پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی – محمد جعفربگلو و هادی اسفندیاری؛ تاریخنگاری انقلاب اسلامی این روزها در نقطه تعیینکنندهای قرار داد. نقش عنصر "تبیین" در این دوران که فضای غبارآلودی از شبهات و جنگ روانی محیط پیرامون ما را فراگرفته است بسیار مهم و تاثیرگذار است. روایت درست تاریخ یکی از آن مواردی است که در جهاد تبیین باید مورد توجه قرار گیرد. جهادگر تبیین ایستاده در غبارِ شبهه و فتنه نیاز به تجهیز و تسلیح دارد و بدون شک بهرهگیری از تاریخ و عبرتهای آن یکی از مهمترین سلاحهایی است که در میدان جنگ - به ویژه جنگ روایتها – کاربری دارد.
از این منظر، تاریخنگاری انقلاب اسلامی و به تعبیری روایت درست و دقیق از بزرگترین انقلاب مردمی تاریخ معاصر و آسیبشناسی این حوزه مغفول میتواند به فهم درست ما از دیروز و امروز و فردای کشور آنطور که شایسته و بایسته است کمک کند.
به همین دلیل برای کنکاشی بهتر و بیشتر در نقاط ضعف و قوت تاریخنگاری انقلاب اسلامی با دکتر مرتضی میردار استاد دانشگاه و از باسابقهترین فعالان عرصه تاریخ شفاهی انقلاب به گفت و شنود پرداختیم. او که عمر خود را در بحث تاریخ انقلاب اسلامی و بصورت تخصصی در حوزه تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی گذاشته است نکات بدیعی را در حوزه تاریخنگاری انقلاب مطرح کرده که قابل تامل و توجه است.
متن گفتگوی پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی با دکتر مرتضی میردار در ادامه از نظر میگذرد.
ضمن تشکر از شما بابت وقتی که در اختیار ما گذاشتید. تاریخنگاری انقلاب اسلامی را ما به مثابه یک مکتب نگاه میکنیم؛ یا تاریخنگاری پدیدهای به اسم انقلاب اسلامی؟ عدهای هم اصلا اعتقادی به مقولهای بنام تاریخنگاری انقلاب اسلامی ندارند. برای شروع بحث در این مورد توضیح دهید؟
دکتر میردار: بسم الله الرحمن الرحیم. این بحث و گفتگوی ما به مناسبت ثبت روز تاریخنگاری انقلاب اسلامی در تقویم جمهوری اسلامی است. ریشه این نامگذاری هم به این دلیل است که امام راحل در تاریخ 25 دی ماه 1367 نامهای را به آقای سید حمید روحانی نوشتند و ایشان را موظف به ثبت تاریخ انقلاب کردند و یک مسیر جدیدی را باز کردند. ما هم تشکر میکنیم از سیاستگذاران فرهنگی کشور که برای تاریخنگاری انقلاب اسلامی یک روزی را مشخص کردند. این نامگذاری یک نشانه است و الا اگر صد روز هم به این نام باشد و کاری در این حوزه صورت نگیرد فایدهای نخواهد داشت. اما در مورد سوال شما باید از افرادی که این شبهات را مطرح میکنند پرسید شما برای مطالعه تاریخ مشروطه به کدام منبع مراجعه میکنید؟ یکی از منابعی که به آن مراجعه میشود تاریخ مشروطه کسروی است. آقای کسروی روزی که این کتاب را مینوشت تصور نمیکرد که روزی جمهوری اسلامی بیاید و اکثریت فعالین در حوزه تاریخ کتاب او را به عنوان یک منبع بخوانند.
کسروی آن موقع اصلا به امروز نگاه نمیکرد اما میگفت من مشاهدات و تحلیلهای خودم را نوشتم. اما وقتی که بُعد زمانی گسترده شد مهمترین منبع را برای بررسی تحولات اجتماعی تاریخ کسروی معرفی میکنیم. حتی امام هم در زندان این کتاب را مطالعه میکند. خوب کسروی با فرهنگ دینی جامعه هیچ نسبتی ندارد. در دهه بیست اقدام به رد دین کرده است. این آدمی که انقدر انقباض و انبساط فکری دارد، در کرسیهای تاریخ جمهوری اسلامی و در مجامع علمی و دانشگاهی میگویند کتاب تاریخش را بخوانید. اگر شما با همین نگاه به تاریخنگاری بنگرید میبینید که کسروی در همان بازه زمانی تاریخنگاری میکرده است و فاصله چندانی با وقایع نداشته است اینجا را این افراد چه جوابی میدهند. در اینجا جواب میدهند که نه! اینجا را بیطرفان نوشتهاند. مگر میشود؟ کسروی خودش یک طرف کار است. او انسانی ضد مذهب است ولی کتابی را نوشته که مذهبیها هم به آن ارجاع میدهند.
*** غفلت از تمایزات مشروطه و انقلاب اسلامی ***
از آن طرف هم خود جنبش مشروطه با انقلاب اسلامی خیلی تفاوت دارد. به این معنا که جنبش مشروطه یک نوع جنبشی است که بیشتر جامعه نخبگانی را درگیر کرده است. در اینجا از قدرت دیگر پایینتر نمیآیند. وقتی هم که میخواهند در مورد قدرت تصمیم بگیرند همین جامعه نخبگانی است که تعیین میکند قدرت در اختیار چه کسی باشد؟ در مورد مجلس تصمیم میگیرند. مجلس کجا افتتاح میشود؟ در کاخ گلستان. قرار بود مجلس یک نهاد مردمی باشد، اما ملاحظه میشود که همین نهاد مردمی در کاخ گلستان و در حضور اعلیحضرت افتتاح میشود. اما جنس انقلاب اسلامی واقعا به معنای تحول، بیداری، آگاهیبخشی از صدر تا ذیل جامعه است. در صورتی که در مشروطه شما میبینید در تهران، تبریز و بعضی از شهرهای مراکز استان دیده میشود و در شهرهای کوچک و روستاها اثری از تحول نیست. در صورتی که جنس انقلاب گسترده است. تاریخ انقلاب به مثابه یک مکتب، یک نگاه، یک اندیشه و یک چشمانداز به حساب میآید. ما با همین نگاه میخواهیم به تاریخنگاری انقلاب نگاه کنیم.
جایگاه حضرت امام را در این فضا چگونه ارزیابی میکنید؟
دکتر میردار: امام استبداد و استعمار داخلی را کاملا شناخته و میدانست که عقبه استعمار به دنبال تاریخنگاری خودشان هستند. در همان پیام منشور روحانیت، روحانیتی مطلوب اندیشه شیعی است که در کنار مردم باشد. روحانیت انگلیسی، اسلام التقاطی یا اینکه اصلا روحانیت نباید در سیاست دخالت بکند. مگر روحانیت قرار است با جامعه کار نکند؟ کسی با جامعه کار میکند حتما باید جامعه را بفهمد. اینها میگفتند که شأن یک روحانی نیست که در مسائل اجتماعی دخالت بکند. امام این را رد میکند. اگر قرار است یک روحانی در مسائل اجتماعی دخالت نکند، پس چرا امام یک جامعه میشود؟ امام یک مسجد میشود. همه اینها بار مسئولیت اجتماعی بر روی دوششان است. وقتی یک روحانی امام جمعه میشود، امام یک مسجد میشود، در یک مدرسه و دانشگاه تدریس میکند مسئولیت اجتماعی را انجام میدهد. اولین مسئولیت یک معلم مسئولیت اجتماعی است. غیر از این؛ معلم به جز یک سری از محفوظات چیز دیگر ندارد. روحانیت در دیدگاه امام، روحانیتی است که باید در مسائل اجتماعی حضور فعالانه داشته باشد و از تهمت و ناسزا نترسد. چرا نباید بترسد چون باید سلامت نفس داشته باشد کسی که خودش سلامت نفس دارد از هیچ چیزی نمیترسد.
*** امام تاریخساز بود، دنبالهرو تاریخ نبود ***
در واقع با این نگاه ما میبینیم که انقلاب اسلامی، انقلابی که امام رهبر آن است یک روشنفکری مبتنی بر دین را در جامعه حکمفرما میکند. این باعث میشود که امام یک جنبش اسلامی و اجتماعی را شروع کند. جامعه هم نسبت به حرکت امام در این سالها یک واکنش مثبت نشان داده است. قبل از امام هم مردم این واکنش را داشتند اما مراجع شهامت شروع چنین کاری نداشتند. حتی مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری که برای ما محترم است ما میبینیم که در یکسری جاها با حکومت پهلوی مماشات میکند. ما امروزیها میگوییم که مماشات به این دلیل بوده که ایشان عِده و عُده نداشته و بستر اجتماعی فراهم نبوده است. اما امام خمینی خودش بستر اجتماعی را فراهم کرد نه اینکه منتظر باشد تا فراهم بشود و حرکتش را شروع کند. فرق امام با بقیه مراجع منجمله آیتاللهالعظمی بروجردی در این است که معتقد بودند که بستر اجتماعی را باید فراهم کرد. امام خودش به نوعی تاریخساز بود و دنبالهرو تاریخ نبود. امام خودش بستر اجتماعی را فراهم کرد. دوستان امام آمدند کمکم افراد دیگر هم آمدند و این شاخهها رشد کرد و تبدیل به جریان شد. نگاه امام این بود که خود آدم باید بسترها و جریانات اجتماعی را مدیریت کند.
*** نگاه منحصربفرد امام به ثبت و ضبط تاریخ انقلاب اسلامی ***
حالا با همین نگاه به سمت تاریخنگاری انقلاب برویم. امام در همین نامه خودشان هم راهکار ارائه میدهند و میگویند که ما باید برویم گفتههای انسانهای فعال در جریانات اجتماعی را ساماندهی کنیم و بتوانیم روایات را به جامعه برسانیم. مستند به صدا و فیلم کنیم. امام این مطالب را زمانی میگوید که هیچ کس فهم این کار را ندارد. این مطالبی را هم که امام بیان میکنند اصلا القائی نیست. این خودش تراوش فکری است. شما به مستندی که درباره همسر امام ساختند نگاه کنید یا اصلا به خود بیانات امام رجوع کنید؛ ایشان خطاب به شاه میفرمودند: شما چرا نمیخواهید روشنفکر شوید. شما میخواهید مرتجع شوید و عقبگرد کنید. شما روشنفکر باشید. روشنفکر در اینجا به این معنی است که نبض جامعه در دستت باشد و بدانی که مردم از تو چه میخواهند. با توجه به نیازهای مردم جامعه را هدایت کرد نه اینکه یک مسیری را بروی و خودت تنها بمانی، هنر امام این است که مسیر را با جمع میرود. امام واقعا یک رهبر اجتماعی و یک مصلح دینی است که توانست جامعه را با خودش همراه کند. امام با همین رویکرد به سمت ثبت تحولات اجتماعی و وقایعنگاری و تبیین وقایع میرود. "شما باید را نشان بدهید که در مرگآباد تحجر حوزه های علمیه..." امام در واقع جوری میگوید که انگار حوزه وجود ندارد. امام این مطلب را در واقع از نگاه مردم بیان میکند. امام خودش را از حوزههای آن دوره خلع میکند و حوزهها را نقد میکند و معتقد است که این حوزه تکاملدهنده راه انبیاء نیست. اسلام التقاطی و اسلام سرمایهداری همه اینها به نوعی نشئات فکری آن دوره است.
یک بخشی سلطنت است. این همه اسناد تاریخی که است و گزارشاتی که از سفر شاه به مشهد است. خیلی از علما میآیند دستبوس اعلیحضرت و شاه را دعا میکنند و چقدر هم با آب و تاب دعا میکنند. امام همهی اینها را میدیده و از آن طرف میرود در حوزه روشنفکری میگوید این استبدادی که شما آن را ستایش میکنید مهره یک بیگانه است.
در صحبتهایتان اشاره به جایگاه تاریخ در دانشگاهها کردید. شما به عنوان یک چهره آکادمیک هم مطرح هستید. مستحضرید که تاریخنگاری انقلاب اسلامی در دانشگاه و حوزه مهجور مانده. به نظر شما چه موانعی بر سر راه تاریخنگاری انقلاب وجود دارد؟
دکتر میردار: بیشتر موانع تاریخنگاری در حوزه نظری است یعنی اینکه شما در مشرق زمین، در تقسیمبندی که میان علوم انجام میدهند تاریخ جزء رده پایینترین علوم است اما در مغرب زمین تاریخ تاج علوم و در رأس علوم است. پس وقتی به این شکل میشود فرزندان ما میگویند: تاریخ به چه درد ما میخورد؟ تاریخ یک داستان و یک قصه است. پس یکی از موانع برمیگردد به آن تقسیمبندی کلانی که در حوزه تاریخ انجام میشود.
*** غفلت حوزه و دانشگاه از تاریخنگاری انقلاب اسلامی ***
نکته دوم هم این است که؛ بخشی از تاریخ مخالفت با قدرت است پس بدانید هرکسی که مقید به قدرت باشد به نوعی کمتر مورد توجه تاریخ قرار میگیرد چون با این مسئله فاصله دارد. در دانشگاههای ما بعد از انقلاب همه سرفصلهایی که در آموزش عالی تنظیم کردند همه مربوط به دوران پهلوی است یعنی نیامدند اینها را منطبق با شرایط کنند و بگویند که نه، انقلاب در سطح اجتماع انجام شده است اما ما نمیگذاریم که سرفصلهای دانشگاه از نو تعریف شود. البته در این سالهای اخیر هم یک کارهایی در زمینه تاریخ تشیع انجام شد که شما ببینید تشیع چقدر میتواند منشاء تحول باشد که این هم در دانشگاههای رسمی کشور نه، در برخی دانشگاهها تازهتاسیس که این احساس نیاز را کردهاند این اتفاق افتاده است. دانشگاه تهران، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه مشهد و دانشگاه تبریز هنوز هم بر همان پاشنه میچرخند که تاریخ همان است که نیاکان ما، اساتید گذشته آقای زرینکوب و دیگران سیاستگذاری کردهاند. در نتیجه سرفصلهایی که در دانشگاههاست در همان دوره تعریف کردهاند. یعنی شما در رابطه با مشروطه خیلی سرفصلها میتوان تعریف کرد اما متاسفانه شما میبینید همان مثلاً دو واحد برای آن تعریف شده و تمام کردهاند.
بخشی از آن هم برمیگردد به اینکه در دانشگاهها اساتید تیپ مخالفت با قدرت را در پیش میگیرند نه موید قدرت باشند و این برای دانشجو جاذبه دارد. باید از حکومت در خیلی جاها دفاع کنیم. عملکرد سیاستمدارها به شکلی است که آدمها نمیتوانند از آن دفاع کرد. سیاستهای دولت خیلی جاها قابل دفاع نیست اما چون این دولتها جمهوری اسلامی هستند تو باید دفاع کنید همین هم غلط است چرا که اگر شما انسان عاقل و با انصافی باشید اینها را نقد میکنید مثلاً در اینکه ارزشهایی که انقلاب تولید کرد اما بعد از انقلاب دولتها آمدند و این ارزشها را لجنمال کردند. مثلاً اینکه ایثار و شهادت و سادهزیستی مربوط به دوران جنگ است خب اینها سرمایههای اصلی جامعه دینی است شما اگر قناعت نداشته باشی میشوید مسرف، در حوزه اسراف هم شما ببینید چه اتفاقی میافتد. اینها باعث شده که اساتید در جاهایی در قالب اپوزیسیون بمانند و هیچ کسی هم کاری نمیکند.
*** پیوستهای تاریخی دروس حوزوی ***
نه تنها دانشگاهها به بحث تاریخنگاری توجهی ندارد بلکه در حوزههای ما هم به همین شکل است. به دلیل اینکه شما ببینید سرفصلهای حوزه چه چیزهایی هستند یا قرآن در مسائل علمی جایگاهی ندارد. در چند سال اخیر بعضی انسانها از روی نیاز و اینکه خودشان احساس کنند بروند در حوزه یا یک کار تخصصی انجام بدهند وگرنه سیستم آموزش عالی حوزه ما همهاش دور فقه و اصول است. شما اگر تاریخ فقه هم در نظر بگیرید مثلا شما شهید اول، شرایط اجتماعی آن چیست یعنی شما پیوست شرح لمعه و یک پیوست تاریخی داشته باشد و این در چه دورهای است. یا مثلاً مرحوم نائینی کتاب کفایه را نوشته است. بنابراین یک دورهای است که اینقدر فضای فکری جامعه در حوزههای مختلف فکری بوده و در فضای حاکم خودش نوشته و در آن زمان بحث و بررسی کرده است.
حوزههای علمیه ما کمی بهتر شده است اما هنوز حکومت و فقه حکومت کمتر مورد توجه قرار گرفته است. الان کسانی که پایه 4 حوزوی را تمام میکنند همهاش به فقه و اصول برمیگردد. به محیط پیرامونی فقهای بزرگ ما که هیچ کدام اشاره نمیکنند. مثلاً مرحوم صاحب جواهر، چه دورهای زندگی میکرده است؟ فقط بحث اندیشهها و دیدگاههای آنها را مد نظر قرار میدهد. مثل شیخ طوسی.
همان میرزای نائینی کتاب تنبیه الامه هم دارد!
دکتر میردار: اصلا آن کتاب از لحاظ اجتماعی بیشتر مورد توجه جامعه هست تا کتاب اصولی ایشان.
با این نگاه شخصیتهایی مثل آقای دوانی و آقای ابوالحسنی و آقای حسینیان و اینها واقعا جهاد کردند که از یک بستری کار تاریخنگاری را شروع کردند که نگاه مثبتی به این قضیه وجود نداشت.
دکتر میردار: آدمهایی مثل مرحوم دوانی، ابوالحسنی(منذر) یا اصلا روزنوشتهای آقای هاشمی رفسنجانی. شاید به او نقد هم داشته باشید ولی کار او ارزشمند است که یک فضایی را برای تاریخ انقلاب فراهم کردند. شما ببنید چطور امروز بعد از 40 سال از انقلاب میگذرد در برخی موارد مثلا خاطرات علم مورد ارجاع من و شما هم است. خاطرات علم است و اگر آن دوره محمدرضا شاه میدانست که علم دارد یادداشت مینویسد من فکر میکنم حتما اجازه این فضا به آن داده نمیشد. اما ببینید بعد از 40 سال در بعضی جاها میتواند فضای اجتماعی را عوض کند. خود مرحوم حسینیان یا سید حمید روحانی به این معنا که جایی را تاسیس کردند که اسناد و روایتها و تصاویر را جمع کنیم.
*** اهمیت تصاویر و روزنگاشتهای تاریخی ***
تصاویر هم در این مسائل تاریخنگاری بسیار حائز اهمیت است. دیروز ما خدمت استاندار آذربایجان غربی بودیم. سال 45 و 46 را در جاهایی که رفته بود با عکس ثبت کرده بود. وقتی که انسان این عکسها را میدید فقر، بدبختی، بیچارگی، تحقیر در این دو سال که عکس گرفته بود از مردم میبارید. یک دانشجویی بوده برای خودش روزنگاشتهایی داشته. از این روزنگاشتها ما خیلی داریم ولی هنوز به دلیل اینکه بخشی از آن آدمها که انقلاب مورد علاقهشان نبوده نمیخواهند آن یادداشتها و عکسها را منتشر کنند. روزنامهها و مطبوعات و اینها از جمله منابع برای تاریخ اجتماعی هستند.
*** باید به سمت تاریخ اجتماعی برویم ***
ما در تاریخ انقلاب اسلامی بیشتر به دنبال تاریخ سیاسی هستیم و این برای ما آفت است و ما همه را میخواهیم با تاریخ سیاسی پیش ببریم. اما در حوزه تاریخ اجتماعی یعنی فقر آن دوره یا راجع به مسائل مختلف جامع، هجرتهایی که اتفاق افتاده یا مثلاً سفر رضاشاه به ترکیه جالب است که این سفر 23 روز طول میکشد. و وقتی برمیگردد میگوید ما باید مثل کشور ترکیه شویم. رئیس مجلس هم به آن میگوید: آقا ما از ترکیه جلوتریم که بعد از آن رضاشاه به رئیس مجلس غضب میکند که این چه حرفی است؟ نه خیر همین است که من میگویم. رضاشاه یک کپیبرداری از ترکیه انجام میدهد بدون اینکه به قابلیتهای فرهنگی ایران در آن دوره توجه کند. و یک مرتبه آن هجرتهای اجباری اتفاق میافتد و هویت فرهنگی ما را عوض میکند. یا مثلاً یکجا نشینی عشایر را اعلام کرد و زندگی روستایی را کاملاً نابود میکند. این نشان میدهد که جامعهاش را نمیشناسد.
*** اهمیت تاریخ اجتماعی در جهاد تبیین ***
دوستانی که در مراکز تاریخنگاری انقلاب فعالیت میکنند یک توجه ویژه به تاریخ اجتماعی بکنند. تاریخ مطبوعات ، زندگی مردم، قدرت خرید مردم، زندگی اجتماعی مردم. الان وقتی جهاد تبیین میگویید شما به همین روزنامههای عمومی مراجعه کنید ببینید حقوق کارمند و کارگر چقدر بود؟ متاسفانه بعد از انقلاب هم مصرفگرایی زیاد شد. توقعات فزاینده هم ایجاد شد. چطور؟ مثلاً در بستر انتخابات کاندیدای ریاستجمهوری آمد هر چه دلش خواست در تریبون گفت. یکی گفت من اینقدر یارانه میدهم، دیگری گفت من اینقدر میدهم خب سرمایههای ملی را به حراج گذاشتند و توقعات را بالا بردند. یک قانونی را شهید رجایی آورد در روستاها که آنهایی که کمبضاعتند بعد از 60 سال یک مستمری به او بدهند. الان کسی که کارفرما هست هم میرود در صف که مستمری بگیرد. بنابراین در روستا نیروی کار پیدا نمیشود. فقط میگوید من میخواهم با همین اندک زندگی کنم این اندک را هم نهادهای حاکمیتی به ما میدهند. بنابراین تاریخ اجتماعی باید پررنگ بشود. مثلا مسیر جامعه با مسیر حکومتها در یک جهت است؟ نخیر یک جاهایی فاصله گرفتیم. نمونهاش همین انتخابات سال گذشته است. 48 درصد مردم شرکت کردند. این برای نظامی که اساسش بر مردم است زنگ خطر است. اگر شما نظام استبدادی بودی کاری به این مسائل نداشتی. شما اساست را به حضور حداکثری مردم گره زدی. این سیاستها باعث میشود مردم به شما اعتماد نکنند.
خب حالا این اگر کمتر بشود علیالقاعده یک پیامی به رقیب فکری و عقیدتی شما میدهد. جمهوری اسلامی هم که دشمن کم ندارد از روز تولد تا امروز. چرا؟ چون خیلی از سیاستهای استعمار در منطقه را نفی کرده است. خوب او شما را رصد میکند ببیند که چطور میتواند جایگزین شما در نگاه مردم باشد. پس بنابراین اینها را تاریخنگاران و مراکز پژوهشی باید توجه کنند که رویکرد اجتماعی تاریخ انقلاب هم پررنگ بشود. یک جاهایی که اشتباه است را خودمان بگوییم. چون ما که قصد براندازی نداریم به قصد اصلاح میخواهیم بگوییم. النصیحه لائمه المسلمین. نصیحت عالمانه و مشفقانه و اصلاحی. آدمی که دینش را به انقلاب ادا کرده که مشکلی ندارد. حالا یک کسی از تریبون بیگانه میگوید او فرق میکند. ما به قصد تقویت بنیههای فکری و ارزشی نظام میگوییم. یک مقدار فضا بدهیم به دوستانی که دلسوز و همراه نظام هستند حالا چهار تا اشکال هم بگویند. این اشکال را هم سیاستگذاران بشنوند. اینکه تا کسی انتقادی کرد بگویند او برانداز است. نه! برانداز کسی است که اسلحه میگیرد و با نظام میجنگد. کسی که با قلم یکجوری تقویت بنیههای فکری میکند این را باید دستش را هم ببوسد.
*** تاریخنگاری انقلاب به تاریخ شفاهی متکی است ***
به نظر شما جایگاه تاریخ شفاهی در عرصه تاریخنگاری انقلاب چیست؟
دکتر میردار: خب ببینید اساس تاریخنگاری انقلاب پایههایش در تاریخ شفاهی است. به دلیل اینکه شما تا روایتها را از ابعاد و اضلاع مختلف نداشته باشی نمیتوانی تاریخ را روایت کنی. پس بصورت استقرایی و جزء جزء آدمهایی که مسئولیتهای مختلف داشته بیایند برهه مختلف را روایت بکنند اعم از جنگ، دولتها و مجالس، سیاستگذاری دولتها را روایت کنند؛ اینها اساس و پایهای برای محلل سیاسی شماست. از این جهت به نظرم پایه و اساس تاریخنگاری انقلاب به تاریخ شفاهی متکی است. هرچه تاریخ شفاهی مورد وثاقت و اعتماد باشد و درواقع مستند باشد اینها اطمینان میآورد و باورپذیر میکند و اتقان میآورد. به دلیل اینکه آدمها هرچه جلوتر میروند ممکن است بیشتر به سمت دفاع از خودشان بروند تا اینکه واقعیتها را بگویند. حالا دلیل این تعدد و تکثری که در روایتهای مختلف میآید این فضا را برای محقق فراهم میکند که در دوره انقلاب یا جنگ آدمها با دیدگاههای مختلف روایتها را انجام دادند و شما به عنوان محقق تاریخی به خوبی میتوانی اینها را ممیزی کنی و مطالب سره را از ناسره تشخیص بدهی. لذا میبینید که همین اساس روایتها در حوزه تاریخ شفاهی است.
*** تاریخ شفاهی ابزاری برای قدرت شده است ***
یک نکته جالب در حوزه تاریخ شفاهی این است که تا چند سال گذشته زیاد در بحث خاطرهگویی در حوزه انقلاب آدمها اهل مصاحبه نبودند. تاریخ شفاهی الان شده یک ابزاری برای دوئل جریانات سیاسی و سیاستگذاران و اینها .. نظر شما به عنوان یک متخصص چی هست؟
دکتر میردار: تاریخ شفاهی به یک تعبیری قدرت شده است. یعنی شما الان آدمهای مختلفی که در مصادر اجتماعی و سیاسی حضور دارند میخواهند اخبار خودشان را خودشان میخواهند رصد کنند. شما الان یک وزیر را در نظر بگیر قبلا برایش مهم نبود ولی الان یک آدم رسانهای را استخدام میکند میگوید خبرهای من را تو به رسانهها بده. یعنی آن چیزی که من میخواهم نه اینکه رسانهها خودشان بیایند برداشت کنند. یعنی تاریخ شفاهی شده قدرت. فهمیدند که چقدر مهم است. یک جاهایی میتوانند قلب کنند. اما الان جامعه به این بلوغ رسیده است که میفهمد که شما داری صحبت میکنی اگر خودت مدیریت نکنی برایت مدیریت میکنند. حالا باز اینجا یک تحریف اتفاق میافتد. به این معنی که آنچه که اتفاق افتاده نمیخواهند آدمها روایت کنند. به نوعی عینک دارند. در بحث فلسفه تاریخ میگویند تاریخ عینکی. یعنی شما با عینک من وقایع اجتماعی را ببینید. همین یک انحراف در حوزه تاریخنگاری است که اتفاق افتاده است. ولی آن کسی که امروز قدرت دستش هست آن در مسیری که خودش دوست دارد میگوید برای من روایت کنید. این هم یک آفت است.
*** تاریخ شفاهی در آینده متقنتر است ***
حالا از یک جهت خوب است که آدمها در گفتن حریص شدند. اما آن گفتنی که خودشان دوست دارند؛ نه آن چیزی که مبتنی بر واقعیت بوده است. البته هر چه جلوتر هم بیاییم تاریخ دیگر تصویری میشود. تاریخ شفاهی به معنای صوت نداری. شما عکس و تصویر داری. طرف دیگر نمیتواند وقایع را کتمان کند. مثلا فیلم سخنرانی طرف هست شما میتوانی ببینی این مطلب را گفته یا نگفته. اینها درواقع به فضای آینده تاریخ شفاهی کمک میکند که آدمها آنچه که اتفاق افتاده را روایت میکنند. مثلا شما در نظر بگیر راجع به شهادت آقای مطهری فرض کنید آن محل یک دوربین داشت دیگر همه چیز رؤیت میشود. نیازی به گمانهزنی نیست. به نظرم با این رویکرد تاریخ شفاهی در آینده متقنتر است به دلیل اینکه تصویری است. مثل صحنه تصادف است. مثل این مسابقات ورزشی که الان ویدئو چک میکنند ببینند داور درست سوت زده یا نه؟
تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی به نظر شما الان کجا ایستاده؟ و نقاط ضعف و قوتش چیست؟ دوم اینکه علیرغم همه هجمه آکادمیکی که علیه تاریخ شفاهی انقلاب هست چه آثاری از تاریخ شفاهی انقلاب در داخل و خارج بیشتر مورد توجه قرار گرفته؟
دکتر میردار: دانشگاههای ما همچنان نسبت به این مسئله همچنان گارد دارند. نمیخواهند درواقع بپذیرند که یک رویداد اجتماعی به عنوان انقلاب اسلامی اتفاق افتاده است. مشروطه که نهایتا یک دستاورد محدودی داشته پارلمانی نصف و نیمهای داشته که حتی به توپ بسته شده، را میپذیرند اما انقلاب اسلامی با این حجم گسترده از اثرگذاری در سیاست داخلی و سیاست خارجی و .... و فقط هم روی کاستیها دست میگذارند. مشروطهای که کلا چند سال بیشتر طول نکشید و محمدعلی شاه همهاش را بست و نابود کرد را الهامبخش دوران میدانند اما انقلاب اسلامی با این وسعت اثرگذاری را برنمیتابند. همان مشروطه را هم چون دور است آرزو میکنند. همان مجالس اولیه را چگونه انتخاب میکردند؟ خودشان مینشستند انتخاب میکردند. اما جمهوری اسلامی با همه انتقاداتی که شما بهش وارد میکنی مردم خودشان دارند انتخاب میکنند. حالا ممکن است یک جاهای یک کسانی نفوذ کرده باشند ولی باز هم آرای مردم را گرفتند. مشروطه را میبینند ولی جمهوری اسلامی را نمیخواهند ببینند.
شما نگاه کن مردم به بنیصدر هم رای دادند و جمهوری اسلامی هم پذیرفته است. شما در سال 88 ببینید به میرحسین موسوی فضا دادی آمده در انتخابات 13 میلیون رأی آوردی وگرنه میتوانستند رأی تو را دو میلیون اعلام کنند و برای همیشه حذف بشوی. اما جریان روشنفکری که نسبت به غرب تمایل دارد نمیخواهد اینها را بپذیرد و فکر میکند اگر اینها را بپذیرد تحجر است. در حالی که حقیقت را باید بپذیری. سال 1400 جمهوری اسلامی میآید میگوید 48 درصد مردم در انتخابات شرکت کردند میتوانست راحت این را بیش از 50 درصد اعلام کند. در حالی که میدانست چه تبعاتی برای خودش دارد.
آنهایی که بیرون از مرزهای جمهوری اسلامی هستند، این کتابها برایشان اهمیت بیشتری دارد. دادههایشان کم است وقتی این خاطرات را میخوانند یا دادههایشان تقویت میشود یا رد میشود. مثلا دانشگاههای خارج از کشور خیلی روی کتابهای ما تمرکز دارند.
*** اهمیت تبدیل خاطرات مسئولین به دانش تجربی ***
به نظر شما الان که بیش از چهل سال از پیروزی انقلاب میگذرد و روز تاریخنگاری انقلاب بعد از 4 دهه نامگذاری شده موانع تاریخنگاری انقلاب به نظر شما چه هست؟ دوم اینکه نقش موسسههای تاریخی در رفع این موانع چی هست؟
دکتر میردار: بخشی از موانع تاریخنگاری انقلاب این است که در حوزه نشر آن نسلی که انقلاب را درک کرده و کارگزار بوده و حالا آمده خاطراتش را میگوید آنجایی که نواقصی هم دارد ما بپذیریم. به معنای اینکه این تضعیف جمهوری اسلامی نیست. یک وزیری آمده خاطراتش را میگوید کاستیها را هم میگوید ما بگوییم نه تو ناتوان بودی قدرت انقلاب فراتر از اینهاست شما نتوانستی. جاهایی که اینها نقد میکنند و نواقص را روایت میکنند اینها را از حال روایی دربیاوریم و به دانش تجربی تبدیل کنیم و در سیاستگذاریها لحاظ کنیم. بصورت کاربردیتر. مثلاً 43 از انقلاب گذشته ما تقریبا 400 استاندار، 250 وزیر و سفرای مختلف داریم. هر کدام از اینها یک دنیا تجربهاند.
جوان امروز الان میرود استاندار میشود میخواهد پیوستهای گذشته این را داشته باشد. وقت هم که ندارد. عمر یک استاندار بطور متوسط بیست ماه است. نمیتواند همه چیز را از اول شروع کند. منتها اینجا به این باور برسد که من میخواهم انقلابی عمل کنم. انقلابی عمل کردن به این معنا نیست که من تجریههای گذشته را لازم ندارم. تاریخنگاری انقلاب باید بخشی از اینها را به فضای اداره کشور منتقل کند. یکی دیگر از موانع جزیرهای عمل کردن است. دهها مراکز تاریخنگاری انقلاب هستند که همه امکاناتشان را بصورت جزیرهای حرام میکنند. شما نمیتوانی بگویی همه مثل هم قلم بزنند اینکه نمیشود اما در گام دوم انقلاب امکانات این مراکز تاریخی باید در جهت همافزایی با یکدیگر به کارگیری شود. الان در حوزه اسناد هنوز اسناد در حبس نهادهای امنیتی، انتظامی و قضایی هستند و هنوز خارج نشده اینها.
*** مراکز تاریخنگاری نباید جزیرهای عمل کنند ***
حتی استانداردی هم که برای خروج اسناد هست رعایت نمیشود.
دکتر میردار: نه اصلا هیچ شاخصی ندارد. لذا اگر اینها باز بشود محققین میتوانند استفاده کنند گاهی یک سند به اندازه چند کتاب برای شما جذابیت دارد؛ خصوصا در حوزه رسانه. از این جهت این مراکز اسنادی از آن حالت جزیرهای دست بردارند و امکاناتشان را متمرکز کنند و یک خدمات خوب به همه علاقمندان خصوصا در حوزه مطبوعات بدهند. یک خبر که پشتوانه تاریخی داشته باشد بیشتر مورد پشتیبانی قرار میگیرد. مثلا اگر راجع به پهلوی حرفی میزنید که پشتوانه اسنادی دارد، خب جامعه قبول میکند. این نسل که متولد هشتاد هست او از پهلوی چیزی ندارد. او نسبت به جمهوری اسلامی نظر دارد. شما به دلیل اینکه رقیب و دشمن ما آمده فضایی از دوره پهلوی ترسیم کرده که آن فضا بهشت بوده و حالا شما را از بهشت راندند و در جمهوری اسلامی مستقر کردند. خب این وقتی با این خیال به گذشته میرود اما وقتی شما اسناد تاریخی خوب به ایشان بدهی و وضع اجتماعی آن دوره به آنها نشان بدهی و از این طرف نواقص خودت را هم بگویی خوب قبول خواهد کرد. عادتهای بد امروزی را هم اشاره کنی مثلا مصرفگرایی، توقعات فزاینده اینها را بداند و آفتها را مراقبشان باشیم.
پایان