پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله العظمی سید حسین بروجردی، زعیم حوزه علمیه قم در 10 فروردین 1340 به لقاءالله پیوست. ایشان در طول دوره زعامت خود، منشاء خدمات بسیاری بود. اما آیتالله بروجردی صرفا مشغول امور دینی نبود و به اقتضاء، در امور سیاسی نیز دخالت میکرد. آیتالله شیخ رضا استادی، از مدرسین حوزه علمیه قم و از شاگردان امام خمینی و آیتالله بروجردی در این باره میگوید:
شخص محمدرضاشاه از آقای بروجردی حساب میبرد؛ همان طوری که قبل از وی پدرش رضاخان به مقام و منزلت ایشان آگاهی کامل داشت. به همین خاطر قبل از آمدن ایشان به قم که در تهران در بیمارستان فیروزآبادی بستری شد، شاه فوری به عیادت ایشان رفت. معلوم است که این به سبب مقام و منزلت و عظمت آقای بروجردی بود، و الا شاه که برای علما و دانشمندان ارزش قائل نبود. بعد هم که ایشان در قم مستقر شد و زعامت حوزه و روحانیت و مرجعیت مردم را بر عهده گرفت، رژیم شاه خیلی با احتیاط با ایشان برخورد میکرد. خداوند یک رعب عجیبی به ایشان داده بود که واقعاً شخص شاه و ایادی رژیم از آقای بروجردی میترسیدند و با شیطنتی که داشتند به انتظار مرگ ایشان نشسته بودند. تا موقعی که آقا در قید حیات بود، نتوانستند بعضی کارها را عملی بکنند و اینها را برای بعد از رحلت ایشان نگه داشتند.
البته روش برخورد آقای بروجردی هم با رژیم شاه، روش خاص خودش بود. موقعیت ایشان و اوضاع و شرایط آن روز ایجاب میکرد که این روش را پیش بگیرد. ایشان در عین حالی که با اساس رژیم کاری نداشت، ولی این جور هم نبود که نعوذبالله در مقابل خلافکاریها سکوت اختیار بکند، بلکه به طور جدی اقدام میکرد.
شما خبر دارید که راه آهن شمال - جنوب را خارجیها ساختند. چون بعضی کارگران و مهندسانشان مسیحی بودند، در هر ایستگاهی یک کلیسا مانندی درست کرده بودند. این مراکز همان طور مانده بود؛ اما در حالی که اغلب مسافران قطارها مسلمان و شیعه بودند، مسجد در این ایستگاهها وجود نداشت. این خبر وقتی به آقای بروجردی میرسد، فوری رئیس فرهنگ وقت را به قم احضار میکند و از وی توضیح میخواهد. این را من در روزنامههای آن ایام خواندم، یادداشت هم دارم. آن وقت رئیس فرهنگ برمیگردد به تهران و در مدت کوتاهی تمام کلیساهای مسیر راه آهن را که در ایستگاهها بود تبدیل به مسجد میکنند. بعد قطارها نیز موظف میشوند وقت نماز در ایستگاهها توقف کنند تا مسافران نمازشان قضا نشود.
به هر حال آنها لااقل ظواهر را حفظ میکردند و نمیخواستند با آقای بروجردی درگیر شوند. خود شاه نیز این چنین بود. او یکی دو بار به قم آمد و در صحن حرم حضرت معصومه(س) با آقای بروجردی دیدار کرد و آقا هم شاید بعضی مسائل را به طور مستقیم با وی در میان گذاشت. چنانکه گاهی هم به وسیله آقای فلسفی یا آقای بهبهانی در تهران اقدام میکرد. گاهی نیز از طریق خادمش حاج احمد که همیشه در کنارشان بود این کارها و اقدامات انجام میپذیرفت.
ظاهراً آن وقتها فضای حاکم و غالب در حوزه و در جامعه این بود که میگفتند: اگر ما بر ضد رژیم اقدام اساسی کنیم، مردم حمایت نمیکنند و در نتیجه اوضاع بدتر میشود و شکست میخوریم. همان طوری که در ماجرای مصدق و کاشانی این اتفاق افتاد؛ مردم پیش از ظهر مرگ بر شاه و زنده باد مصدق میگفتند، بعد از ظهر بر عکس آن شعار دادند. هنوز سطح آگاهی مردم بالا نبود و نیاز به زمینهسازی و کادرسازی داشت. به نظر میرسد آقای بروجردی هم همین فکر را داشت. ایشان نمیتوانست به طور مستقیم با اساس رژیم درگیر بشود. در مقابل نیرو و انرژی خویش را در تعلیم و تربیت نیروهای بالقوه و کادرسازی در حوزهی علمیه به کار گرفت. حالا اگر چه در نظر بعضیها این یک نوع نقطه ضعف به شمار میآید، ولی به نظر بنده همین امر باید یکی از نقاط قوت آقای بروجردی شمرده شود و روش ایشان روش صحیح و درستی بوده است.
آن موقع واقعاً برای این قبیل کارها اصلاً زمینه نبود. یادم هست روبه روی مغازهی پدرم در تهران مسجدی بود که امام جماعتش روحانی محترمی به نام آقا سید محمدصادق بود. وقتی فوت کرد در قبرستان قم نو دفن شد. من مکرر بر سر قبرش حاضر شدم و فاتحه خواندم. پدرم میگفت: «زمانی که مرحوم حاجآقا حسین قمی به عنوان اعتراض به مسئله حجاب به تهران آمد و در باغ سراجالملک به تحصن نشست همین آقا سید، امام جماعت مسجد محله ما که در پشت سرش نماز میخواندیم، با کمال دلسوزی و خیرخواهی میگفت: این سید را دارند گول میزنند، این کارها بیهوده است. او خیال میکند این چند نفری که اطرافش را گرفتند تا آخر خواهند ایستاد، اما همین فردا متفرق میشوند و به دنبال کار خود میروند». خوب شما ببینید افکار و ذهنیات یک روحانی و امام جماعت نسبت به مردم این گونه بود. میگفتند: مردم دین دارند، متدین هم هستند ولی اگر سر و صدا بشود و پای مشکلات و گرفتاری به میان بیاید، عرصه را خالی میکنند. البته مقداری هم درست بود.
مثلاً در زمان آقای بروجردی یک وقتی ایشان در مورد قمهزنی یا بعضی مظاهر عزاداری اشکال و ایراد گرفته و فتوایی داده بود، در همان موقع بعضی از عزاداران قمی جواب داده و گفته بودند: ما اگر چه در طول سال مقلد آقا هستیم، ولی در این دو روز تاسوعا و عاشورا از خودمان تقلید میکنیم. از سوی دیگر، ایادی رژیم ستمشاهی با یک سری ترفندها و شیطنتهایی که داشتند و با تبلیغات و شگردهایی که به کار میگرفتند میتوانستند مردم را در 24 ساعت از این رو به آن رو کرده و با خود همراه میسازند. بنابراین اوضاع و شرایط زمان مرحوم آقای بروجردی با اوضاع و شرایط زمان حضرت امام و امروز فرق دارد و هرگز نباید این دو را با هم قیاس کرد و نتیجه گرفت.
البته آقا در مسائل مهم سیاسی که پیش میآمد، با بعضی از شخصیتهای سرشناس حوزه به مشورت مینشست و گویا حضرت امام یکی از مشاوران خاص ایشان بودند. گاهی جلساتی به همین منظور در بیت آقا تشکیل میشد و شخصیتهایی مانند حضرت امام، آقا مرتضی حائری، آقا رضا صدر و دیگران حاضر میشدند و به آقا مشاوره میدادند.
منبع: خاطرات شیخ رضا استادی؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی