پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی_ آرش نصیری زرقانی؛ منطقه جنوب غربی آسیا بهدلیل موقعیت ویژه استراتژیکی و وجود منابع سرشار انرژی، همواره مدنظر قدرتهای جهانی سده بیستم یعنی آمریکا و شوروی قرار داشته و این قدرتها تلاش خود را به کار میبردند تا بتوانند نفوذ خود را در این منطقه گسترش دهند. ایران کشوری است که از گذشته تا امروز بیشترین اهمیت را در این منطقه داشته است. این کشور از شمال به دریای خزر و حوزه قفقاز متصل است و از جنوب به خلیج فارس و دریای عمان منتهی میشود و علاوه بر منابع انرژی، از منظر ژئوپلیتیکی[1] نیز در عرصه منطقهای و بینالمللی موقعیت منحصربهفردی دارد و همین امر سبب شده که در طول تاریخ معاصر، در خلال جنگهای جهانی و پس از آن، نتواند خود را از معادلات ژئوپلیتیک جهانی و آسیب حوادث زمان مصون بدارد.
نظام دوقطبی
در دوره ژئوپلیتیک ایدئولوژیک یا مدرن که پس از جنگ دوم جهانی آغاز شد و مقارن با جنگ سرد بود، جهان به دو بخش مدرن یا توسعهیافته شامل دو گروه سرمایهداری بهعنوان جهان اول و سوسیالیست بهعنوان جهان دوم و نیز غیرمدرن یا توسعهنیافته و سنتی تحتعنوان جهان سوم تقسیمبندی میشد. جهان سوم درواقع به مقاومت درمقابل استیلای غالب ابرقدرتهای آمریکا و شوروی و امکان تعریف مسیرهای متفاوت برای توسعه اطلاق میگردید. ولی ابرقدرتها تلاش میکردند از درون جهان سوم، دولتهای داوطلب را برای پذیرش مدلهای اقتصادی و سیاسی خود بیابند.[2] برای مثال آمریکا همواره تلاش میکرد کشورهای ایران و پاکستان را با خود همراه کند و شوروی همین استراتژی را برای افغانستان و عراق به کار میگرفت. در همین راستا آمریکا نیز موفق شد از فردای جنگ جهانی دوم، ایران را به سوی بکشاند و این کشور را به فهرست کشورهای همپیمان خود درآورد و به اردوگاه غرب اضافه نماید. همچنین این دو ابرقدرت مداخلات گستردهای را در کشورهای تحتنفوذ خود ایجاد میکردند که نمونه بارز آن مداخلات آمریکا در عمان، ویتنام، ایران، مجارستان و... بوده است. البته وجود نظم دوقطبی باعث شد برخی کشورها بهطور رسمی زیر بار نظام موجود نروند، لذا جنبشی تحتعنوان غیرمتعهدها تشکیل شد که مرکب از اندونزی، هند، یوگسلاوی، مصر و غیره بود. هرچند برخی کشورهای غیرمتعهد اعلام میکردند به هیچ بلوکی گرایش ندارند اما در عمل و در مناسبات خارجی خود به یکی از دو بلوک غالب تمایل نشان میدادند.
نظریه ریملند
برپایه برخی نظریات ژئوپلیتیکی، بسیاری مناطق جغرافیایی قدرتآفرین هستند و بهعلت همین خصیصه، نظر اندیشمندان و بازیگران سیاسی قرن بیستم را به خود جلب کردهاند. بهعنوان نمونه هالفورد مکیندر، ژئوپلیتیسین انگلیسی، برای تولید قدرت، اصالت را به خشکی میداد. وی در سال 1904 آسیای مرکزی را بهعنوان ناحیه محور قلمداد کرد و در تجدیدنظر خود در سال 1919 آسیای مرکزی را در تعریفی تازه هارتلند (سرزمین قلبی) نام داد که از ناحیه محوری پیشین گسترۀ بیشتری داشت.[3] هارتلند جدید مکیندر بین ولگا، ینی سئی، البرز، آلپ و اقیانوس منجمد شمالی واقع بود. مکیندر عقیده داشت هرکس که بر اروپای شرقی مسلط شود بر هارتلند چیره خواهد شد و هرکس که بر هارتلند تسلط یابد بر جزیره جهانی[4] مسلط میشود و هرکس که بر جزیره جهانی قادر شود بر جهان چیره خواهد شد.
در دوره جنگ سرد، نیکولاس اسپایکمن ژئوپلیتیسین آمریکایی، مسئول انستیتو مطالعات بینالمللی و استاد روابط بینالملل دانشگاه یال، ناحیه حاشیهای یا ریملند را مهمتر از هارتلند قلمداد کرد. ریملند منطقهای بین هارتلند و دریای حاشیه آن را دربرمیگرفت؛ درواقع اسپایکمن بر دریا بیش از خشکی تأکید داشت. دلیل اهمیت دادن اسپایکمن به ریملند در مقایسه با هارتلند، از این جهت بود که این منطقه امکان ترکیب قدرت برّی و بحری را بهتر فراهم میساخت. ناحیه حاشیه بهخصوص تمام قاره اروپا به جز روسیه، و نیز آسیای صغیر، عربستان، عراق، ایران، افغانستان، هند، آسیای جنوب شرقی، چین، کره و سیبری شرقی را شامل میشد. تمام این سرزمینها یک منطقه بزرگ حایل بین قدرتهای برّی و بحری محسوب میشود. وی فرضیه خود را چنین عنوان کرد: «هرکس ناحیه حاشیهای را کنترل کند حاکم اروآسیاست و چنین کسی سرنوشت دنیا را رقم خواهد زد».[5]
ایران در نظریه ریملند
ایران تقریباً در بخش مرکزی قلمرو هلالیشکل ریملند قرار داشت و تنها حایل میان دو قلمرو فضایی - استراتژیک آمریکا و شوروی بود؛ علاوه بر این، ایران از منابع سرشار انرژی نفت و گاز و کانیها نیز برخوردار بود. این موقعیت و امتیازات، آمریکاییها را بر جلب ایران به اردوگاه خود حریص میساخت. غلتیدن ایران به سوی آمریکا، گرایش عراق به شوروی را به دنبال داشت و در چارچوب رقابت جهانی دو قدرت متحدین منطقهای آنها یعنی ایران و عراق نیز به رقابت و نزاع روی آوردند.[6] بهطورکلی نظریه ریملند اسپایکمن اساس سیاست خارجی ایالات متحده در دوران جنگ سرد بود، چنانکه گفته میشود سیاست معروف کانتینمنت (سد نفوذ) آمریکا که از سوی ژرژ کنان ارائه شد و در دوره جنگ سرد مبنای سیاست آمریکا در اطراف شوروی و ایجاد کمربند سد نفوذ کمونیسم بوده، متأثر از نظریه ریملند اسپایکمن شکل گرفته است.[7]
انقلاب اسلامی و تحول معادلات ژئوپلیتیکی
پیروزی انقلاب اسلامی و خروج ایران از اردوگاه آمریکا موازنه قدرت منطقهای میان ابرقدرتهای دوران جنگ سرد را دگرگون کرد و آمریکاییها را به واکنش واداشت. خروج ایران از منطقه حایل، ایجاد فرصتهای جدید برای ارتباطات مستقل با دیگر کشورها بهویژه اروپا، افزایش منزلت ژئوپلیتیکی ناشی از مجاورت با منابع انرژی و موقعیت ارتباطی مناسب را در پی داشت.
سقوط شاهنشاهی ایران در سال 1979 که از زنجیره کشورهای ریملند شمرده میشد، حساسیت فراوانی را در سیاست خارجی ایالات متحده به بار آورد. با اینکه این دگرگونی درونی ایران با تحول معادلات منطقهای همراه بود، سیاست خارجی آمریکا حساسیت نسبت به زنجیره کشورهای ریملند را از دست نداد و برای پیشگیری از تأثیر انقلاب ایران بر کشورهای باقیمانده در زنجیره ریملند (کشورهای عربی خلیج فارس، ترکیه، پاکستان و آسیای مرکزی) استراتژی محاصره را درمورد ایران به کار گرفت.[8]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایالات متحده با وجود وقایعی مانند گروگانگیری در تهران، همچنان در تلاش بود تا ایران را برای اردوگاه خود حفظ کند و با وجود استقرار حکومت جدید، راهی برای مذاکره با ایران پیدا کند اما در این امر موفق نبود. به همین منظور و برای جلوگیری از نفوذ جریان انقلاب اسلامی در سایر کشورهای مسلمان نوار ریملند، آمریکا قطع ارتباط رسمی با ایران را اعلام کرد و تحریمهای سیاسی و اقتصادی را برای انزوای هرچه بیشتر ایران در نظر گرفت.
سایروس ونس وزیر خارجه وقت آمریکا درمورد قطع ارتباط آمریکا با ایران در خاطرات خود مینویسد: «سرانجام در هفتم آوریل، کارتر دستور قطع روابط سیاسی با ایران و اعمال مجازاتهای سیاسی و اقتصادی علیه ایران را صادر کرد. مجازاتهایی که بهطور یکجانبه از طرف آمریکا علیه ایران اعمال شد منحصر به مواردی بود که در قطعنامه مورخ 12 ژانویه شورای امنیت پیشبینی گردیده بود. من تلاش زیادی کردم تا متحدین اروپایی و آسیایی خودمان را به پیوستن به ما در اعمال این مجازاتها راضی کنم و در ملاقات با سفرای آنها گفتم که طاقت ما به سر آمده و رئیسجمهور مصمم است که اگر از این اقدامات نتیجه نگیریم تدابیر شدیدتری برای رهایی گروگانها اتخاذ نماید. با همه این احوال، کشورهای دوست ما تا روز 22 آوریل یعنی دو روز قبل از عملیات نجات گروگانها حاضر به همکاری مؤثر در این زمینه نشدند».[9]
زبیگنیو برژینسکی مشاور رئیسجمهور در این زمینه اشاره کرده است: «در نخستین روزهای آوریل امید حصول نتیجه از مذاکرات با ایران به کلی از میان رفت. روز دوشنبه 7 آوریل شورای امنیت ملی به ریاست کارتر تشکیل جلسه داد و رئیسجمهوری در ابتدای جلسه گفت از اینکه تا به حال به امید حصول نتیجه از مذاکره با ایرانیها نشسته و زودتر دست به اقدام قاطعی نزده متأسف است و در این مورد مرتکب اشتباه شده است. در این جلسه مجازاتهای اقتصادی علیه ایران و قطع کامل روابط سیاسی با ایران مورد تصویب قرار گرفت».[10]
انقلاب ایران با ماهیت ایدئولوژیک و با تأکید بر نقش دین و مشخصاً اسلام در اداره زندگی بشر گزینه جدیدی را در ژئوپلیتیک جهانی مطرح کرد و مدعی راه سوم و نوینی برای نجات بشر از سلطه سرمایهداری غرب و کمونیسم شرق شد و نه گفتن به هر دو اردوگاه سنتی را بهعنوان استراتژی اساسی در دستور کار خود قرار داد و بر این هدف پای فشرد.[11]
انقلاب اسلامی ایران خلاء ژئوپلیتیکی در دل نظام دوقطبی ایجاد کرد و خود را خارج از این ساختار تعریف کرد. از منظر جمهوری اسلامی، مفهوم «نه شرقی نه غربی» مبتنی بر نفی سلطه، استقلالطلبی و تن ندادن به حاکمیت خارجی است. این استراتژی مدعی تغییر توازن قوا و ایجاد قطب سومی در برابر دو قطب شرق و غرب بود. انقلاب ایران شرّ و ظلم آمریکا را با مفهوم شیطان بزرگ و شاه را با مفهوم خائن و جنایتکار درک کرد. از این رو انقلاب در گام اول، حکومت وابسته به آمریکا را سرنگون ساخت و در ادامه به مبارزهجویی با این کشور در قلمروهای آن پرداخت و همچنان نیز در همین مسیر گام برمیدارد.[12]
پینوشتها
1- تعاریف متعددی از ژئوپلیتیک مطرح میشود که برحسب موضوع موردبحث میتواند متفاوت باشد، لذا در اینجا میتوان تعریف ذیل را برای ژئوپلیتیک درنظر گرفت: ژئوپلیتیک علم رقابت و گسترش حوزه نفوذ حکومتها و کنشگران سیاسی است که درصدد کسب قدرت و تصرف ابزارها، اهرمها و فرصتهای جغرافیایی هستند که به آنها قدرت و امکان چیرگی بر رقیب را میدهد.
2- حافظنیا، محمدرضا (1390). اصول و مفاهیم ژئوپلیتیک، چاپ سوم، مشهد: انتشارات پاپلی، ص 47.
3- مجتهدزاده، پیروز (1397). فلسفه و کارکرد ژئوپولیتیک، چاپ سوم، تهران: انتشارات سمت، ص 125.
4- منظور از جزیره جهانی، اوراسیا و افریقاست که سهچهارم خشکیهای جهان را شامل میشود.
5- عزتی، عزتالله (1397). ژئوپولیتیک، چاپ سیزدهم، تهران: انتشارات سمت، ص 58.
6- حافظنیا، محمدرضا (1388). جغرافیای سیاسی ایران، چاپ سوم، تهران: انتشارات سمت، ص 70.
7- حافظنیا (1390)، همان، ص 239.
8- مجتهدزاده، همان، ص 134.
9- ونس، سایروس (1362). نقش آمریکا در ایران، از کتاب «توطئه در ایران»، ترجمۀ محمود مشرقی، چاپ اول، تهران: انتشارات هفته، ص 89.
10- برژینسکی، زبیگنیو (1362). چگونه ایران را از دست دادیم؟، از کتاب «توطئه در ایران»، ترجمۀ محمود مشرقی، چاپ اول، تهران: انتشارات هفته، ص 191.
11- حافظنیا (1390)، همان، ص 48.
12- حافظنیا، محمدرضا و احمدیپور، زهرا و بویه، چمران (1391). انقلاب اسلامی و پیدایش ژئوپلیتیک جدید ایران، فصلنامه پژوهشنامه انقلاب اسلامی، سال دوم، شماره 5، ص 13.