «کتابخانة اسلامی دانشکدة فنی». چون آقای کاشانی قول داده بود که حمایت میکند، پای کارمان ایستاد و گفت من اجازه دادهام؛ بالاخره این کتابخانه تاسیس شد که هنوز هم به عنوان کتابخانة اسلامی دانشکدة فنی فعال است.»
مقابله با فعالیت گروههای مارکسیستی در دانشگاه
سید هادی نژادحسینسان در بخشی از خاطرات خود با اشاره به فعالیت گروههای چپ در دانشگاه و اختلاف آنها با گروههای مذهبی میگوید: «در سالهای 48 و 49 ما نسبت به مارکسیستها و چپیها کاملا در موضع قدرت بودیم؛ یعنی ما چه از لحاظ سیاسی و چه مطالبی که در حقیقت قابل ارائه داشتیم به مراتب جذابتر و کاربردیتر از مطالبی بود که چپیها و مارکسیستها ارائه میدادند. البته رقابت بین ما و آنها همیشه وجود داشت؛ مثلا در انجمنهای دانشجویی، ادارة شرکت تعاونی، ادارة بوفة دانشکده و ... با هم رقابت داشتیم و عمدتاً هم ما برنده بودیم، برای اینکه در دانشگاه جو اسلامی به جو مارکسیستی غلبه پیدا کرده بود که به نظر من مرحوم دکتر شریعتی و استاد مطهری نقش ویژهای در این قضیه داشتند.»
نقش شهید مطهری و دکتر شریعتی در انقلاب
نژادحسینیان علاوه بر اینکه علاقه زیادی به مباحث روز داشت، به خاطر عضویت پدرش در هیئت مؤسسین حسینیه ارشاد، به آنجا رفت و آمد میکرد و پای صحبتهای دکتر شریعتی و شهید مطهری مینشست. وی درباره نقش شهید مطهری و مرحوم شریعتی در شکلگیری شخصیت مبارزاتی در جوانان میگوید: «فکر میکنم هم مرحوم شهید مطهری و هم مرحوم شریعتی واقعاً نقش بسیار تعیینکننده و مؤثری در آمادگی مردم برای انقلاب و برای خیزش و قیام علیه رژیم شاه داشتند. به تبعِ همین فعالیتها، در دانشگاه هم فعالیتهای اسلامی و سیاسی به تدریج گسترش پیدا کرد.»
ماجرای هجوم ساواک به محل کار نژادحسینیان
مرحوم نژادحسینیان که در دانشگاه سابقه سیاسی داشت، بعد از فارغالتحصیلی نیز مورد سوءظن ساواک بود. به طوری که یکبار ساواک به محل دفتر کار وی وارد شده و برخی اسناد و کتابها را با خود برد. نژادحسییان آن روز در ایران حضور نداشت و برای ادامه تحصیل به آمریکا رفته بود اما به خاطر سابقه سیاسی، نام او در لیست ساواک ثبت شد. وی در این باره میگوید: «بعد از اتمام دانشگاه، دفتری در پیچشمیران اجاره کردم و آنجا کارهای ساختمانی و مهندسی میکردم. آقای ذاکری هم با من بود و با یکدیگر کار میکردیم. بعد که من رفتم آمریکا، دفتر را به آقای ذاکری دادم و ایشان در آنجا کار میکرد. تا این که روزی ساواک ریخت آنجا و همه مدارک و اسناد دفتر را بردند و چون دفتر به نام من بود، ما جزو لیست افراد ممنوعالورود رفتیم. لذا تا بعد از انقلاب به کشور برنگشتم.»