با بررسی تاریخ انقلاب اسلامی ایران طرح آغازین نام و مرام امام خمینی
(ره) در جامعه را میتوان در دو واقعهی تاریخی مشاهده نمود: لایحهی
انجمنهای ایالتی و ولایتی و قیام خونین 15 خرداد 1342. در كنار نام رهبر
كبیر انقلاب انقلاب اسلامی ، بالطبع ،نام اسدالله علم كه در آن دوران،
نخست وزیر رژیم ستمشاهی بود نیز با این وقایع گره خورده است. اسدالله علم ،
طراح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و مسبب اصلی فاجعهی 15 خرداد بود؛
چه او بود كه فرمان سركوب وحشیانه و خونین مردم را در آن روز صادر نمود.
علم، پسر شوكتالملك خان بیرجند و یار غار انگلیسها بود. او به واسطهی
جایگاه پدر به دستگاه رژیم متصل شد و خیلی زود، پلههای ترقی را پیمود.
بسیاری ، علت اصلی پیشرفت خیرهكنندهی او را خشونت و بیرحمی او در برخورد
با اطرافیان و چاكرمآبی بینظیرش در رفتار با محمدرضا پهلوی میدانند. او
در نهایت تزویر، حتی تصمیمات ابلهانه و ناشی از كم هوشی شاه را دقیقات اجرا
میكرد. آن چیزی كه محمدرضا در اطرافیان خود میجست و نمییافت. در وجود
علم به تمامی یافته بود و به همین خاطر،علم تا مقام وزارت دربار هم ارتقا
یافت. البته نباید از نظر دور داشت كه علم حقیقتا محمدرضا را دوست میداشت و
ابراز وفاداریاش صادقانه بود اما طبیعی است كه رسیدن به مقامات بالاتر
دولتی را نیز از نظر دور نمیداشت. او در پس تمام این كوششهای نوكرمآبانه،
چیزی را جز جلب رضایت و توجه محمدرضا نمیطلبید و حتی پس از آنكه در
سالهای پایانی عمر، مورد بیمهری شاه قرار گرفت نیز لب به اعتراض نگشود.
این كتاب كه یكی از مجموعه آثار «دانستنیهای انقلاب برای جوانان» است، سیر
اوجگیری و سقوط علم را در سالهایی كه جرقههای آغازین نهضت امام خمینی
(ره) زده شد، بررسی مینماید. چینش و اسامی فصول این كتاب به ترتیبی است كه
خواننده این سیر را كاملا احساس میكند. فصل اول كتاب با عنوان
«خانزادهی بیرجند» به سالهای حضور علم در خانوادهی پدری اشاره دارد. در
فصول دوم و سوم با عناوین «در تكاپوی قدرت» و «عرض ارادت به شاه با شلیك
گلوله به مردم» ، چگونگی حضور او در دربار محمدرضا و نحوهی تداوم آن،
بررسی شده است. فصل آخر، با عنوان گویا و سنجیدهی «یخبندان باورها» ، به
دوران زوال اقتدار و صلابت علم و دروان بیمهری محمدرضا به علم و «دوران
مرگ» یا «مرگ دوران» علم اشاره میكند.