ایالات متحده آمریكا با همراهی چند كشور دیگر از جمله
دولت انگلستان در سال 2003 با وجود مخالفت جامعهی بینالمللی به بهانهی
وجود تسلیحات كشتار جمعی و در سایهی شعارهایی همچون مبارزه با تروریسم،
برقراری صلح و امنیت و ایجاد دموكراسی در عراق به این كشور حمله كرد و آن
را به اشغال خود درآورد. این جنگ كه به «جنگ دوم خلیج فارس» شهرت یافت
با اینكه هزینههای بسیار سنگینی را برای دولت و ملت آمریكا به همراه داشت،
نتوانست به هیچ یك از اهداف ازپیش تعیینشده دست یابد. پس از گذشتِ چند
سال از اشغال نظامی عراق، هیچگونه شواهدی دال بر وجود سلاحهای كشتار جمعی
و فعالیت¬های اتمی در عراق به دست نیامد؛ واقعیتی كه خود مقامات دولت
آمریكا نیز به آن اعتراف كردند. از طرف دیگر، با وجود آنكه یكی از شعارهای
اصلی آمریكا در حمله به عراق مبارزه با تروریسم بود نه تنها این هدف نیز
تحقق نیافت بلكه اشغال عراق باعث گسترش روزافزون خشونت و ناامنی در این
كشور شد؛ به طوری كه عراق در دوران اشغال نظامی آمریكا ناامنترین كشور
جهان به شمار میرفت و حملات تروریستی در این كشور كه به امری روزمره و
عادی تبدیل شده، جان بسیاری از شهروندان عراقی را گرفت. واقعیت آن است
كه دولت آمریكا به دنبال تحقق هیچ یك از اهداف و شعارهای اعلام شده نبود.
پس از گذشتِ چند سال از این حادثه، دیگر هیچ تردیدی وجود ندارد كه هدف
آمریكا نابودی سلاحهای كشتار جمعی و مبارزه با تروریسم نبود، بلكه هدف
اصلی این كشور سلطه ی هرچه بیشتر بر منطقه ی حساس و استراتژیك خاورمیانه
برای دستیابی به اهداف سیاسی و نیز تسلط بر منابع نفتی عراق برای تأمین
انرژی مورد نیاز خود بود. كتاب حاضر كه به قلم یكی از دیپلمات های
آمریكایی به رشته ی تحریر درآمده است، ضمن بازگویی بخشی از واقعیات جنگ
عراق، ناتوانی آمریكا در دستیابی به اهداف خویش را نشان میدهد. به اعتقاد
نویسنده، آمریكا كه در زمان كوتاهی توانست عراق را به اشغال خود درآورد،
برای دوران پس از اشغال هیچ برنامهای نداشت، این مسئله در كنار بیكفایتی و
سوءمدیریت دست اندركاران این جنگ پیامدهای اسفباری را برای این كشور به
ارمغان آورد.