پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ چهارشنبه 15مهر1360 در نطق پیش از دستور، سخنان یکی از نمایندگان دوره اول مجلس شورای اسلامی در حمایت از مجاهدین خلق، جو مجلس را متشنج کرد و ضمن تمجید و شهید خطاب کردن کشتههای اقدامات و عملیات تروریستی سازمان مجاهدین خلق، آنان را "جوانان جانبازی" خطاب کرد که مبارزه مسلحانه و ترورهای دفتر حزب و نخست وزیری را «تلافیهای ناچارانه» و نتیجه «جلوگیری از آزادیها و فقدان امنیت برای مبارزه قانونی» دانست.
موضعگیری این نماینده که همان نخست وزیر دولت موقت، «مهندس مهدی بازرگان» بود، بازتابهای سیاسی و خشم افکار عمومی را در پی داشت. به طور ویژه اینکه فضای اجتماعی بعد از 30 خرداد و ترورهای 7 تیر و 8 شهریور، به شدت علیه بازرگان و نهضت آزادی نیز بود، چرا که افکار عمومی بازرگان را در حمایت از "فرزندان عزیز" خود سهیم میدانستند.
اما اینکه چرا افکار عمومی، نهضت آزادی و شخص مهندس بازرگان را شریک و حتی تئوریپرداز جنایات مسلحانه منافقین میدانست، باید ریشه و اسناد آن در جراید نیمه ابتدایی سال شصت جست و جو کرد.
با بازخوانی اسناد تاریخی و مواضع رسمی مهندس بازرگان و نهضت آزادی در روزنامه میزان (ارگان رسمی نهضت آزادی) در کنار مقالات نشریه مجاهد (ارگان رسمی مجاهدین خلق) و بیانات صریح حضرت امام و روزنامههای رسمی کشور، یک پرسش اساسی طرح میشود که "آیا به راستی سلاح منافقین، نسخهی مهندس بازرگان برای مجاهدین خلق بوده است؟"
مسعود رجوی ارتباط ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق را با نهضت و شخص مهندس بازرگان را اینگونه عنوان میدارد: «از نظر ایدئولوژیک، مهندس بازرگان از نمایندگان سازمان مجاهدین خلق به شمار میآیند و مجاهدین نیز پیوسته از این نظر خود را مدیون او میدانند.»[1] این در حالی است که محمد حنیفنژاد و سعید محسن که مؤسسین مجاهدین خلق محسوب میشوند، ارکان شاخه جوانان نهضت آزادی و جبهه ملی بودند که تحت تاثیر اندیشههای بازرگان، مجاهدین خلق را بنیان نهادند و اندیشه التقاطی از بدو زایش در این سازمان وارد شد تا جایی مهندس بازرگان آنها را فرزندان مجاهد خود خطاب میکند. کتاب اصلی آموزش ایدئولوژی مجاهدین خلق یعنی کتاب «راه انبیا، راه بشر» بهشدت تحت تاثیر کتاب «راه طیشده» مهندس بازرگان است.
مهندس بازرگان در تناقض با مشی لیبرالی و غربگرای خود، از رهبران وقت مجاهدین خلق با شعار مبارزه با امپریالیسم جهانی و رویکرد رادیکالی افراطی و مشی مسلحانه حمایت و از نامزدی مسعود رجوی در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی طرفداری همهجانبه میکند و ابراز امیدواری میکند که «برای تامین وحدت و حقوق گروههای اقلیت، امیدوارم آقای مسعود رجوی که معرف جناح پرشوری از جوانان با ایمان میباشد، نیز به مجلس راه یابد.»[2]
طبق هماهنگی با سفارت فرانسه که احتمالاً بنیصدر یکی از واسطههای اصلی این ارتباط بود، در اواخر سال 59، رجوی مخفیانه به فرانسه رفته و در اردیبهشت ماه 60، بعد از بازگشت، ترتیب نشست درون گروهی را داد و خط مبارزه تا سرنگونی نظام را ابلاغ کرد... مسعود رجوی در سفرش به فرانسه که بین بیست روز تا یک ماه طول کشید، اقدام به هماهنگی با کشورهای غربی برای مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی نمود و تأیید آنها را اخذ کرد و در نظر داشت در بیست و چهار ساعت اول، حرکت مسلحانه سازمان در صورت موفقیت، از سوی قدرتهای غربی به رسمیت شناخته شود...[3] پس از برگشت مسعود رجوی و دریافت موافقت سرویسهای جاسوسی غربی برای اقدام مسلحانه جهت براندازی، سرمقالههای روزنامه میزان و مهندس بازرگان شکل و شدت جدیدی به خود میگیرد.
در تاریخ 7 اردیبهشت 60 روزنامه میزان، ارگان رسمی نهضت آزادی تحت مقالهای با عنوان «زمینههای رشد دیکتاتوری» به صورت تلویحی سیر جمهوری اسلامی را معادل یک رژیم تکامل یافته و همه جانبه دیکتاتوری دینی عنوان میکند و میآورد که: «وقتی مردم از صحنه غایب باشند، اقلیت زورمند حاکم ارزشهای مورد پسند خود را بر جامعه تحمیل میکنند. نظامهای توتالیتر با استفاده از یک ایدئولوژی افراطی مساعی لازم را برای استقرار دیکتاتوری همه جانبه فراهم میآورند. سیستم سیاسی، مردم را وادار میکند از ایدئولوژی حاکم پیروی نموده و در غیراینصورت متمردین به انزوا کشیده شده و یا نابود میگردند.مسلماً ارزشهای ایدئولوژیکی تحت چنین نظامهایی فقط از طرق ایجاد وحشت و ترور حفظ میگردد و از آنجاییکه ابزارهای مزبور نمی توانند مشروعیت لازم را برای نظام سیاسی کسب نمایند در نتیجه اتوریته سیستم سیر قهقرا پیموده و موجب نابودی رژیم میشود. یکی از ویژگیهای توتالیتر این است که هم فرمانبرداران و هم فرمانروایان هر دو از یکدیگر وحشت داشته و در رعب بسر میبرند.»
میزان همچنین در مقالهای با عنوان «رشد زمینههای عذاب در جامعه» سیر درگیریها، راهپیماییها ،زد و خورد مسلحانه و تیراندازی وانفجار در روزنامهها و بیانیههای رادیکالی را نتیجه نگاه حاکم بر نظام میداند و نتیجه این سیر را قهقرایی بدتر از لبنان و ترکیه عنوان میکند.[4]
روزنامه میزان در مقالهای در صفحه اول خود با عنوان "قهر انقلابی" قیام برای تغییر، خدمت و امر به معروف را به جای افسردهشدن از حاشیه رفتن عنوان میکند.[5]
ارگان رسمی نهضت آزادی در سرمقاله "خط آشتی" نظام را دعوت به ارشاد شورشگران حامی مجاهدین میکند و در حمایتی آشکار، خصومت منافقین را ناشی از خصومت نظام میداند: «اشتباهکاران را باید انتقاد و ارشاد کرد، به سرکوب، و هرکه از درِ خصومت برآید بناچار از طرف مقابل جز خصومت بر نمی گیرد.»[6]
میزان در سرمقاله دیگر خود با عنوان "بخاطر خدا همه راهها را نبندید" ضمن نقد تند به محتوای خطبههای نماز جمعه 18 اردیبهشت آیتالله خامنهای پیرامون تبار شناسی منافقین، دستگیری مجاهدین درخانههای تیمی حین آموزش نظامی را خلاف قانون عنوان میکند. میزان در این سرمقاله مینویسد: «در مراسم نماز روز جمعه در دانشگاه تهران، امام جمعه مطالبی پیرامون نفاق و منافقین در قرآن با ارتباط و انطباق به گروه معینی ایراد کردند و با مشخص نمودن مصداق نفاق در زمان و جامعه امروز، دراواخر خطبه اول شایستگی این گروه را برای ملاقات با امام با بیاناتی به شرح ذیل بشدت رد کردند. همین دیروز بود که روزنامهها خواندیم 50 نفر از مجاهدین در یک خانه تیمی با عملیاتی که منجر به تیراندازی هم شد، دستگیر شدهاند. البته نویسنده از کم و کیف جریان اطلاعی ندارد اما خبر درج شده حاکی از آنست که این افراد از این محل بدون اینکه عملی ضد انقلابی انجام داده باشند برای تجمع و کلاسهای آموزشی استفاده میکردند که بنظر نمیرسد عملی خلاف قانون باشد. بگذریم از اینکه ضوابط رفتاری مسلمانان با غیر مسلمآنهایی که با آنها جنگ نکرده و آنها را از شهر و دیارشان آواره نکردهاند بدستور قرآن جز با «قسط» و «بِر» (احسان وسیع) نمیتواند باشد، چه رسد به مجاهدین که به مسلمان و یکتاپرست بودن اقرار دارند. آیا هرگز مخالفان این آیه را خوانده اند یا شنیده اند؟»[7]
این روزنامه در 17 اردیبهشت 1360 با ستایش مجاهدین خلق و هواداران آن ، "صمیمانهترین درودهای گرم و آتشین به کلیه هواداران «آزاداندیش» و مسلمان و انقلابی مجاهدین یا هواداران صادق و آزاداندیش مجاهدین که برخوردار از گرایشات مکتبی هستند..." تقدیم میکند و بدون اشاره به عاملان جنایات و درگیریهای خیابانی، تلویحا نظام را علت این اقدامات تلافیجویانه معرفی میکند و مینویسد:"با خشونت حجتهای خدا برپا نمی شود."
همچنین مهندس بازرگان در سرمقاله خود در روزنامه میزان با عنوان "استقلال، آزادی، حکومت اسلامی" نظام را متهم به تخاصم و اقدامات عجولانه میداند و اولین کسی است که تلویحا از "براندازی و از سرگیری دوباره انقلاب" سخن میگوید. وی در این سرمقاله، حکومت اسلامی را متهم گونه خطاب میکند و مینویسد: «آنها (حاکمان اسلامی) تداوم انقلاب را در تحریک و تخاصم و تعجیل میدانند و ما در اجرای تدریجی برنامههای انقلاب در سایه قرآن و قانون و قدرت یعنی پس از ترمیم خسارات و ضایعات با حفظ و توسعه تولیدات، بدون خونریزی و خرابی و در افتادن بی جهت با استیلای خارجی و ناراحت کردن همسایگان همکیش. تازه اگر یکی را از بین بردید دیگری سر در میآورد. از خود باید حفاظت و دفاع نمود، دفاع نظامی، دفاع اقتصادی و تولید و خودکفائی و مخصوصا دفاع فکری و ابتکار.»
نخست وزیر دولت موقت ضمن درخواست اعطای آزادی عقیده و اجتماع و اظهار وجود به همه، ولو دشمن و مخالف، به حمایت از منافقین (فرزندان عزیز مجاهد خود) میپردازد و خطاب به نظام مینویسد: «آزادی با داد گفته نمیشود که جلوی بی بند و باری و تجاوز و تخلفها و هرج و مرج را نباید گرفت. اگر قرار باشد تنها به موافقین آزادی داد و از سایرین به دلیل مخالفت و منحرف بودن یا رشد کافی نداشتن دریغ نمائیم و عقیده و عمل آنها را خیانت و خطا بدانیم این همان آزادی شاهانه میشود که میگفتند در ایران همه نوع آزادی هست جز آزادی خیانت که البته تعریف خیانت و تشخیص خائن در دست خودش بود.»[8]
اما چیزی که از آن به عنوان چراغ سبز بازرگان، مؤسس نهضت آزادی برای اقدام مسلحانه مجاهدین خلق علیه نظام و کشتار مردم بیگناه با هدف براندازی یاد میشود، مقاله " مبارزه قانونی و مبارزه مسلحانه" او در روزنامه میزان بوده است. در این مقاله مهندس بازرگان مشروعیت اقدام مسلحانه را اینگونه توصیف میکند: " در هرجا و هر زمان که جلوی آزادی و عدالت گرفته شود و زبانها و قلمها شکسته شود و کسانی که در برابر قدرت انحصارطلب، احساس تبعیض و ظلم نمایند و نتوانند حرفشان را راحت بزنند، بلکه جو سازی و هزار مانع و محظور از قبیل تهدید، توقیف، چماق و تهمتهای ضد انقلاب، همکاری با دشمن، اخلال در امنیت و تضعیف دولت ببینند و بشنوند و بطور خلاصه مبارزه پارلمانی ممنوع باشد، چنان محیطی محیط ظلم و فساد است" و با اشاره به سنت تاریخی و الهی! "اقدام مسلحانه را نتیجه قطعی، الهی و مشروع" منافقین قلمداد میکند.
بازرگان در ادامه با یاداوری هشدارهای قبلی خود، تلویحا نظام را به تقلب در انتخابات دور اول مجلس شورای اسلامی و رای نیاوردن مسعود رجوی متهم میکند و عنوان میکند که اگر آن موقع او را وارد مجلس میکردید (صرف نظر از میزان رای ماخوذهاش) شاهد تشنج و شورشها نمیشدیم.
او در ادامه با قیاس شباهت عینی جمهوری اسلامی با رژیم مستبد سلطنتی، اینگونه به توصیفی خیانتبار از نظام میپردازد: «ای دوستان دستاندرکار و صاحب اختیار! امروز شما وسیله دارید، حزب و سازمانها دارید، سپاه و پاسدار دارید، کمیته دارید، جهاد سازندگی دارید، دادگستری و دادگاههای انقلاب دارید، حزب الله دارید، صدا و سیما دارید و خطبه و پیش خطبههای نماز جمعه دارید، مجلس دارید و دولت دارید و هرکاری بخواهید میتوانید بکنید. راهپیمایی را تعطیل و تظاهرات هم میتوانید راه بیندازید، بدون آنکه بازپرس ویژه ایراد قانونی بگیرد. شاه هم چیزهای زیادی داشت، خیلی منظمتر و مسلطتر! ولی یک چیز را نداشت، ملت را نداشت! نباید ملت را در نظر نگرفت، نباید مثل فرعون دسته بندی و تفکیک و تضاد طبقات راه انداخت که عدهای مستضعف و عدهای مسلط باشند!» و بعد از این تهمتها، سنت الهی و مشروع مبارزه مسلحانه را نتیجه قطعی وضعیت میداند و با تهدید به شورشهای مسلحانه و عنقریب خیابانی مینویسد: «قبل از آنکه با مبارزه مسلحانه و قیام مستضعفین!، همه شیرازهها در برود کاری بکنید« و پیشنهاد میدهد با شکستن انحصار، نظام امتیاز و سهم فرزندان عزیز مجاهدش را بدهد! او با ژس مظلومانه ادعا میکند «ما چیزی خلاف و خارج از قانون اساسی که به رفراندوم ملت رسیده است، نمیخواهیم.»[9]
سرمقاله "مبارزه قانونی و مبارزه مسلحانه" به قلم پدر معنوی مجاهدین خلق، به علت تئوریزه و مشروع کردن عملیات مسلحانه برای مجاهدین، آن هم در آغاز فوران شورشها و کشتار منافقین که از غائله 14 اسفند شکل میدانی به خود گرفته بود، حواشی بسیاری در برداشت. مهندس بازرگان، در مقاله «فرزندان مجاهد و مکتبی عزیزم» خطاب به مسعود رجوی و اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق مینویسد: «مجاهدین خلق، شما فرزندان نهضت آزادی هستید، در سال 1343 که در زندان بودیم به دنیا آمدید و راه خود را پیش گرفتید بدون آن که از خانه فرار کرده و یا اخراج شده باشید».
او در ادامه با ظاهری مثلا پدرانه، قیام مسلحانه مجاهدین را ناشی از انحصارگری نیروهای نظام میداند و در عبارتی عجیب، ضمن متاثر نامیدن انقلابیها، از خود ونهضت آزادی مینویسد: «مکتبیها نیز با همه تندی و تلخی و بدخلقی که دارید از ما هستید. اولاً افکار و اعتقادات اسلامی اجتماعی سیاسی همهتان مستقیماً یا با واسطه از تفسیرها، تعلیمات، کتابها و سخنرانیهای امثال طالقانی، شریعتی پدر و پسر، مطهری، دکتر سحابی و من درست شده است که همگی رسماً یا فکراً نهضتی بودیم.»
بازرگان در مقابل نظرات و بیانات صریح امام و شخصیتهای انقلاب، تمام قد از مجاهدین دفاع میکند و به کار بردن واژه " نفاق و منافق" برای مجاهدین را بیجا و آنها را "تفکر انقلابی مخلص پرشورِ جانباز" مینامد و مینویسد: "یکدیگر را گروهک نخوانید. مجاهدین عده قلیل نیستند و نفوذ عجیب در دختر و پسرهای دانشآموز و دانشجو و در مدارس دارند. "
وی در تمام این سرمقاله، سیاست یکی به مجاهدین و صدتا به انقلابیها را عریان پیش میبرد و کشتارهای میلیشیای مجاهدین را، ناشی از بیرحمی لباسشخصیهای انقلابی میداند و مینویسد: «مجاهدین یک روز شاخ و شانه میکشند و بتلافی آن حزبالله و پاسداران بطور ناشناس یا با لباس و با شعار به آنها حمله مینمایند، به خانههای تیمی و دفاتر و مراکزشان میریزند و رحم به هیچکس نمیکنند. یک روز هم رژه سنگین و زنجیری راه انداخته زهر چشم میگیرند و به کمترین بهانه درگیریهای خونین ایجاد مینماید.»
جنگ و اقدام جهت براندازی انقلاب نوپای اسلامی با دوگانه نهضتآزادی-مجاهدین خلق ، از اردیبهشت 60 با بازگشت سفر محرمانه مسعود رجوی از فرانسه و مقالات نهضت آزادی و نامه نگاریهای منافقین خطاب به امام خمینی و پاسخ صریح ایشان به تلاشهای این دوگانه "چپ-لیبرال" شکل عینی و میدانی به خود میگیرد.
امام خمینی پس از نصیحت و دعوت منافقین برای زمین گذاشتن سلاح ، در سخنرانی روز کارگر به تاریخ 10 اردیبهشت 60 ، آخرین اتمام حجت خود را پس از سرمقالهها و صحبتهای بازرگان و تهدیدها و نامههای منافقین، با اشاره به دوگانه برانداز "قلم و سلاح" اینگونه طرح میکنند: «آنهایی که این طور با قلمهایشان علاوه بر تفنگهایشان با ما معارضه دارند، به آنها کراراً گفتهایم و حالا هم میگوییم که مادامی که شما تفنگها را در مقابل ملت کشیدهاید، یعنی در مقابل اسلام با اسلحه قیام کردهاید، نمی توانیم صحبت کنیم و مجلسی با هم داشته باشیم.»
فرزندان عزیز مهندس بازرگان، یک ماه پس از حمایتها و تئوریپردازیهای پدر معنوی خود در مشروعیت اقدام مسلحانه و تلافیجویانه، در ساعت چهار بعد از ظهرِ سیام خرداد ماه 1360، با صدور اعلامیهای، از خانههای تیمی خود خارج شدند و خیابانهای تهران را به خاک و خون کشیدند. صدها نفر از شهروندان بیگناه در طول یک بعد از ظهر در خیابان ولیعصر و دیگر خیابانهای تهران کشته و زخمی شدند.
آنها علاوه بر کشتار هزاران زن و بچه و بیگناه، دست به ترور شخصیتهای انقلاب مانند انفجار دفتر نخستوزیری و دفتر حزب جمهوری اسلامی و قضات دادستانی میزنند.
اما بعد از فوران این آتشفشان و جنایات منافقین، بازهم پدر معنوی منافقین و تئوری پرداز مبارزه مسلحانه پا به میدان حمایت از فرزندان عزیز خود میگذارد و در صحن علنی مجلس بهتاریخ 15مهر 60، با شهید و جانباز خطاب کردن منافقین و میلیشیای خود، رسم پدری در حمایت از این گروهک تروریستی را به طور کامل به جا میآورد.
گسیل شدن منافقین به آغوش صدام در زمان جنگ تحمیلی و همسویی مواضع سرکرده منافقین و اعضای نهضت آزادی پیرامون ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، وزیر وقت کشور (مرحوم محتشمیپور) را بر آن داشت تا در نامهای مکتوب به تاریخ 30بهمن1366 خطاب به حضرت امام پیرامون نامزدی اعضای نهضت آزادی در انتخابات کسب تکلیف کند. حضرت امام در پاسخی مبسوط، به شرح وضعیت نهضت آزادی میپردازند. ایشان در بخشی از پاسخ ضمن اشاره به وابستگی نهضت آزادی، میفرمایند: «اگر خدای متعال عنایت نفرموده بودند و (دولت موقت)مدتی در حکومت باقی مانده بودند، ملتهای مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سربلند نمیکرد.»
ایشان صراحتا تکلیف نهضت آزادی را مشخص میکنند و عنوان میدارند «نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی ندارد؛ ضرر آنها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.»
علی رغم مواضع صریح حضرت امام و جنایات آشکار منافقین علیه ملت ایران، چه نهضت آزادی و چه شخص مهندس بازرگان تا پایان عمر خود، حتی پس از کشتار 12 هزار نفر از مردم بیگناه توسط منافقین و همراهی با صدام در جنگ علیه ایران و کشتار مردم عراق، کوچکترین موضعی در برابر فرزندان عزیز خود نگرفت تا در تاریخ از او و نهضت به اصطلاح آزادی، به عنوان کسی که منافقین را متولد کرد و برای جنایت بر خیانت به خلق، سلاح به دست آنها داد، یاد شود، خیانت و جنایتی که همچنان ادامه دارد، اما بر خلاف ایدئولوژی منافقین، در بستر امپریالیسم جهانی.
1- در نشریه مجاهد 16بهمن59.
2- روزنامه مجاهد،17 اردیبهشت59.
3- سازمان مجاهدین خلق، ج 2، ص 502.
4- روزنامه میزان، 14 اردیبهشت 60.
5- همان.
6- همان، 26 اردیبهشت 60.
7- همان، 20 اردیبهشت 60.
8- همان، 15 و 16 اردیبهشت 1360.
9- همان، ، 9 اردیبهشت 60.
منبع: فارس