پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، دگرگونیهای چند و شگرفی را در میهنمان برجای نهاد. در پی این رخداد نادر و بیبدیل كه باعث فروپاشی حاكمیت پهلوی و انقراض رژیم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی و تكوین جمهوریت به اهتمام حضرت آیتالله العظمی خمینی گردید، تمامی محبوسان سیاسی دربند، از زندان طاغوت رهایی یافتند كه از جمله آنها میبایست از جمع سرشناس به «مجاهدین خلق ایران» نام برد كه بازماندگان سازمانی هستند كه در سال 1344 بنیاد نهاده شد و طیفی از آنان در مهرماه 1354 با صدور بیانیهای رسماً با قبول ماركسیسم از اسلام دست شسته بودند.
راهبری جمع، علیالظاهر ماركسیستنشدهی سازمان، در زندان را مسعود رجوی به كمك برخی از عناصر همفكر و همسو با او و در صدرشان موسی خیابانی، برعهده داشت. هر چند به باور برخی افراد همبند رجوی، وی روزی در زندان به بیژن جزنی اظهار داشته است كه: «من ماركسیست هستم»! به گفته بجنوردی: «من از این حرف مسعود [رجوی] خیلی تعجب كردم و پرسیدم: جداً! گفتی ماركسیست هستی؟» [رجوی] گفت: بله، من واقعاً هم ماركسیست هستم.»
رجوی از همان دوره زندان و پس از ارتداد بخش وسیعی از سازمان، طیف نیروهای مذهبی مخالف تشكل خود را «راست ارتجاعی» نام نهاد و آنان را جدیترین مخالفان «مجاهدین» و خطرشان را بیش از رژیم شاهنشاهی قلمداد كرد. افكار و مواضع پنهان و نیمهپنهان ایام حبس، در زمانه تكوین جمهوری اسلامی تبلور یافت و عیناً به سطوح اجتماعی، سیاسی و بدنه جامعه منتقل گردید و خود را به نوعی دیگر بازتولید نمود. رجوی و انصارش به رغم ظاهرسازیها و تجلیلهای غلاظ و شداد از رهبر انقلاب و بنیادگذار جمهوری اسلامی امام خمینی، خود را در تضاد آنتاگونیستی با حكومت مردمسالار دینی (اسلامی) میدانستند و با وجود سیاسیكاریهای تشكیلاتی، از فردای پیروزی انقلاب در بهمن 57 تا اعلام جنگ مسلحانه برضد نظام در خرداد 60، سرگرم بسترسازی رویارویی تمامعیار با همان جریان مذهبی داخل زندان بودند كه بعد از انقلاب عهدهدار مسئولیتهای كلیدی شده بود و اكنون سازمانیان خود را مهیای تقابل با آن میكردند و تشكلشان را فاتح قطعی این درگیری میپنداشتند.
مجاهدین خلق به رغم آنكه از امام خمینی با عناوینی چون: «زعیم عالیقدر»، «سمبل و چهره درخشان جنبش»، «امام مجاهد اعظم»، «قائد عظیمالشأن و رهبر عالیقدر جنبش»، «پدر بزرگوار»، و... یاد میكردند، لیك موذیانه سرگرم احیاء و نوسازی تشكیلاتی، سازماندهی و بازسازی كادرها و اعضا و جذب نیرو بودند. دیری نپایید كه سازمان تنها پنج ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی در یكم مرداد 1358، مبادرت به انتشار هفتهنامه «مجاهد» نمود و آن را به مثابه ارگان رسمی و مطبوعاتی سازمان معرفی كرد. صفحه نخست اولین شماره نشریه یادشده مزین به تصویری از امام خمینی بود و در آن از ایشان با تعابیر «پرچمدار و قهرمان» حماسه كبیر مردم كه «همچون خورشید، تابناكتر از هر ستاره میدرخشد»، یاد شده بود.
سازمان با ایجاد ستادها، شبكهها، كانونها و زیرمجموعههای نهان و آشكار به تقویت تشكیلات استالینیستی و آهنین خود مبادرت ورزید. به موازات مطرح كردن درخواست خود مبنی بر انحلال ارتش، دستور جمعآوری اسلحه و مخفی ساختن آن در مكانهای امن صادر شد. دروغپردازی، فرافكنی، اختلافافكنی، تحریك قومی، ایجاد تنش، درگیری، توطئه، افزایش سطح توقعات صنفی، بالا بردن مطالبات مردمی، تزلزل و تضعیف نهادهای نوپای انقلاب، تمسخر شخصیتها و رجال انقلابی و سیاسی نظام، سخنرانیهای جنجالی، مصاحبههای مطبوعاتی موذیانه، گردهماییهای پر سروصدا، صدور اطلاعیههای رادیكال بیمبنا، غوغاگری و هوچیگری و... از اقدامات محوری آنان در این برهه به شمار میآمد.
ایجاد و راهاندازی «انجمن جوانان مسلمان»، «انجمن دانشجویان مسلمان»، «سازمان جوانان مجاهد»، «جنبش كارگران مسلمان»، «كانون توحیدی اصناف»، «انجمن مادران مسلمان»، «انجمن خواهران مسلمان»، «سازمان زنان مسلمان»، «كانون وكلای مسلمان»، «جنبش ملی مجاهدین»، كه برخی از آنها تشكلهای موازی و در امتداد شناخته میشد، همی تقویت بخش اجتماعی با پیدایی «نهاد دانشآموزی»، «نهاد محلات و امداد»، «نهاد كارگری»، «نهاد دانشجویی»، «نهاد كارمندی و اصناف» و... در دستور كار قرار گرفت و نسبت به جذب و آموزش اعضا و هواداران در ابعاد مختلف ایدئولوژیك، سیاسی، تشكیلاتی و نظامی، اقدامات جدّی به عمل آمد.
در ساحت تبلیغاتی، اهمیت توزیع و فروش نشریه مجاهد در دكههای ثابت و متحرك، شعارنویسی، برگزاری نمایشگاه، نصب پوستر و پلاكارد، اجرای نمایشنامه، تنظیم آهنگهای حماسی و هیجانی، سرودخوانیهای دستجمعی (در مكانهای عمومی چون خیابان، پارك، كوه و...)، برگزاری تظاهرات، میتینگ، رژه، انجام افشاگری بیپایه و... همگی در راستای راهاندازی جنگ روانی برای تقویت مجموعه «مجاهدین» و تضعیف و تخریب روحیه حریف (حاكمیت حزباللهی) مطمح نظر و توجه قرار گرفت.
به دنبال تسخیر سفارت آمریكا در تهران توسط «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام»، سازمان كه گویا انجام هیچ اقدام ضدامپریالیستی از ناحیه تشكلی غیر از خود را تحمل نمیكرد، تظاهر به هدایت و كنترل جریانی نمود كه كوچكترین نقشی در برآمدن آن نداشت. اعضا و هواداران سازمان به منظور جبران این عقبماندگی استراتژیك، در تصرف ساختمان كنسولگریهای تعطیلشده آمریكا در تبریز و اصفهان مشاركت كردند كه نسبت به بیرون راندن آنها قبل از هرگونه سوءاستفاده در كارزار تبلیغاتی اقدام گردید. توجه به درآمد مندرج در نشریه رسمی سازمان درباره تصرف كنسولگری آمریكا در اصفهان، به ویژه بخش مربوط به نامگذاری آمریكا به «ائمه كفر» و برعهده گرفتن «اعدام مستشاران مزدور آمریكایی» قبل از انقلاب و افتخار به این اعدامها، جالب توجه است.
نشریه مجاهد نوشت: «سازمان مجاهدین خلق ایران از آنجا كه از بدو بنیانگذاریاش در سال 44[13] با تحلیل مشخصی كه از شرایط جامعهی خودمان و نیز اوضاع و احوال جهانی داشت، همواره (و نه صرفاً در یك مقطع زمانی)، امپریالیسم آمریكا را دشمن اصلی و «ائمه كفر» میدانست و این را چه به وسیله اعدام مستشاران مزدور آمریكایی و چه در بیدادگاههای رژیم نوكر امپریالیسم و چه در میدانهای تیر و موضعگیریهای عملی قبل و بعد از قیام بهمن نشان داده است.»
البته ژست ضدآمریكایی سازمان در پی واقعه طبس پررنگتر شد. ارگان رسمی و مطبوعاتی «مجاهدین خلق» در مطلبی با عنوان «تهاجم نظامی: چهره واقعی آمریكا» چنین نوشت: «بالاخره آمریكا ماهیت تجاوزكارانه خود را اگرچه كه مدتها در پس پرده حقوق بشر پنهان كرده بود آشكار ساخت. ما در گذشته در مقالات بسیاری، منجمله در مقالات ردیابی سیاستهای امپریالیزم در ایران، به امكان حملات مقطعی نظامی آمریكا اشاره كرده بودیم. حمله نظامی كارتر كه خوشبخانه عقیم ماند تمام یاوههای كارتر و تمام ادعاهای حقوق بشرش را عریان ساخت. این مسئله نشان داد كه تجاوزكاری و تهاجم جزء ذات و ماهیت امپریالیستها و در رأس آن امپریالیزم آمریكاست.»
منبع: صفاءالدین تبرائیان؛ «خوابگردها (ارتباط سازمان مجاهدین خلق با نهادهای اطلاعاتی و نظامی عراق)»، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1392، صص 23-17