پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی - محمد جعفربگلو؛ تاریخ مشروطه ایران از مهمترین فرازهای تاریخ معاصر است؛ این رویداد بزرگ دارای ابعاد گوناگونی است که سخت محل مناقشه اهالی تاریخ میباشد. یکی از علل این موضوع، شکاف و خلاء در تاریخنگاری مشروطه است. امروزه پس از گذشت بیش از یک قرن از نهضت مشروطه، بسیاری از سوالها پیرامون این جنبش هنوز بیجواب مانده و شبهههای بسیاری نیز بر آن اضافه شده است. یکی از این شبهات که امروز جریان تحریف بر آن دامن میزند، اغراق در اختلافات علماست؛ از این منظر، گروهی اختلافنظر شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری و آخوندملامحمدکاظم خراسانی را در برخی مسائل تا بدانجا پیش میبرند که ادعا میکنند این آخوند بود که حکم تکفیر و اعدام شیخ را صادر کرد!
به بهانه بررسی این شبهه، در سالروز شهادت شیخ فضلالله نوری و در آستانه سالروز امضای فرمان مشروطیت به سراغ یک محقق جوان رفتیم. حجتالاسلام محمدصادق ابوالحسنی فرزند مرحوم استاد حجتالاسلاموالمسلمین علی ابوالحسنی (منذر) به واسطه اهتمام پدر مرحومش در تاریخنگاری معاصر، دستی بر آتش دارد و آثار، مقالات و پژوهشهای مختلفی را در این حوزه سامان داده است. او بر پایه مستندات، تحلیلی دقیق، پیرامون رخدادهای تاریخ مشروطه ارائه میدهد. ابوالحسنی در بخشی از این گفتگو به تشریح مناسبات آخوند خراسانی و شیخ فضلالله نوری میپردازد و با ارجاع به تحقیقات مرحوم ابوالحسنی (منذر) مطالب بدیعی ارائه میکند.
مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید.
*** دستاورد تاریخ مشروطه برای امروز ***
بسمالله الرحمن الرحیم. جناب ابوالحسنی، روزهایی که بر ما میگذرد، مصادف است با صد و پانزدهمین سالگرد جنبش مشروطیت ایران؛ همان نهضتی که در تاریخ تحولات معاصر، همیشه محل مناقشه و بحث بوده و تحلیلهای کاملا متفاوتی را به دنبال داشته است. به نظر جنابعالی، خوانش نهضت مشروطه چه ضرورتی دارد؟
ابوالحسنی: بسمالله الرحمن الرحیم. نهضت مشروطیت ایران پدیده مهمی است که تاکنون کنشها و واکنشهای فکری و سیاسی گستردهای داشته و یک نهضت عمیق و تاثیرگذار است. اصولاً تحولاتی که در تاریخ معاصر روی داده، گاه مثل سنگی است که در رودخانه میافتد و موجی زودگذر ایجاد میکند اما بعضی از حوادث تاریخ معاصر، شبیه سنگی هستند که از بالای کوه برفی سقوط میکنند و بتدریج تبدیل به یک بهمن بزرگ و فزاینده میشوند. نهضت مشروطه هم به همین شکل است و موج آن هنوز هم فراگیر است. ما چند مقطع داریم که ریشههای هویتی و تاریخی انقلاب اسلامی به آن باز میگردد و تا آنها را نشناسیم به شناخت تحولات معاصر دست نمییابیم: «جنگهای ایران و روس تزاری»، «نهضت تنباکو»، «مشروطه»، «قرارداد 1919»، «کودتای 1299»، «نهضت ملی نفت». پس خوانشِ تاریخ مشروطه، جزئی از شناخت امروز ماست ولی تحولات آن آکنده از پیچیدگیها و پوشیدگیها است و ابهامات زیادی دارد که فهم آن، نگاه ژرف و تحلیل هوشمندانه میطلبد.
***واکنش آخوند خراسانی به اعدام شیخ فضل الله***
چنانچه مستحضرید، امسال، صد و دوازدهمین سالگرد شهادت شیخ فضلالله نوری نیز هست و فرصت خوبی است تا ما به مباحثی در این زمینه بپردازیم. یکی از ابهاماتی که خط تحریف به آن دامن میزند، درباره روابط و مناسبات آیتالله شیخ فضلالله نوری با آخوند خراسانی است. یکی از شبهاتی که مطرح شده این است که آخوند خراسانی حکم اعدام شیخ فضلالله را داده است. نظر شما به عنوان محقق تاریخ مشروطه چیست؟
ابوالحسنی: ملاک قضاوتِ من، به عنوان یک پژوهشگر تاریخ، اسناد معتبر تاریخی است. لذا اول باید منشأ این شایعه را پیدا کنیم و بعد با مدارک متقن، آن به کالبدشکافی شایعه بپردازیم. اولین طراح این شایعه، شیخ ابراهیم زنجانی است؛ از ماسونهای نشاندار مشروطه (عضو لژ بیداری ایرانیان و جامع آدمیّت) و از جناح مشروطهخواه سکولار که در آن بیدادگاه فرمایشی شیخ شهید، دادستان بود. او برای اینکه حکم اعدام شیخ را مشروع نشان دهد، ادعا میکند این حکم را مرحوم آخوند خراسانی صادر کرده است! ملکزاده از مورخین سکولار که او هم دلِ خوشی از شیخ ندارد، این مطلب را منعکس میکند. در واقع کسانی این شایعه را پخش میکنند که نه اعتقادی به شیخ فضلالله نوری داشتند و نه ارادتی به آخوند خراسانی.
پس در واقع این ادعا، دروغی بود برای مشروعیت دادن به حکم اعدام شیخ که همان موقع هم منتشر شد. آیا قرینهای برای مخالفت آخوند با اعدام شیخ فضلالله وجود دارد؟
ابوالحسنی: بله. من به سراغ بیت آخوند میروم و گزارشهای دسته اول را برایتان میگویم. آقای عبدالحسین کفایی نوه مرحوم آخوند، این ادعای کذب را با چالش کشیده است. ایشان در کتاب «مرگی در نور» مینویسد: آخوند خراسانی از شهادت شیخ فضلالله نوری شدیداً متاثر شد و در منزل خود، مجلس فاتحه برگزار کرد. به قول دکتر عبدالهادی حائری مراجع نجف از شنیدن اعدام شیخ، غافلگیر شدند. حالا برخی از دلایل و شواهد مهم را در این زمینه به عرض میرسانم.
حجت الاسلام محمدصادق ابوالحسنی
در تاریخ 15 شهریورماه 1379 در معیت پدرم مرحوم استاد منذر، خدمت حجتالاسلام والمسلمین حاج عبدالرضا کفایی خراسانی نواده آخوند خراسانی (فرزند میرزا احمد کفایی) رسیدیم و از ایشان اصل ماجرا را پرسیدیم و ایشان اسرار پشت پرده را بیان کردند. از قول پدرشان حاج میرزا احمد کفایی، فرزند آخوند، گفتند: بعد از اینکه دولت موقت مشروطه یعنی فاتحین تهران، خبر پیروزی را به آخوند خراسانی دادند، اولین اقدام آخوند ارسال تلگراف به این دولت بود. درست روزهایی است که مشروطهخواهان تهران را تصرف کردهاند و جان شیخ فضلالله در خطر است.
محتوای آن تلگراف چه بود؟
ابوالحسنی: در آن تلگراف، آخوند بر حفظ حریم و جان شیخ فضلالله تاکید کردند. توجه کنید این تلگراف، قبل از شهادت شیخ فضلالله ارسال میشود و لذا مشروطهچیان تندرو تلگراف را مخفی نگه میدارند، شیخ را اعدام میکنند و بعد میگویند این تلگراف دیر به دست ما رسید!
***گوشهای از نفوذ و جاسوسی انگلیس***
آیا این نکته که تلگرافخانهها تحت تسلط انگلیسیها بود، نیز در این امر موثر بوده است؟
ابوالحسنی: بعید نیست؛ چون تلگرافخانه از راههای نفوذ انگلیسیها در ایران بود. لذا لرد کرزن، مهره مهم استعمار انگلیس، در خاطراتش اعتراف میکند که «تلگرافخانه» و «پست»، از پایگاههای استعماری غرب در ایران است. جالب اینکه در خاطرات لاسلز، سفیر انگلیس هم هست که در نهضت تنباکو، امینالسلطان، تلگرافهای میرزای شیرازی به علما را اول مخفیانه به او نشان داد و از او دستور گرفت که آیا اینها را ارسال کنیم یا نه؟ البته دم خروس وقتی بیرون میزند که دنيس رايت، سياستگر مهم انگليسى میگوید بهائيان هم در بسيارى از موارد براى حفظ جان خود (از گزند مخالفان (به تلگرافخانههاى زیر نظر انگليس پناه مىبردند!
به بحث خودمان برگردیم. بعد از شهادت شیخ فضلالله، آخوند چه واکنشی نشان داد؟
ابوالحسنی: آقای کفایی از قول پدرش میرزا احمد نقل میکرد وقتی خبر شهادت شیخ فضلالله را به آخوند خراسانی رساندند، اطرافیان برای اولینبار و آخرینبار عکسالعمل عجیبی از آخوند دیدند که تا به آن روز و پس از آن سابقه نداشت. دیدند آخوند در اثر شنیدین خبر اعدام شیخ فضلالله از شدت ناراحتی وسط کوچه به زمین خورد و حاضرین زیر بغل ایشان را گرفتند و بلندش کردند.
بعد از شهادت شیخ بار دیگر آخوند خراسانی تلگرافی خطاب به فاتحان تهران مخابره میکند و حفظ حریم خانواده شیخ فضلالله را مطالب میکنند و فاتحان تهران را از هرگونه آزار و تهدید خانواده ایشان بر حذر میدارند. همچنین آخوند خراسانی به آقا ضیاء، فرزند شیخ فضلالله که در نجف بود تسلیت میگوید و حتی در خانه خودش برای شیخ فضلالله مجلس فاتحه برگزار میکند.
آخوند خراسانی
خدا رحمت کند آقای یوسف محسن اردبیلی را که از محققان و نویسندگان معاصر بود. جد ایشان آیتالله آقا میرزا یوسف مجتهد اردبیلی، از خواصِ اصحاب و نزدیکان آخوند خراسانی بود. آقای یوسف محسن یک نامه خواندنی به پدرم استاد منذر نوشته که الان نزد من موجود است. مینویسد: پدرم از پدرش آقا میرزا یوسف مجتهد اردبیلی نقل کردند روزى در کتابخانۀ آخوند خراسانى با جمعى که در میان آنان آقا ضیاء عراقى، شیخ على بسطامى، شیخ احمد رشتى و جمعى دیگر از معارف تلامیذ ایشان حضور داشتند، مشغول مذاکره بودیم. به محض اینکه تلگراف خبر شهادت شیخ فضلالله را به آخوند دادند، چنان ناراحت شد که عمامه از سر برداشت و بر زمین زد و با کمال ناراحتی فرمود: «این چه کار است که مى کنند، به دستور چه کسى این گونه اعمال را مرتکب مى شوند؟! إنّا للّه و انّا الیه راجِعُون.» حاج شیخ علی اکبر برهان هم نقل میکند بعد از شهادت شیخ فضلالله کسی خنده آخوند خراسانی را ندید.
***رمزگشایی از اختلاف سلیقه شیخ با آخوند***
شیخ فضلالله سعی در مشروع کردن مشروطه داشت، آیا آخوند خراسانی هم این نظر را داشتند؟ نظر ایشان در این رابطه چه بود؟
ابوالحسنی:آخوند خراسانی هم در بیاناتش، تعبیر «مشروعه» را به کار برده است. ما برای فهم بهتر موضوع باید یک جریانشناسی از مشروطه داشته باشیم. در جریان مشروطه دو جریان به وجود آمد: یکی مشروطه خواهان سکولار و دوم جریان اسلامگرا که خود به دو قسمت تقسیم میشود: یکی مشروطهخواهان اسلامگرا که رهبرشان علمای ثلاثه نجف و در راس آنها آخوند خراسانی است و جریان دیگر جریان مشروعهخواه که در راس آنها شیخ فضلالله نوری بود.
برخی تصور میکنند که نظر شیخ فضلالله نوری در بین علما در اقلیت کامل بوده است. در صورتی که تعداد مشروعهخواهان در بین علما بسیار زیاد بود و آنها به طور جدی در صحنه حضور دارند، مثلاً در خود نجف آقا سید محمدکاظم طباطبایی که در فقه و فقهات چه بسا اعلم از آخوند خراسانی بود، مشروعهخواه بود. در خود تهران، بزرگان دیگری در کنار شیخ فضلالله نوری بودند. دست کم بیست الی سی نفر از علمای بزرگ شیعه پا به رکاب شیخ هستند.
شهید شیخ فضل الله نوری
درگیری اصلی شیخ فضلالله با تقیزادهها و سکولارها بود؛ اما چون جریانی مثل جریان سکولار و تقیزاده در مشروطه ماسک فریبایی بر چهره داشتند و در ظاهر به آخوند خراسانی و علمای نجف احترام میگذاشتند، بسیاری فریب خوردند. یکی از حربههای این جریان این است که پای علمای نجف را در درگیری خود با شیخ باز کند و انتقاد شیخ از تقیزاده را حمله به علمای نجف وانمود کردند!
شیخ از حدود 25 سال پیش از مشروطه در پایتخت حضور داشت و در قضایای مهم سیاسی نظیر جنبش تنباکو دخیل بود و با روابط سیاسی معمول و تبانیهای پشت پرده و ترفندهای ایادی استعمار آشنایی دقیق داشت. طبعاً او در شناخت رجال سیاسی و دینی و دستهبندیهای حزبی و گروهی موجود، از شخصیتهای دیگر که در طول این مدت در نجف به سر می بردند و همچون شیخ در کانون وقایع و متن رخدادهای ایران حضور نداشتند، تواناتر بود. هم درباریان و هم وکلای مجلس را میشناخت و در جلسات مجلس شورا شرکت کرد و تحصن سفارت انگلیس هم مقابل چشمانش رخ داد. در شناخت ماهیت غرب نیز ید طولایی داشت.
***شیخ و علمای نجف؛ از اشتراک تا اختلاف***
آیا این نکته صحت دارد که علمای نجف مثل آخوند خراسانی با نامه نگاریهای شیخ فضلالله وارد جریان مشروطه شدند؟
ابوالحسنی:دقیقاً. خودم از آقای عبدالرضا کفایی شنیدم که گفتند تا مدتی قبل از آغاز مشروطه صدها نامه و طومار و شکوائیه از طرف مردم به علمای نجف ارسال میشد و با وجود مذاکرات مکرر بین اعلام نجف براى تصمیمگیرى پیرامون مسائل ایران، آخوند و دیگران اقدامى جدّى به عمل نیاوردند، تا زمانیکه حاج شیخ فضلاللّه به آخوند نامه نوشتند و اظهار داشتند که بسیارى از مردم ایران، مقلّد شمایند و در این قیام تا شما اقدامى نکنید، مسئله به سامان نخواهد رسید. براى پیشرفت کار، نیاز به حکم و مساعدت شماست. بعد از نامۀ شیخ، آخوند و حاجى میرزا حسین تهرانى و سایر اعلامى که در نجف قضایا را تعقیب مىکردند، به طور جدّى در این قضیه اقدام کردند. بنابراین شیخ فضلالله مشوق علما نجف بود تا وارد میدان شوند و آنها را به دنبال خود کشاند.
محمدصادق ابوالحسنی
در این برهه رابطه شیخ با علمای نجف خوب و در پیروزی مشروطه پیشگام است. اما رفته رفته اتفاقاتی افتاد که انحرافاتی را در نهضت عدالتخانه بوجود آورد. ابتدا نهضت عدالتخانه شکل گرفت و بعد مشروطیت به جریان افتاد. چند اتفاق افتاد که شیخ خیلی زود و به موقع این اتفاقات را درک و خیلی زود مرزبندی کرد. اما علمای نجف این مرزبندی را انجام ندادند و مخصوصاً از تحصن حرم حضرت عبدالعظیم و مقطع استبداد صغیر شکاف بین دو طیف زیاد شد. تحصن سفارت انگلیس، تبدیل نهضت عدالتخانه با شعار اصیل و روشن عدالت به عنوان چند پهلوی مشروطه که خیلی از مردم نمیدانستند معنی مشروطه چیست، اینها زنگ خطر را برای شیخ به صدا درآورد. در دستخط مظفرالدین شاه نوشته شده بود: «مجلس شورای اسلامی» ولی کاردار سفارت انگلیس و همدستانش، آن را تبدیل به «مجلس شورای ملی» میکند. یا مثلا قرار بود افتتاح مجلس در نیمه شعبان اتفاق بیافتد که نهایتا چند روز به تأخیر انداختند تا افتتاح مجلس در این مناسبت مذهبی صورت نگیرد. بعد عوامل نفوذی تلاش کردند قانون مشروطه را بر اساس قوانین کشورهای غربی به نگارش دربیاورند. اینجا هم شیخ فضلالله حساسیت خود را نشان داد و در برابر مشروطه سکولار مرزبندی کرد و گفت باید مشروطه مشروعه باشد.
***آسیبشناسی تاریخ مشروطه***
به نظر شما تاریخنگاری مشروطه چه خلاءهایی دارد؟ چون امروز میبینیم با استناد به همان تاریخنگاری که مغرضانه است، بسیاری از حقایق تاریخی جعل شده است.
ابوالحسنی: ما در تاریخنگاری مشروطه با یک مکتب محافظهکار مواجه هستیم که تبدیل به کسانی شدند که تاریخ مشروطه را نوشتند و به دپارتمان تاریخ مشروطه معروف شدند. همین کسانیکه شیخ فضلالله ر ا با خشونت تمام بالای دار بردند، خودشان ابتکار تاریخنگاری مشروطه را در دست گرفتند. بر اساس منطق «وای بر مغلوب» و «زنده باد غالب» طوری تاریخ مشروطه را چینش و پردازش کردند که اقدامات خود را توجیه کرده و خواننده به این نتیجه برسد که اعدام شیخ فضلالله نوری کار خوبی بوده است. به این افراد میگویند «مکتب محافظه کاران تاریخ نگاری مشروطه.» متأسفانه جناح مغلوب هم نقشی در نگارش تاریخ مشروطه پیدا نکرد. جالب است بدانید آقای مستوفی تفرشی تحقیقی در باب تاریخ مشروطه دارد که میتواند برای تبیین دقیق تاریخ مشروطیت به خصوص فعالیتهای جریان مشروعهخواه مفید باشد اما متأسفانه با گذشت بیش از صد سال از امضای فرمان مشروطه، هنوز این کتاب چاپ نشده است. در دوران پهلوی هم جریان مشروعهخواه مجالی برای تاریخ نگاری پیدا نکرد.
***شیخ فضلالله و رهبران انقلاب اسلامی***
از شما ممنونم. اگر نکته دیگری دارید بفرمائید.
ابوالحسنی: شنیدم آقای صادق زیباکلام گفته است: «اگر امروز شیخ فضلالله زنده بود به جای اینکه در تهران بزرگراه بزرگی به نامش بزنند، او را میگرفتند و در زندان اوین میانداختند.» برای من این حرف در حد یک شوخی قابل احترام است وگرنه وزن علمی ندارد. به نظر من اگر شیخ در دوران ما بود، شاید همان اول به سرنوشت شهید مطهری مبتلا میشد!
اگر دنبال نگرش انقلاب اسلامی به شیخ فضلالله هستیم، قاعدتاً باید موضعگیری رهبران انقلاب را ببینیم. وقتی امام خمینی آن تجلیل عظیم را از شیخ فضلالله نوری دارد و انتقادی کوبندهای از شیخ ابراهیم زنجانی، دادستان محکمه شیخ فضلالله میکند یا وقتی امام در دیدار با دانشجویان در بیان فلسفه انقلاب میگویند: «ما انقلاب کردیم که تقیزادهها بر فرهنگمان مسلط نباشند»؛ نشان میدهد که در واقع امام خودش را به نوعی ادامهدهنده راه شیخ فضلالله نوری میدید. امام، شیخ را «مجاهدِ مجتهدِ داراىِ مقامات عاليه» خطاب کردند كه براى انطباق قوانين مشروطه با اسلام قيام كرد و «متمّم قانون اساسى» حاصل تلاش و «كوشش ايشان بود».
پایان