پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی - ثمانه اکوان؛ حادثه روز ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ سرنوشت آمریکا، مردم این کشور و سیاست خارجی آن را برای همیشه تغییر داد. روز بعد، زمانی که آمریکاییها از خواب بیدار شدند، با جهانی متفاوت روبهرو بودند؛ روز قبل ایالاتمتحده برای اولینبار در خاک خود مورد حمله تروریستی قرار گرفته و مجبور بود از خود دفاع کند؛ همانطور که در حمله به بندر پرل هاربر نیز مجبور به دفاع از خود شد. در طول چند روز آینده جورج بوش رئیسجمهور این کشور «جنگ علیه ترور» را اعلام کرد. بسیاری از تحلیلگران بهسرعت به این پیشبینی رسیدند که ایالاتمتحده نتیجه این حادثه تروریستی را به نفع خود تغییر داده و میتواند امنیت این کشور را توسعه بخشیده و با افراطیگری در کل دنیا مقابله کند. ۲۰ سال از آن زمان گذشتهاست و حالا تمام دنیا به این نتیجه رسیده که ایالاتمتحده در تمام اهدافی که از حمله به عراق و افغانستان داشت شکست خوردهاست.
۱۱ سپتامبر سال 2021 اما شرایط جدیدی از آمریکا و مبارزه با تروریسم را پیش روی چشم جهانیان قرار دادهاست: در طول ۲۰ سال گذشته نسلی در آمریکا بر سر کار آمده و رشد کردهاند که در حافظهشان تصاویر مبهمی از این حملات وجود دارد و تصویری که بیشتر ذهن آنها را این روزها به خود مشغول کردهاست، تصاویر خروج مفتضحانه این کشور از افغانستان است.
حالا ایالاتمتحده دیگر تنها ابرقدرت و پیروز جنگهای خود در کشورهای مختلف نیست و مانند دوران جنگ سرد نمیتواند ابرقدرت تکقطبی در دنیا باشد. دشمن ایالاتمتحده در این شرایط دیگر یک قدرت هژمونیک نیست بلکه یک مفهوم به نام «ترور و تروریسم» است که باعث شدهاست واشنگتن، بهجای برخورد با آن، به سمت برخورد با دنیای اسلام و کشورهای اسلامی برود و همین مسئله آمریکا را در مردابی فرو برده که بیرون آمدن از آن، آنهم پساز ۲۰ سال کار سادهای نیست. هزینههای حمله به افغانستان و عراق و همچنین هزینههای بیشتر برای حفظ امنیت، ایالاتمتحده آمریکا را دیگر در موقعیت ابرقدرت قرار نمیدهد. در زمانیکه آمریکا بههمراه متحدانش یعنی انگلستان و سایر کشورهای دنیا تصمیم به حمله به افغانستان و عراق گرفت، بسیاری از این از رهبران این کشورها از همراهی با آمریکا در این جنگها استقبال کردند و تا ۲۰ سال آینده نیز در افغانستان باقی ماندند. حالا اما آمریکا تنها یک امپراطوری تنهاست و بیشتر از هر زمان دیگری در تصمیمات مرتبط با دنیا در انزوا قرار دارد.
آمریکا هم در داخل و هم در سیاست خارجی در طول ۲۰ سال گذشته دچار تغییرات و تحولات مختلفی شدهاست. روی کار آمدن رؤسای جمهوری مانند ترامپ و بایدن آمریکا را بیشاز پیش به افول نزدیک کردهاست. در خصوص افکار عمومی نیز در شرایطی که در زمان حمله به افغانستان اکثریت افکار عمومی آمریکا از این مسئله حمایت میکردند، حالا با هر گونه تجاوز نظامی و یا دخالت آمریکا در بیرون از مرزهایش مخالفت دارند. بخش مهمی از قانونگذاران آمریکایی نیز در حال تلاش برای کاستن از میزان قدرت کاخسفید در به راه انداختن جنگ جدید در دنیا هستند. تابهحال در تاریخ آمریکا دیده نشدهاست که دو رییسجمهور از دو حزب دموکرات و جمهوریخواه تا این میزان در خصوص پایان دادن به جنگهای بیپایان آمریکا در مناطق مختلف جهان با یکدیگر همنظر باشند؛ دونالد ترامپ رییسجمهور قبلی آمریکا معتقد بود میلیاردها دلار در دو جنگ افغانستان و عراق هدر رفت. جو بایدن نیز مانند ترامپ بر این عقیده است که آمریکا از دوره ۱۱ سپتامبر گذشته و آن را پشت سر گذاشتهاست و دیگر نباید وارد جنگ بینهایت دیگری در منطقه و یا هر جای دیگر دنیا شود.
درحقیقت موضوع اصلی دنیا در شرایط فعلی نه دخالت نظامی، بلکه رقابتهای اقتصادی بین ابرقدرتها است و رقابت بین چین و آمریکا نیز مستلزم این است که جنگهای قبلی پایانیافته و آمریکا به درجهای از ثبات برسد که بتواند اقتصاد خود را شکوفا سازد. در شرایطی که چین در دو دهه گذشته مشغول رسیدگی به زیرساختهای خود و هزینه کردن برای شکوفایی اقتصادش بود، آمریکا مشغول جنگهای بیپایان در منطقه بوده و میلیاردها دلار هزینه میکرد تا بتواند پروژه ملتسازی در کشورهایی مانند افغانستان و عراق را بهپیش ببرد. پروژهای که حالا رئیسجمهور آمریکا معتقد است اصلا جزئی از اهداف آمریکا در حمله به این دو کشور نبودهاست.
جنگ عراق و همچنین حضور نظامی در افغانستان جایگاه آمریکا در دنیا را بهشدت زیر سوال بردهاست. در سپتامبر 2002 در حدود ۶ ماه قبلاز حمله به عراق، بسیاری از رهبران دنیا از یکجانبهگرایی تهاجمی دولت بوش گلایه میکردند. دنیا بر این عقیده بود که هیچ کشوری نباید بر علیه کشورهای مستقل اعلام جنگ کند حتی اگر کشور مهاجم، یک ابرقدرت باشد. ۲۰ سال تهاجم نظامی بیوقفه و غیرسازنده درو افغانستان نشان داد تنها چیزی که دراینمیان برای آمریکا به خطر میافتد شان و جایگاه ابرقدرتی این کشور است. بر اساس نظرسنجی مؤسسه «پیو»، میزان اعتماد و علاقه به ایالاتمتحده در سطح جهان بعد از حملات به افغانستان و عراق و همچنین بعد از خروج آمریکا از افغانستان بهشدت کاهش پیدا کردهاست. متحدان آمریکا در سراسر دنیا همانند اروپاییان، انگلستان و حتی کشورهای عرب منطقه، دیگر اعتمادی به آمریکا بهعنوان یک شریک سیاسی قدرتمند ندارند. حمله به عراق و افغانستان و خروج آشفته و مفتضحانه امریکا از افغانستان چهره این کشور را بهعنوان یک نیروی پلیس جهانی و همچنین نیرویی که به گفتهی خود مشغول گسترش دموکراسی در جهان بودهاست، بهشدت زیر سوال بردهاست.
تهدیدات درونی آمریکا؛ مهمتر از تهدیدات بیرونی
آمریکا حالا نه از بعد بیرونی و سیاست خارجی، بلکه در درون نیز دچار شکافهای گسترده و آشفتگیهای سیاسی و همچنین امنیتی است. بسیاری از تحلیلگران آمریکایی بر این عقیدهاند مهمترین و بزرگترین دشمن آمریکا نه بیرون از مرزهای این کشور، بلکه در درون این مرزها بوده و اقدامات تروریستی داخلی بیشتر از نیروهای خارجی آمریکا را تهدید میکند. حمله به ساختمان کنگره در روز ۶ ژانویه و تروریست خواندن مهاجمان توسط کنگره آمریکا، نشان داد آمریکا اینبار بهشدت از درون درحال درگیری و تهدید شدن از سوی گروههای تروریستی است. دو دهه توجه ویژه آمریکا به جنگ در سایر کشورها و بهخصوص افغانستان، تمرکز این کشور بر مسائل داخلی را از بین بردهاست و همین مسئله است که باعث شکلگیری شکاف گستردهی اجتماعی و سیاسی و همچنین اقتصادی در بین مردم آمریکا شده و امید آنها به بهبود یافتن شرایط زندگی در این کشور در آینده را به شدت کاهش داده است.
افول آمریکا در عرصه جهانی
خروج آمریکا از افغانستان درواقع نهتنها خروجی شکوهمندانه و از روی پیروزی نبود، بلکه نشان داد آمریکا برای رقابتهای اقتصادی با چین حاضر است منافع دیگرش را نیز در منطقه مورد تهدید قرار دهد و همین مسئله افول آمریکا را بهخوبی در عرصه سیاست خارجی و نظامی به نمایش میگذارد. بااینحال واشنگتن از این مسئله بهخوبی درس نگرفتهاست و با وجود اینکه رسانههای آمریکایی طی چند روز گذشته بارها بهمرور درسهای تجاوز و دخالت نظامی ۲۰ ساله در افغانستان اشاره کردهاند تا راهگشای دولتها در سالهای آینده باشد، اما دولت آمریکا با ایجاد تهدیدات جدید در حوزه شرق آسیا در حال به نمایش گذاشتن این مسئله است که ظاهرا قرار نیست از درسهای تاریخی ۲۰ سال گذشته خود بیاموزد و راهی دیگر را برای سیاست خارجیاش انتخاب کند.
زمانیکه رویکرد، همان رویکرد ۲۰ سال گذشته باشد، درنهایت با نتایج مفتضحانه ۲۰ سال گذشته نیز همراه خواهد بود. چین و حوزه شرق آسیا باتلاق جدید آمریکا در عرصه سیاست خارجی است و همانطور که کشورهای منطقه غرب آسیا تلاش میکنند زندگی جدیدی را بدون حضور نظامی محسوس آمریکا در منطقه آغاز کنند، آمریکا بهدنبال تکرار اشتباهاتش در مناطق دیگر دنیا میرود. افول آمریکایی درنهایت یک پروسه است؛ پروسهای که از سالها پیشآغاز شده و با جاهطلبیهای نظامی آمریکا در سالهای آینده نیز به سمت نقطه نهایی خود در حرکت خواهد بود.