ویژه‌نامه "آئینه روح‌الله"/زندگینامه آیت‌الله سیدمصطفی خمینی
بخش چهارم: شهادت

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آيت‌الله سيدمصطفي خميني، پس‌از دوراني پر از رنج، تلاش و مبارزه در سحرگاه يكشنبه اول آبان ماه 1356 (برابر با نهم ذي‌قعده 1397 هـ. ق) در سن 47 سالگي در نجف به طور ناگهاني و مرموز در خانه خود درگذشت.

اولين كسي كه از اين واقعه آگاه شد و ديگران را نيز مطلع نمود، خادمه منزل حاج آقا مصطفي به نام صغراخانم بود. او مشاهدات خود را به شرح ذيل بازگو مي‌كند:

«شب آخر قرار بود براي آقا مهمان بيايد. چون ديروقت بود، ايشان آمدند و به من گفتند: صغرا برو بخواب، من خودم در را باز مي‌كنم. من هم اول به حرم رفتم، نماز خواندم، زيارت كردم، بعد به خانه آمدم و خوابيدم. صبح كه طبق معمول، صبحانة آقا را بالا بردم، ديدم آقا روي كتاب‌هايشان خم شده‌اند، فكر كردم كه خوابشان برده است، صدايشان كردم و گفتم: آقا... آقا خوابتان برده... كه ديدم جواب نمي‌دهند و زير چشمشان هم به رنگ خرما شده است. پايين رفتم و خانم ايشان را كه مريض بود، صدا كردم و خودم هم به كوچه رفتم و فرياد زدم كه آقا مصطفي(ره) مريض شده است كه در اين هنگام آقاي دعايي مرا ديد و با يكي دو نفر ديگر به بالا آمد و آقا را به بيمارستان بردند و ديگر نمي‌دانم چه شد.[1]»

خانم معصومه حائري‌يزدي، همسر مرحوم آقا مصطفي، دومين نفري بود كه از درگذشت شوهرش مطلع شد. ايشان نيز در اين زمينه گفته‌اند:

«او [حاج آقا مصطفي] مردي بسيار قوي و از سلامت كامل برخوردار بود، هيچ‌گونه ناراحتي و بيماري نداشت، به همين دليل برخلاف آن چه شايع كردند سكته قلبي، خيلي بعيد به نظر مي‌رسيد. همان شب كه حاج آقا مصطفي شهيد شدند، زودتر از معمول به خانه آمدند، چون قراربود كه ساعت دوازده، مهمان بيايد و من سخت مريض بودم، آقاي دعايي كه همساية ما بود، براي معاينه من دكتر آورد از طرفي ديگر، آقاي مصطفي شب‌ها مطالعه داشتند و ما يك ننه داشتيم كه اسمش «صغرا» بود، آقا مصطفي به او گفت: «برو بخواب، اگر مهمان آمد، من در را باز مي‌كنم» و ما ديگر نفهميديم كه مهمانها چه وقت آمده و كي رفتند و چه شد؟

پس‌از ملاقات، او طبق معمول به مطالعه و عبادت پرداخته بود. «معمولاً شبها نمي‌خوابيد و فقط بعد از نماز صبح چند ساعتي مي‌خوابيد، صبح خيلي زود، وقتي ننه به اتاق بالا مي‌رود، مي‌بيند آقا مصطفي پشت ميزش نشسته، دستش را روي كتاب گذاشته، سرش به پايين خم شده و حركت نمي‌كند... وقتي من با عجله به اتاق بالا رفته و خود را بالاي سر او رساندم، ديدم دستهاي آقا مصطفي بنفش شده است و لكه‌هاي بنفش نيز روي سينه و سرشانه‌هايش ديدم. ايشان را بلافاصله با كمك آقاي دعايي به بيمارستان انتقال داديم. در آنجا به ما گفتند: كه حاج آقا مصطفي(ره) مسموم شده و دو ساعت است كه از دنيا رفته است.[2]»

سيدرضا برقعي كه از نزديك در جريان امر بود، به مطلبي اشاره مي‌كند:

«در وقت خروج از بيمارستان صحنه‌اي ديدم كه شايد فقط خود من شاهدش بودم و اين يك لحظه بيشتر نبود و آن اين بود كه جلوي بيمارستان يك ماشين شورلت را با نمره ايراني ديدم كه با فاصله چند متري نزديك بيمارستان، متوقف بود. وقتي ما از داخل بيمارستان بيرون آمديم، ماشين مزبور از همان فاصله دور زد و رفت و احساس من در آن لحظه اين بود كه اينها از سفارت ايران آمده بودند كه ببينند كار تمام شده است يا نه! و پس‌از كسب خبر بازگشتند.[3]»

سيدحسين خميني، فرزند حاج آقا مصطفي نيز در خاطراتش از اين ماجرا به نكته ديگري مي‌پردازد:

«... در بيمارستان، دكتر ايادعلي البير براي معاينه ايشان آمد و گفت: مع‌الأسف، ايشان فوت كرده و مرگش هم عادي نيست. اگر اجازه بدهيد بنده ايشان را كالبدشكافي كنم، اين مسأله را ثابت مي‌كنم. ايشان جراح و فارغ‌التحصيل از دانشگاه سلطنتي لندن بود. پيكر مرحوم والد كالبدشكافي نشد؛ چون آن موقع كالبدشكافي از نظر عرفي، كار منكري به حساب مي‌آمد، شرع هم جوازي براي آن قايل نبود، به‌خصوص كه درمورد شخصي مثل مرحوم والد قبح اين مسأله بيشتر بود و نوعي بي‌احترامي محسوب مي‌شد. طبيعي بود كه امام(ره) هم، چنين اجازه‌اي ندهند.[4]»

بالاخره مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمين حاج سيداحمد خميني نيز معتقد بود كه برادرش به صورت غيرعادي و توسط مسموميت شهيد شده است:

«آنچه من مي‌توانم بگويم و شكي در آن ندارم، اينكه ايشان را شهيد كردند؛ زيرا علامتي كه در زير پوست بدن ايشان، روي سينة ايشان، روي دست و پا و صورت ايشان و همچنين لكه‌هاي بسيار بزرگ حكايت از مسموميت شديد مي‌كرد و من شكي ندارم كه او را مسموم كردند؛ اما چگونه اين كار صورت گرفته، نمي‌دانم. ولي همين‌قدر مي‌توانم بگويم كه ايشان چند ساعت قبل از شهادت در مجلس فاتحه‌اي شركت مي‌كنند كه در آنجا بعضي از ايادي پهلوي دست‌اندركار دادن چاي و قهوه مجلس بوده‌اند.[5]»

بدين‌ترتيب همه بستگان درجه اول و نزديكان و دوستان حاج آقا مصطفي، همگي معتقد هستند كه مرگ ايشان غيرطبيعي بوده و به احتمال بسيار زياد، مأموران ساواك و يا ساير عمال حكومت پهلوي، در اين قضيه دست داشته‌اند. البته عده‌اي نيز از روي شواهد و قراين قبلي، احتمال دست داشتن مأموران ساواك را محتمل مي‌دانند و معتقدند كه ممكن است به شيوه مرموزي كه رژيم پهلوي در مورد كشتن برخي مخالفان، بدان دست مي‌زد، ايشان كشته شده است. حجت‎الاسلام سيدمحمود دعايي چنين نظري را مطرح كرده است:

«آن چه مسلم است، مرحوم حاج مصطفي خميني را رژيم شاه خائن مسموم كرده؛ يعني ايشان شهيد شدند؛ اما شيوه مرموزي را كه رژيم گذشته به كار برده بود و به شهادت ايشان منجر شد، دقيقاً نمي‌توانم بازگو كنم. شب قبلش ايشان مهماني داشتند و كساني كه به منزلشان مراجعه كرده بودند، آيا همانها، عامل اين جريان بودند؟ نمي‌توانم بگويم؛ شايعه‌اي بود كه ايادي رژيم شاه از طريق سمي كه تأثير درازمدت دارد، به نحوي ايشان را مسموم كردند. يا حتي معروف شد كه سيانور را در كفش ايشان ريخته بودند كه جذب پوست شده و به تدريج جذب خون شده است.[6]»

آنهايي كه معتقد به دست داشتن ساواك و رژيم پهلوي در جريان شهادت حاج آقا مصطفي هستند، شواهد و قراين ديگري را نيز بر مدعاي خود دارند. عبدالعلي باقري در خاطرات خود مي‌گويد:

«در سال 1352 هـ.ش من در مكه معظمه مشرف بودم و سرپرستي يك كاروان از قم را برعهده داشتم. مراجع تقليد نيز معمولاً هركدامشان هخيأتي را براي حج مي‌فرستادند، و آن سال شهيد مصطفي خميني نيز از طرف امام با هيأتي مشرف شده بودند. حاج آقا مصطفي و من، از قبل با هم آشنايي داشتيم.

يك روز، يكي از خطباي تهران [كه وابسته به رژيم حاكم بود] به من گفت: فلاني من مي‌ترسم ساواك مراقب من بوده باشد. يك مطلبي است كه شما آن را به حاج آقا مصطفي برسانيد. شما برويد ايشان را پيدا كنيد و به او بگوييد كه دو نفر از ايران آمده‌اند و مأمور ترور شما هستند. مواظف خودتان باشيد و از منزل تنها بيرون نياييد.

من رفتم و اتفاقاً يك شب ايشان را در حرم ديدم كه مشغول عبادت بودند و پس‌از سلام و احوالپرسي، جريان را به اطلاع ايشان رساندم؛ ايشان تشكر كردند، هم از من و هم از آن شخص خطيب؛ و بعد از آن تنها بيرون نمي‌آمدند.[7]»

رژيم ايران از شهادت حاج آقا مصطفي، اهداف گوناگوني را دنبال مي‌كرد؛ ضربه زدن به نهضت اسلامي؛ ايجاد فشار رواني بر امام خميني، جلوگيري از پيدايش خطرهاي بعدي از سوي خميني ديگري آن هم جوان و پرتوان، جلوگيري از سياسي‌شدن حوزة علميه نجف، ايجاد رُعب و وحشت در بين مبارزان و مخالفان خود غيره از جمله آنها بودند. با همه شواهد و دلايل، ساواك شهادت حاج آقا مصطفي را حتي در بولتن ويژه خود و در گزارش‌هاي نمايندگي ساواك در عراق، ناشي از سكته قلبي اعلام كرد.

به هرحال تقدير چنين بوده كه عروج ملكوتي ايشان در هاله‌اي از ترديد باقي بماند و پيامدهاي مهمي را ايجاد بكند. يكي از راههاي اثبات مسأله كالبدشكافي بود كه مي‌توانست به شبهات پايان دهد، اما امام خميني(ره) با هوشياري و آينده‌نگري، موافقت نكردند و فرمودند كه: با اين كارها، ديگر مصطفي به ما باز نمي‌گردد[8]. همسر معظم‌له در اين‌خصوص مي‌گويد:

«وقتي مي‌خواستند از جسد وي كالبدشكافي به عمل آورند، حضرت امام(ره) اجازه اين كار را ندادند و فرمودند: عده‌اي بيگناه دستگير مي‌شوند و دستگيري اينها، ديگر براي ما آقا مصطفي نمي‌شود. به هرحال از طرف دولت بعث عراق نيز از اعلام نظر پزشكان جلوگيري شد و اجازه ندادند، پزشكان نظر خود را اعلام كنند و حتي آنان را نيز تهديد كردند؛ چون صد در صد عارضة ايشان، مسموميت بود.[9]»

پس‌از اين كه امام خميني(ره) با كالبدشكافي جسد فرزندشان، مخالفت كردند، بلافاصله دستور تشييع و تدفين آن را صادر كردند. پيكر آيت‌الله سيدمصطفي خميني از شهر نجف به كربلا برده شد و بعد از غُسل در آب فرات و طواف حرم امام حسين(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) به نجف بازگردانده شد و يك روز بعد در روز دوشنبه، دوم آبان ماه 1356 بعداز طواف حرم امام علي(ع)، آيت‌الله سيدابوالقاسم خويي بر جنازة ايشان نماز خواند و پس‌از آن در ايوان حرم مطهر علوي(ع) مجاور مقبرة علامه حلّي براي هميشه سر بر آستان حضرتش نها. عاش سعيدا و ماد سعيدا و رحمـة‌الله و بركاته عليه[10].


واكنش‌ها در عراق و ايران

عروج اسرارآميز و شهادت آيت‌الله سيدمصطفي خميني در اول آبان ماه 1356، در شرايطي رخ داد كه فضاي باز نسيب سياسي تحت فشارهاي دولت امريكا، ظاهراً از اختناق سياسي كاسته بود و مبارزان فرصت خوبي براي پيشبرد نهضت اسلامي به دست آورده بودند. البته رژيم پهلوي و امريكايي‌ها، تصور نمي‌كردند كه ايجاد فضاي باز، كار را به جايي برساند كه كنترل اوضاع از دستشان خارج شود. شايد هم اگر شهادت فرزند ارشد امام خميني اتفاق نمي‌افتاد، زمان زيادي طول مي‌كشيد كه حكومت پهلوي از پا درآيد. به هرحال، آنچه اتفاق افتاد، غير از اين بود و در واقع آتشي بود كه به انبار باروت افتاد و به يك باره و با سرعتي باورنكردني عرصه را بر رژيم پهلوي تنگ كرد و هيچ نوع تدابيري اعم از امنيتي، انتظامي و سياسي و حتي سركوب، كارساز نشد.

الف) نجف

به دنبال پخش خبر شهادت حاج آقا مصطفي، حوزه علميه نجف‌اشرف و ديگر شهرهاي عراق، تعطيل شد. نكته بسيار مهم و قابل‌تأمل در تعطيلي حوزه علميه نجف، اين است كه مرسوم نبود، به خاطر درگذشت يكي از علما و مراجع درجة دو، آن حوزه كاملاً تعطيل شود. تنها زماني كه يكي از مراجع طراز اول وفات مي‌كرد، حوزه تعطيل مي‌شد. به عنوان مثال، در زمان ارتحال آيات عظام: حكيم، شاهرودي و بحنوردي حوزه را به طور كامل تعطيل نمودند. حاج آقا مصطفي نيز عليرغم دارا بودن درجه اجتهاد و نبوغ فراوان و تأليفات گوناگون فقهي، اصولي و تفسيري و ساير ويژگيهاي برجسته، هنوز از شخصيت‌هاي درجه اول حوزه علميه نجف محسوب نمي‌شد؛ اما تعطيلي كامل حوزة علمية نجف در سوگ ايشان، بيانگر شخصيت برجسته آيت‌الله سيد مصطفي و امام خميني(ره) در ديد آن حوزه بود؛ بنابراين با انتشار خبر رحلت ايشان درسها تعطيل شد. از ساعات اوليه، روز اول آبان ماه 56 در منزل امام خميني، مراسم روضه‌خواني به همين مناسبت برپا شد كه آيات، مراجع، فضلا و طلاب علوم ديني براي تسليت‌گويي به امام، مي‌آمدند[11]. پس‌از اين، اولين مجلس فاتحه‌خواني را امام در مسجد هندي ـ كه بزرگترين مسجد نجف‌اشرف بود ـ برگزار كردند. اين مراسم طي سه شب متوالي (چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه) با طرز با شكوهي برگزار گرديد و در آن، عموم طبقات مردم از شهر نجف و شهرهاي ديگر عراق مثل بغداد، كاظمين، عماره، سامرا، بلد، كربلا، ديوانيه، حلّه و كوفه شركت كردند. در اين سه شب، سيدجواد شُبَّر يكي از وعاظ معروف و مجاهد عراقي، درباره زواياي مختلف شخصيت حاج آقا مصطفي و صبر و شكيبايي امام خميني(ره)، سخنراني كرد. مراسم ديگري را نيز آيت‌الله خويي و ساير مراجع و هيأت‌هاي لبناني، ايراني، عراقي، پاكستاني، افغاني و غيره مقيم نجف برگزار كردند.

تعطيلي حوزه علميه نجف به صورت بي‌سابقه‌اي تا ده روز ادامه پيدا كرد و حتي تصميم بر اين بود كه بيش‌از اين تا اربعين مرحوم حاج آقا مصطفي ادامه پيدا كند؛ اما امام خميني(ره) در پايان همين روز اعلام كردند كه درسها نبايد تعطيل شود و آقايان علما درسهاي خود را شروع كنند. امام خميني(ره) در روز دهم آبان به منظور واداشتن ديگران به شروع كلاسهاي درس، خودشان در كلاس درس و نماز جماعت حاضر شدند[12].

ب) قم

اما واكنش قشرهاي مختلف مردم ايران نسبت به رحلت فرزند ارجمند حضرت امام(ره) به گونه‌اي ديگر بود. به محض رسيدن خبر، آثار عزا و تعطيلي در شهرهاي مختلف از جمله حوزه عليمه قم نمايان شد. بازار قم تعطيل گرديد و اقشار مختلف مردم به عزاداري پرداختند[13].

ت) تهران

پس‌از انتشار خبر شهادت حاج آقا مصطفي، بازار تهران و ساير شهرستانها نيز همچون شهر قم تعطيل و مجالس ختم و بزرگداشتي برگزار گرديد. روز دوم آبان 1356 همزمان با سالروز تولد امام رضا(ع) بود كه به مناسبت عروج ملكوتي فرزند امام خميني مراسم جشن تعطيل و به عزاداري و سخنراني پرداخته شد[14].

به مناسبت هفتمين روز شهادت فرزند ارشد امام خميني مجلس با شكوهي در مسجد ارك تهران منعقد گرديد. در برپايي اين مجلس، تجار، بازاريان و دانشجويان برخي از دانشگاههاي تهران نقش زيادي داشتند. در يكي از گزارشهاي ساواك در مورد تلاش دانشجويان دانشگاه صنعتي آريامهر (صنعتي شريف كنوني)، چنين آمده است:

«خبر واصله حاكي است كه دانشجويان دانشگاه صنعتي آريامهر به مناسبت فوت مصطفي خميني، يك برگ آگهي در ساختمان مجتهدي آن دانشگاه نصب و ضمن آن از دانشجويان دعوت نموده‌اند ساعت 13:00 مورخ 8/8/36 در مسجد ارك حضور به هم رسانند. مضافاً به اين كه در اين زمينه تراكت‌هاي ديگري نيز پخش گرديده است. مراتب جهت اطلاع هرگونه پيشگيري‌هاي لازم اعلام مي‌گردد.[15]»

در گزارش ديگري نيز به تلاشها و سفر طلاب علوم ديني قم به تهران براي شركت در مجلس ختم مسجد ارك، اشاره شده است:

«طبق اطلاع روز 8/8/36 [25] حدود 3000 نفر از طلاب علوم ديني و اهالي شهر قم با اتوبوس به تهران عزيمت كردند تا در مجلس ترحيم مصطفي خميني، پسر روح‌الله خميني كه در مسجد ارك تهران برگزار مي‌گردد، شركت كنند. خواهشمنداست دستورفرماييد پيش‌بيني‌هاي لازم براي مراقبت از مجلس مذكور معمول و نتيجه را به اين اداره كل اعلام دارند.[16]»

در گزارش ديگر ساواك به پخش اعلاميه‌هايي در خيابانهاي اطراف دانشگاه تهران از جمله خيابان شاهرضا (انقلاب اسلامي كنوني)، 21 آذر و ميدان 24 اسفند (انقلاب كنوني) اشاره شده و در آن اعلاميه‌ها، از درگذشت سيدمصطفي به عنوان شهادت ياد شده است و از دانشجويان خواسته شده كه در مجلس ترحيمي كه قرار است در مسجد ارك برگزار شود، شركت كنند[17]. در هرصورت در موعد مقرر مجلس ترحيم يادشده، برگزار شد. ساواك تهران، طي گزارشي كيفيت و مسايل مطرح شده را در آن به شرح زير گزارش كرده است:

«از ساعت 1500 روز 8/8/36 [25] مجلس ترحيم مصطفي خميني، پسر روح‌الله خميني در مسجد ارك تهران با تلاوت آياتي از كلام‌الله مجيد شروع شد و در ساعت 1600 آقاي روحاني به سخنراني پرداخت. تعداد افراد شركت‌كننده حدود 3000 نفر بوده كه در صحن مسجد حتي جتايي براي ساير شركت‌كنندگان نبوده و حدود 1500 نفر از طلاب مدرسه علميه قم و همچنين تعدادي از دانشجويان مراكز عالي آموزشي در اين مراسم شركت نمودند. ضمناً چند نفر از افراد شركت‌كننده، سعي نمودند با دادن شعار نظم مسجد را مختل نمايند؛ لكن توسط يكي از افراد مذهبي از اين كار منع شدند. آقاي روحاني درمورد شخصيت مذهبي خميني و همچنين تعداد تلگرافات تسليت رسيده از ساير كشورها، سخنراني و اظهار داشت: تعداد دو فقره تلگراف از ايران واصل گرديده كه عدم وصول تلگراف را معلول ترس مردم و يا سخت‌گيري مأمورين دانست. ضمناً تعدادي اعلاميه تحت عنوان (دانشجويان مبارز مسلمان) در طبقه فوقاني مسجد ارك بين مردم توزيع گرديده است. سخنران در خاتمه اضافه نمود كه مجلس ترحيم ديگري در مسجد قلي واقع در پامنار و مسجد خاتم‌النبيين واقع در شهرري از ساعت 1800 منعدق خواهد شد...[18]»

براساس شواهد و قراين موجود، افراد شركت‌كننده در مراسم مسجد ارك بيش از آن چيزي بود كه ساواك گزارش كرده است؛ زيرا در گزارش‌ها تناقض بسياري وجود دارد. مثلاً در يكي از گزارش‌ها كه نقل‌شده، فقط طلاب و افرادي كه از قم آمده بودند، سه هزار نفر ذكر شده‌اند. اگر شركت‌كنندگان تهراني را نيز كه از قشرهاي مختلف و با تبليغات فراوان همراه بودند، در نظر بگيريم، آمار شركت‌كنندگان حتماً بالا مي‌رود.

در بسياري ديگر از مساجد تهران نظير مسجد جامع بازار، مسجد امام خميني، مسجد همت تجريش، علي‌ابن‌ابيطالب شوش، مسجد وفا، مسجد امام حسين، مسجد جامع نارمك، مسجد آيت‌الله كاشاني در پامنار، مسجد ابوالفضل رباط‌كريم مجالس باشكوهي برگزار گرديد.

به طوركلي در فاجعه جانگداز شهادت حاج آقا مصطفي خميني علاوه بر شهرهاي قم و تهران مجالس با شكوه و متعدد ديگري در سرتاسر ايران و خارج از كشور برگزار گرديد كه به برخي از آنها در گزارش‌هاي ساواك اشاره شده است. شهرهاي شيراز، تبريز، كرج، شهرري، مشهد، يزد، قزوين، گرگان، آبادان، خرم‌آْباد، كاشان، ساوه، بهشهر، خرمشهر، دماوند، اهواز، بهبهان و گرمسار و... از جمله شهرهايي بودند كه در آنها مجالس بزرگداشت و ختم برگزار گرديد.

نكته قابل توجه و مهمي كه در فعاليت مبارزين مذهبي در جريان برگزاري مجالس و مراسم يادبود و بزرگداشت ديده مي‌شود، آينده‌نگري و بسترسازي آنها براي روشنگري افكار عمومي و بسيج آنان براي مراسم چهلم حاج آقا مصطفي مي‌باشد. مبارزين، به ويژه روحانيون در فاصله هفتم تا چهلم شهادت معظم‌له، نوارهاي سخنراني وعاظ و روحانيون را در سطح گسترده تكثير و از طريق نوارفروشيها با مهارت ويژه‌اي در جامعه پخش كردند[19].

در دومين روز شهادت حاج آقا مصطفي، مديركل اداره سوم ساواك، دستور زير را به كليه ساواكها صادر كرد.

«سيدمصطفي خميني، فرزند ارشد روح‌الله خميني در اثر سكته قلبي در عراق فوت نموده است و چون از جانب روحانيون، مجالس ختمي به اين مناسبت برگزار خواهد شد، پيش‌بيني لازم، معمول و چنانچه اين مجالس به طور ساده برگزار شود بلامانع به وعاظ و سخنرانان فقط درباره متوفي صحبت و حساسيتي درباره خود خميني نشان داده نشود؛ ولي در صورتي كه وعاظ و سخنرانان در مجالس برخلاف مصالح كشور مطالبي عنوان و يا در خارج از محيط مجالس، عناصري دست به تظاهرات و يا تحريكاتي بزنند، شهرباني محل با تدابير لازم از اين اقدامات جلوگيري به عمل آورد.[20]»

چنان كه ملاحظه مي‌شود، ساواك در مكاتبات و گزارشهاي خود سعي مي‌كند كه از عبارت «سكته قلبي» براي علت شهادت حاج آقا مصطفي استفاده كند تا بدين‌وسيله اين واقعه را يك مسأله عادي و معمولي نشان دهد؛ اما اسناد ومدارك فراواني در دسترس است كه در تمام مجالس ترحيم برگزارشده، سخنرانان علت رحلت حاج آقا مصطفي را به ساواك نسبت داده‌اند و مجالس ترحيم به تدريج به مجالس انتقاد از حكومت پهلوي، تبديل گرديد.

واكنش جهاني

شهادت آيت‌الله سيدمصطفي خميني، واكنشي عظيم در ميان مسلمانان جهان و كشورهاي اسلامي در پي داشت. حاج آقا مصطفي در طول حيات سياسي دوازده ساله خود در تبعيدگاه ثانوي، نقش مؤثر و آشكاري در ارتباط با فعال نگهداشتن نهضت امام خميني(ره) با نيروهاي اسلامي مبارز در اروپا، امريكا و بسياري از كشورهاي اسلامي داشت و براين اساس جايگاه و نقش منحصر به فرد ايشان در هدايت و هماهنگي ياران امام در نهضت، كاملاً مشخص بود.

وفات اسرارآميز حاج آقا مصطفي و احتمال بسيار زياد دخالت ساواك در اين ضايعه دردناك، موجبات واكنش همه مبارزين مسلمان را در سراسر جهان پديدآورد. علاوه بر موج توفنده‌اي كه در ايران ايجاد شد، با تلاش و برنامه‌ريزيهاي مبارزين خارج از مرزهاي ايران، ارسال هزاران پيام تسليت و برگزاري مجالس ترحيم و كشاندن آن به رسانه‌هاي ارتباط‌جمعي، بُعد جهاني نيز به خود گرفت[21]. و حتي گذشت زمان نيز موجب كاهش و فرو نشستن امواج نشد، بلكه برخلاف تصور و پيش‌بيني‌هاي ساواك و ديگر عوامل رژيم پهلوي، روز به روز به ابعاد آن افزوده شد.

در كشورهاي اروپايي و امريكا، بيشترين فعاليت و قابل‌‎توجه‌ترين واكنش از سوي اتحاديه‌هاي انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان در اروپا، امريكا و كانادا بود. يكي از اعلاميه‌هاي اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان در اروپا كه به تاريخ يكشنبه اول آبان 1356 برابر با 22 اكتبر 1977م. در واكنش به درگذشت فرزند برومند اما صادر شد، به شرح زير است:

«خواهر و برادر

هم‌اكنون، اطلاع حاصل گرديدكه برادر مبارز و گرانمايه ما حضرت حجت‌الاسلام آقاي حاج سيدمصطفي خميني، فرزند ارشد مرجع عاليقدر جهان تشيع حضرت آيت‌الله خميني نيمه‌شب گذشته در نجف به ديار ابد پيوست. درگذشت برادر فقيد ما به قرار اطلاعاتي كه از نجف به دست ما رسيده، به طور مرموزي صورت گرفته است.

مرحوم حاج آقا مصطفي خميني در وقايع سال‌هاي 1342 و 1343 (15 خرداد و احياي كاپيتولاسيون) در كنار پدر ارجمندخود بود و پس‌‌از گذراندن يك دوره زندان، همراه معظم‌له از ايران به تركيه و سپس به عراق تبعيد گرديد. بيوگرافي اين برادر فقيد به زودي در اختيار همگان قرارخواهد گرفت. ما ضمن ابراز تأثر شديد و عميق خود از اين ضايعه دردناك، درگذشت نابهنگام و مرموز برادر گرانقدر خود حجت‌الاسلام آقاي حاج سيدمصطفي خميني را به پيشگاه قائد زمان، مجاهد بزرگ و مرجع عاليقدر جهان شيعه آيت‌الله خميني تسليت گفته، از خداوند براي رهبر خردمند و نستوه خود طول عمر و براي كليه بازماندگانم آن مرحوم، صبر و تحمل مسألت مي‌داريم.

كليه واحدهاي اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان در سراسر اروپا و سازمانهاي اسلامي دانشجويان وابسته به انجمن اسلامي دانشجويان در امريكا و كانادا و نيز انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان در هند، روزهاي جمعه و شنبه 6 و 7 آبان ماه (28 و 29 اكتبر) برابر با 14 و 15 ذيعقده مراسم يادبود و فاتحه برگزار خواهند كرد.

اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان در اروپا»[22]

پس‌از انتشار خبر شهادت حاج آقا مصطفي، در كشورهاي پاكستان (شهرهاي كراچي، لاهور و كويته)، افغانستان، بحرين، قطر و امارات متحده عربي و هندوستان، مراسمي به اين مناسبت برگزار شد و اعلاميه‌هايي نيز منتشر گرديد. برخي از اين مراسم از جمله مراسم شهر كابل، بسيار عظيم و كم‌سابقه بوده است[23]. در كشورهاي اروپايي به ويژه فرانسه، انگلستان و سوئد نيز اعلاميه‌هاي را مسلمانان و مبارزان ايراني مقيم آن كشورها صادر كردند و مراسم ختمي برگزار شد. اين واكنش‌ها در شهرهاي لندن و پاريس قابل ملاحظه بوده است. در اين مراسم نيز همچون مجالس منعقده در ايران و نجف‌اشرف، حكومت ايران و ساواك، عامل شهادت حاج آقا مصطفي معرفي‌شده و سخنرانان كه مبارزين مسلمان ايراني بوده‌اند، ضمن تجليل از مقام ايشان و مرجعيت و رهبري امام خميني(ره)، از رژيم ايران نيز به شدت انتقاد كرده‌اند[24]. در گزارشهاي ساواك نيز به بيانيه «جنبش آزادي ايران» در پاريس و اعلاميه «روحانيون مبارز ايران» در آن شهر[25] و تلگراف تسليت «جمعيت علماي اماميه كراچي»[26]، انتشار نشرياتي در كويت[27]، بيانيه «مسلمانان انگليس»[28]، مطالب روزنامه فرانسوي زبان المجاهدين، چاپ الجزاير و غيره اشاره شده است.


اربعين سيدمصطفي و تشديد بحران

مراسم بزرگداشت آيت‌الله حاج آقاي مصطفي خميني به تناوب ادامه يافت و همچون امواجي متلاظم، ضربات سهمگيني را بر پيكره رژيم فرود آورد. اين مراسم با افشاگريها و روشنگريهايي كه به همراه خود داشت، موجب برانگيخته‌شدن مردم مسلمان ايران و مبارزين، عليه حكومت پهلوي شد و جهشي چشمگير در نهضت اسلامي نيز پديد آمد. در اين ميان، مراسم برنامه‌ريزي شده مبارزان براي روز اربعين حاج آقا مصطفي در تهران، قم و برخي شهرهاي ديگر به لحاظ اغتنام فرصت، توسط نيروهاي انقلابي براي ابراز وفاداري به امام و نهضت اسلامي، داراي اهميت ويژه‌اي مي‌باشد.

نيروهاي مبارز و انقلابي از چندين روز مانده به برگزاري مجالس چهلم آن فقيد سعيد، طي يك اقدام هماهنگ به هواداران نهضت هشدار مي‌دادند كه از اين فرصت تاريخي به نحو احسن استفاده كنند. در اين راستا تبليغ و اعلاميه‌هاي فراواني نيز پخش گرديد.

در برخي از مناطق و شهرها از سوي ساواك، اجازه برگزاري مراسم داده نمي‌شد، با اين حال مردم مسلمان ايران با همه تهديدهاي ساواك با شور و هرچه تمام در مجالس ديگر شركت مي‌نمودند به نمونه‌اي از اين موارد كه در گزارش ساواك شهرري آمده است اشاره مي‌شود:

«ضمن مراقبت‌هايي كه با همكاري كلانتري شهرري معمول گرديد، مراسيم در روز 8/9/36 و روز عيد غدير 9/9/36 به مناسبت جهلم فوت مصطفي خميني برگزار نگرديد، ضمناً چند نفري از كسبه و اهالي شهرري جهت اجازه انجام مراسم به كلانتري شهرري مراجعه، كه رئيس كلانتري به آنان اجازه برگزاري مراسم را نداده است.»

در روز چهلم سيدمصطفي تمامي نيروهاي انتظامي و امنيتي در حال آماده‌باش كامل بودند و اوضاع را به طور دقيقي زيرنظر داشتند؛ اما اين سخت‌گيريها و هشدارها و اخطارها در شهرهايي مثل تهران و قم مؤثر واقع نشد و برگزاركنندگان با آگاهي از عواقب اين كار، رو در روي مأموران قرارگرفتند. سعي شده بود كه گويندگان اين مراسم از ميان كساني انتخاب شوند كه به تازگي از زندان آزاد شده بودند[29].

در شهر قم مراسم متعددي برگزار شد و برگزاركنندگان و شركت‌كنندگان در مراسم اربعين فرزند امام با مأموران انتظامي و امنيتي درگير شدند و به چندين مكان دولتي حمله شد. در گزارشهاي ساواك تعداد شركت‌كنندگان بيست هزار نفر ذكر شده است. با توجه به اهميت گزارش كه نكات گوناگوني را بازگو مي‌كند، آن را نقل مي‌كنيم:

«روز 9/9/36 به مناسبت چهلمين روز درگدشت مصطفي خميني، فرزند روح‌الله، مجلس تذكري در مدرسه اميرالمؤمنين شهر قم برگزار گرديد. در پايان اين مجلس حدود 300 نفر از شركت‌كنندگان در مجلس تذكر در خيابان ارم شهر قم به صورت اجتماع، شعارهايي به نفع خميني دادند كه با دخالت مأمورين انتظامي متفرق گرديدند. در مجلس تذكر بين شركت‌كنندگان اعلاميه‌هايي مبني بر اينكه روز 11/9/36 مجالس تذكر ديگري به مناسبت چهلمين روز درگذشت مصطفي خميني، برگزار شد. توزيع گرديد (مراتب قبلاً به استحضار رسيده است)»

متعاقباً در صبح و عصر روز 11/9/36 مجالس ديگري به مناسبت چهلمين روز درگذشت نامبرده در شهر قم برگزار و منجر به «تظاهرات اخلالگرانه‌اي» شد كه چگونگي آن به شرح زير است:

ساعت 8:30 روز 11/9/36 مجلس تذكري از طرف مدرسين حوزه علميه قم در مسجد اعظم شهر قم با شركت قريب 10 هزار نفر از طبقات مختلف مردم از جمله روحانيون و طلاب علوم ديني برگزار گرديده است. در ابتداي مجلس مذكور آياتي از كلام‌الله مجيد قرائت شده و سپس دو تن از روحانيون افراطي طرفدار خميني به اسامي محمدمهدي رباني‌رانكوهي و محمدصادق خلخالي (اين دو تن به عبت اسزاد مظابي خباق و تحريك‌آميز، ممنوع‌المنبر هستند) در نزديك منبر ايستاده و مطالبي را ايراد كرده‌اند كه جنبه تحريك‌آميز داشته است. بعد از پايان سخنراني نامبردگان، شيخ محمدجواد حجتي كرماني بالاي منبر رفته و پس‌از ذكر مقدماتي، قطعنامه‌اي را در سيزده ماده به شرح زير قرائت كرده و جمعيت حاضر در مسجد در پايان قرائت هر ماه با گفتن «صحيح است، احسنت» آن را تأييد مي‌كردند.

الف) بازگشت سريع مرجع عاليقدر و مجاهد، حضرت آيت‌الله‌العظمي آقاي خميني (سه بار تكرار شده)؛

ب) آزادي زندانيان سياسي، خاصه حضرت آيت‌الله‌ طالقاني و حضرت آيت‌الله منتظري؛

پ) استرداد مدرسه فيضيه، پايگاه حوزه علميه قم؛

ت) آزادي بناهاي توقيف شده مدارس علميه قم؛

ث) آزادي اجتماعات، بيان و قلم و رفع منع از منابر وعاظ دانشمند، خاصه جناب آقاي فلسفي و رفع سانسور از مطبوعات و ساير وسايل ارتباط جمعي؛

ج) منع نمايش فيلم‌هاي سينمايي، تئاترها و جشن‌هاي به اصطلاح هنر و به طور كلي جلوگيري از بدآموزيهاي شهروندي؛

چ) بازگشايي مسجد و كتابخانه دانشجويان دانشگاه تهران؛

ح) توبيخ و تعقيب عاملان دستگيري نسبت به حجاب دختران دانشجو و جلوگيري از تكرار اين‌گونه اعمال ضد اسلامي؛

خ) تقبيح و توبيخ و تعقيب چماق به دستان مهاجم به مردم بي‌دفاع و جلوگيري از تكار اين‌گونه اعمال وحشيانه؛

د) انحلال گارد دانشگاه و رفع اختناق از دانشگاه و ايجاد محيطي آزاد براي تحصيل دانشجويان.

ذ) توجه كامل به وضع ناهنجاركارگران و كشاورزان و طبقه سوم و چهارم و سعي در احياي كشاورزي و استقرار نظم كامل اقتصادي و قطع ايادي بيگانگان و سرمايه‌داران بين‌المللي و عمال داخلي آنان مخصوصاً يهود و فرقه ضاله بهايي از امور اقتصادي كشور.

ر) قطع كامل همة روابط سياسي، اقتصادي و نظامي با دولد ضد اسلام اسرائيل.

ز) بازگشت تاريخ رسمي مملكت به دامن پرافتخار اسلام و مبدأ هجرت رسول اكرم(ص) (سه بار تكرار گرديد)[30]

پس‌از پايان مراسم، جمعيت حاضر، شعار «درود بر خميني» سر داده، قصد اشغال مدرسه فيضيه را داشتند كه مأمورين با شليك گلوله‌هاي هوايي، تظاهركنندگان را متفرق كردند و عده‌اي نيز در اين درگيري مجروح گرديدند. در ادامه گزارش قبلي به برگزاري مجلس ديگري در ساعت 16:00 الي 18:00 بعدازظهر در مسجد اعظم اشاره شده است:

«در اين مجلس كه حدود 20 هزار نفر از طبقات مختلف مردم از جمله روحانيون و طلاب علوم ديني، دانشجويان مراكز عالي آموزشي تهران و اصفهان شركت داشته‌اند، ابتدا آياتي از كلام‌الله مجيد قرائت شده و سپس عبدالمجيد معاديخواه (روحاني افراطي و ممنوع از وعظ)، طي سخناني با اشاره به تغيير مبدأ تقويم تاريخ ايران و اخلالگراني كه به ادعاي وي از طرف افراد چماق به دست مجروح شده‌اند، مطالب تحريك‌آميز و انتقادي ايراد كرده است.

در پايان مجلس مذكوره، عده كثيري از جمعيت حاضر در مسجد در خيابانهاي ارم، محمدرضاشاه، آذر و آستانه قم، مبادرت به انجام تظاهرات خياباني نموده و شعارهايي به مضمون (درود بر خميني، مرگ بر حكومت يزيدي، پيوند دانشجو و روحاني ناگسستني است»، داده‌اند و در مسير حركت خود چند جام از شيشه‌هاي شعب بانكهاي سپه، ملي ، صادرات ، بازرگاني و عمران را شكسته‌اند... ضمناً در تظاهرات اخلالگرانه مذكور و تظاهرات روز 9/936 جمعاً 34 نفر از اخلالگران توسط مأمورين انتظامي دستگير گرديده‌اند.[31]»

سيدمصطفي به تظاهرات و درگيريهاي خشونت‌بار كشيده شد و مردم به برخي مراكز دولتي حمله‌ور شده و خشم و كينه انقلابي خود را نشان دادند[32].

پس‌از پايان مراسم چهلمين روز حاج آقا مصطفي، كميسيون حفظ امنيت اجتماعي قم، تشكيل جلسه داد و پنج نفر از روحانيون را كه نقش مؤثري در برگزاري مجالس و سخنراني‌هاي انتقادآميز داشته‌اند به شهرهاي مختلف تبعيد كرد. گزارش ساواك در اين مورد به شرح زير است:

«رأي كميسيون امنيت اجتماعي قم، داير بر تبعيد پنج نفر از روحانيون افراطي كه در روزهاي 9 و 11/9/36 در شهر قم دخالت داشتند روزهاي 9 و 11/9/36 به مناسبت چهلمين روز درگذشت مصطفي خميني، پسر روح‌الله خميني، مجالس تذكري در مردسه اميرالمؤمنين و مسجد اعظم شهر قم برگزار گرديد. چهار نفر از روحانيون افراطي و سابقه‌دار با ايراد سخنراني تحريك‌آميز، افراد حاضر در مسجد را به انجام فعاليت‌هاي اخلالگرانه تهييج و ترغيب نمودند كه در نتيجه عدة كثيري از جمعيت شركت‌كننده در پايان مجالس مذكور در خيابانهاي شهر قم حركت و مبادرت به اخلال و نظم عمومي و شكستن شيشه‌هاي بانك‌هاي مسير حركت خود نمودند.

چون اقدامات روحانيون موردبحث و يك نفر ديگر از روحانيون اخلالگر شهر قم كه در اين تحريكات دخالت داشت، منطبق با مواد قانوني قابل رسيدگي در كميسيون و امنيت اجتماعي بود، سوابق و وضعيت آنها در تاريخ 15/9/36 [25] در كميسيون مزبور در شهرستان قم مطرح و طبق رأي كميسيون مذكور هر يك به سه سال اقامت اجباري در مناطق زير محكوم گرديده‌اند:

1ـ محمدمهدي رباني‌رانكوهي؛ محل تبعيد شهر بابك، استان يزد؛

2ـ عبدالمجيد معاديخواه؛ محل تبعيد، شهر سيرجان، استان كرمان؛

3ـ محمدصادق صادقي‌گيوي (خلخالي)؛ محل تبعيد، شهر رفسنجان، استان كرمان؛

4ـ عبدالرحيم رباني‌شيرازي، محل تبعيد، شهر كاشمر، استان خراسان؛

5ـ محمدجواد حجتي‌كرماني، محل تبعيد، شهر ايرانشهر، استان سيستان و بلوچستان.[33]»


پيامدها

شهادت آيت‌الله سيدمصطفي خميني عليرغم تصور رژيم پهلوي ، نه‌تنها بر روند رشد نهضت اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني تأثير منفي بر جاي نگذاشت، بلكه خود، عامل مؤثر و شتاب‌دهنده براي رسيدن به پيروزي نهايي بود.

يكي از مهم‌ترين آثار آن ضايعه ترويج نام و ياد امام خميني(ره) و تحكيم موقعيت رهبري ايشان بود. در مراسمي كه در عراق، ايران، كشورهاي اروپايي و ساير نقاط برگزار شد، وعاظ و سخنرانان، ابعاد مختلف شخصيت امام و فرزند عزير معظم‌له و مبارزات آنها را تفسير و تحليل و بازگو كردند و در بسياري از مجالس ترحيم و بزرگداشت شعارهايي در اعلام حمايت از امام خميني(ره) و رهبري ايشان سر داده شد. آنچه در اين ميان مهم مي‌باشد، اين است كه نام ممنوع‌الذكر امام، با صداهاي رسا و بلند در مجالس و تريبونها آورده شد.

بدون شك، شهادت سيدمصطفي روحيه مبارزه را در ميان نيرنهاي سياسي و انقلابي به شدت افزايش داد و تقريباً در سراسر كشور، مجالس به سبك مشابهي برگزار شد و در پايانِِ مجالس، راهپيمايي‌ها و تظاهرات اعتراض‌آميزي صورت مي‌گرفت كه بعضي مواقع به درگيري با مأموران انتظامي و امنيتي نيز مي‌انجاميد. اين موضوع نشان مي‌دهد كه خشم مردم از اعمال و قدرت رژيم و عقده‌هاي دل آنها به نقطه انفجارآميزي رسيده بود و شهادت شخصيت بارزي چون حاج آقا مصطفي خميني، شعله آتشي بر انبار باروت زد.

در گزارشهاي ساواك نيز اشاره شده است كه پس‌از شهادت حاج آقا مصطفي تا چهلم ايشان، فعاليت‌هاي وسيعي از طرف نيروهاي مذهبي و روحاني به صورت تظاهرات خياباني صورت گرفت كه به مراكز فساد و مشروب‌فروشي‌ها و ادارات دولتي حمله حردند و اين اقدامات نشان از كينة آنها به رژيم و سازش‌ناپذيري‌شان در ارتباط با حكومت پهلوي داشت. اين اقدامات حتي پس‌از چهلم حاج آقا مصطفي نيز ادامه پيدا كرد. ساواك طي گزارشي در اين‌خصوص گفته است:

«بعداز مراسم چهلمين روز درگذشت مصطفي خميني، افراطيون مذهبي در دنباله فعاليت‌هاي اخلالگرانه خود در ماه محرم، بار ديگر فرصتي پيدا كردند كه تلاش‌هاي مضر را در مقايسي وسيع‌تر تعقيب نمايند و در چند مورد گروههاي پانزده تا بيست نفري در شهرهاي مشهد و اهواز به تظاهرات خياباني و شكستن چند جام از شيشه‌هاي دو شعبه بانك صادرات، مبادرت نموده‌اند.[34]»

نقش بسيار مؤثر حاج آقا مصطفي در طول دوران مبارزه و نهضت امام خميني از يك سو و از سوي ديگر سازش ناپذيري‌اش در طول حيات سياسي، پاي ساواك را در ضايعه رحلت ايشان به ميان كشيد.

با توجه به سابقه و كارنامة سياه ساواك در جامعه كه خود به خود به ساختار رژيم پهلوي مي‌شد، يك جَوّ انتقادي و اعتراض‌آميز گسترده‌اي شكل گرفت و با در نظر گرفتن مساعدت زمان به بحران غيرقابل كنترلي براي رژيم تبديل شد و تا پيروزي انقلاب اسلامي هيچ‌كدام از سياست‌ها و روش‌هاي پيشگيرانه رژيم، نتوانست امواج توفنده آن را مهار كند.


پی نوشت ها:

[1] . يادها و يادمانها از آيت‌الله سيدمصطفي خميني؛ همان، ج2، ص 408.

[2] . همان؛ صص 404 ـ 405.

[3] . فصلنامه ياد؛ دوره سوم، ش12، (پاييز 1376). ص 130.

[4] . يادها و يادمانها از آيت‌الله سيدمصطفي خميني، همان، ج2، ص92.

[5] . ياد، همان، صص 126 ـ 127.

[6] . مجله پيام انقلاب، ش 118 (30 مهر 1359)، ص 45.

[7] . فصلنامه ياد؛ صص 125 ـ 126.

[8] . ساواك و روحانيت، حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، ج1، ص115.

[9] . يادها و يادمانها از آيت‌الله سيدمصطفي خميني؛ همان، ج2، ص 405.

[10] . شهيدي ديگر از روحانيت؛ نجف، انتشارات روحانيون مبارز ايراني خارج از كشور، صص 69 ـ 72.

[11] . ندا؛ س7، ش 22 (پاييز 1376)، ص 23.

[12] . يادها و يادمانها از آيت‌الله سيدمصطفي خميني، همان، ج1، صص 179 ـ 181.

[13] . سند شماره 5281/21 تاريخ 2/8/36.

[14] . سند شماره 93384/20 هـ تاريخ 2/8/36.

[15] . سند شماره 10ـ 10666/381 تاريخ 7/8/36.

[16] . سند شماره 5130/312 تاريخ 8/8/36.

[17] . سند شماره 312710/20 هـ 13 تاريخ 8/8/36.

[18] . سند شماره 93391/20 هـ تاريخ 8/8/39.

[19] . سند شماره 6075/21 تاريخ 8/9/36.

[20] . سند شماره 4954/312 تاريخ 2/8/36.

[21] . زندگينامه سياسي امام خميني؛ همان، ج1، ص 379.

[22] . شهيدي ديگر از روحانيت، همان، ص 140.

[23] . همان، صص 126 ـ 131.

[24] . همان، صص 137 ـ 139.

[25] . سند شماره 10124 تاريخ 23/8/56.

[26] . سند شماره 10124 تاريخ 23/8/56.

[27] . سند شماره 10124 تاريخ 23/8/56.

[28] . سند شماره 2140 تاريخ 11/8/56.

[29] . «راز توفان (يادنامه آيت‌الله سيدمصطفي خميني)»، ويژه‌نامه فصلنامه ياد؛ مهر 1376، ص 17.

[30] . سند بدون شماره و تاريخ (سند شماره 376 از همين كتاب).

[31] . سند بدون شماره و تاريخ (سند شماره 376 از همين كتاب).

[32] . نشريه 15 خرداد، ش 4 (مهر و آبان 1370)، ص 27.

[33] . سند بدون شماره و تاريخ (سند شماره 396 از همين كتاب).

[34] . ساواك و روحانيت، همان، ج1، ص 202.