پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در سال 1919م، انگلیس قراردادی را به دولت وثوقالدوله تحمیل كرد كه به قرارداد 1919 شهرت یافت.
در جنگ جهانی همهی قدرتهای ذینفوذ در ایران ضعیف شدند؛ روسیه با انقلاب داخلی در اكتبر 1917. پای خود را از ایران بیرون كشید و عثمانی هم به دلیل شكست آلمان و متلاشیشدن امپراتوری چند سالهی خلافتی، چند پاره شد. انگلیس در این جنگ خود را فاتح میدانست و به تنهایی خود را قدرت بیبدیل در ایران احساس میكرد. به همین سبب، این قرارداد را بر ایران تحمیل كرد.
قرارداد 1919، در واقع یك قرارداد قیمومیتی محترمانه بود كه طی آن انگلیس حكومت ایران را اداره و بازسازی میكرد. وثوقالدوله كه یكی از مهرههای انگلیس در ایران بود، این قرارداد را با سرپرسی كاكس در تاریخ 17 مرداد 1298 ش به امضا رساند و چون در این زمان ایران فاقد مجلس بود، به عنوان مصوبات دولت قانونی پذیرفته شد.
این قرارداد پس از رفتار تجاوزگرانهی انگلیس در جنوب و غرب ایران و كشتار رزمندگان جنوب، اثری بسیار نامطلوب در بین مردم داشت و به گفتهی كالدول، سفیر وقت آمریكا: «تنها حامیان موافقتنامه كه شامل دربار، رئیسالوزرا و وزیر امور خارجه میشد، كسانی بودند كه از انگلیسیها رشوه دریافت كرده بودند».
اما مراجع شیعه به محض اطلاع از این قرارداد با همهی شكستهای پی در پی از انگلیسیها، در كاظمین اجتماع كردند و شاه را از پذیرفتن این قرارداد برحذر داشتند.
در ایران، سردمدار مخالفت با این قرار داد ننگین، آیتالله مدرس بود كه در نهایت با طرحی در مجلس چهارم آن را از حوزهی سیاست كشور برای همیشه خارج كرد. سرپرسی كاكس طراح قرارداد، در تلگراف 22 اوت 1919 به لرد كرزن نوشت: «اكثریت مردم پایتخت نیز مانند اهالی شهرستانها استقبال مساعد از آن كردهاند؛ اما آثار و علائم عدم رضایت به اشكال و درجات مختلف از سوی افرادی كه به گروههای زیر وابستهاند، ابراز میگردد: عناصر افراطی كه در رأس آنها سیدحسن مدرس و حاج امام جمعه خویی قرار دارند»
آیتالله سید حسن مدرس نه تنها خود با قرارداد مخالف بود، بلكه تلاش میكرد تا مردم اعتراض خود را علنی كنند. كاكس در تلگراف دیگری در سپتامبر 1919م گزارش داد كه: «در تهران آن دستهی كوچك و آشتیناپذیر كه راجع به افكار و مقاصدشان در آخرین تلگرافم اطلاعات لازم را دادهام، كماكان به فعالیت خود برضد قرارداد ادامه میدهند. رهبر این گروه سیدحسن مدرس چند روز قبل دعوتنامهای برای وزرای كابینه، افسران ژاندارمری و صاحبمنصبان لشكر قزاق فرستاد و از آنها درخواست كرد تا در میتینگی كه مخالفان بهعنوان اعتراض به بستهشدن قرارداد ترتیب دادهاند، شركت كنند».
مخالفت آیتالله مدرس برای دولت و سفارت انگلیس بسیار شكننده بود. تماسهای فراوانی گرفته شد تا رضایت مدرس را جلب كنند؛ اما وی هرگز تسلیم نشد و خود در خاطراتش این مذاكرات را چنین توضیح میدهد: «متن قرارداد را... چون من اهل سیاست نبودم، مرور نمیكردم، اگرچه یكی از مخالفین بودم. من سیاسی نیستم. آخوندم. فقط چیزی كه میفهم بد است آن مادهاش است كه میگوید ما استقلال ایران را میشناسیم. این مثل این است كه یكی به من بگوید: من سیادت تو را میشناسم. هی به من میگفتند: جهت مخالفت شما چیست؟ كدام یك از مواردش بد است؟ ما آن را تغییر بدهیم. میگفتم: من سیاسی نیستم نمیدانم. سر از این كارها در نمیآورم، این یكی را میفهم بد است. لیكن اگر كسی خوب غور میكرد و روح آن قرارداد را میفهمید و چیز استنباط میكرد و او این بود كه این تمامش مال ایرانی است... فقط این قرارداد در دو چیزش دیگری را شركت میداد: یكی پولش و یكی قوهاش.»
شادمانی مردم پس از الغای قرارداد 1919
مدرس در 29 شهریور 1305 ش در مجلس پنجم در توصیف مبارزه با قرارداد چنین گفت: «من خود را مكلف میدانستم با كسی كه این قرارداد را بست، جنگ كنم. جنگ هم كردم و زدم از میدان درشان كردم. اگر هم از میدان در نمیرفتند تلفشان میكردم ... كمر بستم و خدا هم قدرت داد و به كمك ملت... معاملهی فضولی را به هم زدیم ... آن ریشهها، آن جزئیات، آن پلیس جنوب و آن مستشار مارپیچ* و هرچه دیگر بود، نگذاردیم اثری ازش باقی بماند.» به هر حال مجاهدات مدرس تأثیر كرد و قرارداد عملاً منتفی و سرانجام در مجلس نیز رد شد.
منبع: کتاب 14 قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، روحالله حسینیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
* منظور مدرس مستشار مالیه انگلیس بود كه در قرارداد اثری مهم داشت و مرحوم مدرس به قصد طنز نام وی را كه آرمیتاژ بود، مارپیچ گفته است.