پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سرانجام در آخرین روزهای خرداد 1360 زمان تغییر فاز سازمان مجاهدین خلق فرا رسید. یک روز پس از تصویب آییننامه نحوه رسیدگی به کفایت سیاسی رئیسجمهور در 27 خرداد، سازمان مجاهدین خلق به بهانه حمله به خانه پدر مهدی ابریشمچی، اطلاعیه سیاسی نظامی شماره 25 را صادر کرد و ضمن تهدید مسئولان نظام، تاکتیک خود را «قاطعترین مقاومت انقلابی» و «سختترین کیفر و مجازات انقلابی» عنوان کرد.
*** چرا سازمان از عزل بنیصدر غافلگیر شد؟ ***
یک کارشناس
اطلاعاتی در تحلیل چرایی ورود سازمان به فاز نظامی، اظهار میدارد که
سازمان با عزل بنیصدر غافلگیر شد و این غافلگیری موجب شد تا زمانی
سازمان رسماً اعلام ورود به فاز نظامی کند که آمادگی ندارد:
«سازمان زمانی کف خیابان آمد و استراتژی فاز نظامی را اجرا کرد که نمیخواست. راهپیمایی مسلحانه 30 خرداد 1360 را سازمان نمیخواست در آن موقع انجام بدهد. چه شد که این کار را کرد؟ به خاطر اینکه تحلیل سازمان این بود که نظام دو پایه است. یک طرفش را بنیصدر دارد میکشد و یک طرف را حضرت امام و این نظام تا زمانی که جنگ هست تکپایه نخواهد شد. این عین تحلیلهای رجوی است.
از طرف دیگر مسئولین امنیتی وقت نیز بر این باور بودند که سازمان
مجاهدین خلق سرانجام دست به شورشی نظیر 30 خرداد خواهد زد. مسئول بررسی بخش التقاط
واحد اطلاعات سپاه در خصوص اتفاقات پیش از 30 خرداد سال 1360 توضیح داد: «سازمان از
روز اول پیروزی انقلاب اسلامی قصد درگیری مسلحانه داشت. دلیل ایدئولوژیکش را میتوانید در
کتاب «زمامداری کارتر» ببینید، ولی دلیل تشکیلاتیاش این بود
که در سازماندهی مجاهدین، نفر اول همیشه مسئول واحد نظامی بود. اینها توی بخش نظامی،
یک نهاد اطلاعات داشتند که وظیفه آن هدایت نفوذیها بود. در
واقع در اولین چارتی که سازمان تشکیل داد، قویترین آدم
مسئول بخش نظامی بود.
*** سفر مخفیانه رجوی به فرانسه در سال 59 ***
زمانی که
رجوی در اول فروردین 1360 قاچاقی و زمینی از مرزهای شرقی کشور برگشت، بلافاصله
جلسه شورای مرکزی سازمان را تشکیل داد و اعلام
کرد فاز نظامی باید شروع شود. تمام اعضای شورای مرکزی مخالف بودند ولی رجوی میگوید
نه، باید فاز نظامی را شروع کنیم و سریع خودتان را آماده کنید. اعضای اصلی شورای
مرکزی سازمان عبارت بودند از موسی خیابانی، مهدی ابریشمچی، محمد
ضابطی، محمود عطایی و علی زرکش. بیشتر از جهت ذهنیت نیروها بود که شورای مرکزی میگفت ما
آمادگی نداریم، کما اینکه وقتی در 30 خرداد فاز مسلحانه اعلام شد خیلی از نیروها
بریدند، خیلی از خانوادههایی که طرفدار اینها بودند بریدند و اینها
را کنار گذاشتند.»
*** 30 خرداد 60 در تهران چه گذشت؟ ***
در هر صورت ساعت 16 عصر روز 30 خردادماه فرا رسید و تهران و چند شهر
بزرگ دیگر شاهد اغتشاش و آشوب عناصر سازمان مجاهدین خلق بود. سازمان بعداً مدعی شد
که 500هزار نفر در تظاهرات 30 خرداد شرکت کردند، لیکن تعداد افراد سازماندهیشده سازمان و گروههایی که به آنها پیوستند و در حمایت از بنیصدر و سازمان به تظاهرات مسلحانه دست زدند، بیش از چندهزار نفر نبود.
خبرگزاری رویتر گزارش دارد که حدود 3 هزار نفر از افرادی که به سازمان چریکی مجاهدین
خلق تعلق دارند خیابانها را بستند و تعدادی اتومبیل و موتورسیکلت را آتش زدند و علیه حکومت
اسلامی به شعار دادن پرداختند.
مکانهای تظاهرات در تهران عبارت بودند از خیابان انقلاب، میدان فردوسی، خیابان طالقانی، منیریه، خیابان ولیعصر، میدان ولیعصر، بلوار کشاورز، میدان فلسطین، خیابان نظامآباد و پل سیدخندان. مسئولیت و هدایت تظاهرات به عهدهی بخش اجتماعی و زیر نظر محمد ضابطی بود. اهمیت این تظاهرات مسلحانه به حدی زیاد بود که برخی مسئولین مرکزیت و کادرهای سازمان نظیر محمد ضابطی، محمد مقدم، قاسم باقرزاده، مهدی کتیرایی، سعید غیور نجفآبادی، صادق ساداتدربندی و مهدی برایی به صحنه عمل آمدند و به صورت علنی تظاهرات مجاهدین را فرماندهی و سازماندهی کردند.
هواداران تشکیلاتی در تیمهای 3 تا 5 نفره سازماندهی و به یکی از سلاحهای سرد مسلح شده بودند. ردههای بالاتر دارای سلاح گرم بودند. چاقو، چماق، تیغ موکتبری، قمه، پنجه بکس و گاز فلفل از وسایلی بود که اغلب هواداران به دستور تشکیلات با خود حمله میکردند.
اولین خبر منتشره در مورد تعداد تلفات 30 خرداد تهران، حاکی از آن بود که بیش از 16 تن از مردم کشته و دهها نفر مجروح شدهاند. 8 تن از مجروحین نیز فردای آن روز به علت شدت جراحات وارده در بیمارستان فوت کردند. صدای آمریکا در خبر خود، وقایع 30 خرداد تهران را از زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی بیسابقه توصیف کرد و اعلان نمود که در خلال درگیریهای آن روز دستکم 30 تن کشته و 200 تن مجروح شدند. چهره ملتهب شهر، مغازههای تعطیلشده، اتوبوسهای به آتش کشیدهشده و دود لاستیکهای سوخته، چهره این مناطق را دگرگون کرده بود.
هواداران سازمان و اغلب همان میلیشیای معروف به همراه جمعی از هواداران دیگر گروهها، در کوچه و خیابان افرادی را که از جهت ظاهری به حزباللهیها شبیه بودند، کتک زده و از آنها میخواستند که به نفع بنیصدر و سازمان شعار دهند؛ چوب و سنگ بر سر و روی افراد مقاوم میریختند و با کارد و چاقو و تیغ موکتبری صورت و بدن آنها را زخمی میکردند.
همزمان در چند شهر مانند اصفهان، همدان، ارومیه، شیراز، اهواز، اراک، زاهدان، مسجدسلیمان، بندرعباس و مشهد نیز درگیریهای پراکنده
مشابهی در سطوح کوچکتری رخ داد که طی آنها نیز دهها تن مجروح و چند تن کشته شدند.
منبع: کتاب عملیات مهندسی ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی