روایتی از منشی دفتر شهبانو
مینو صمیمی: «آنچه تحت عنوان «امور خیریه» توسط دربار انجام میگرفت، فیالواقع چیزی بیش از یک «نمایش» نبود که غالبا هم، برای جلب توجه کشورهای غربی به اجرا درمیآمد. هر کدام از سازمانهای خیریهی موجود در کشورهای تحت سرپرستی یکی از اعضای خانوادهی سلطنتی قرار داشت.»
اشرف پهلوی، سالهای نخستین حاکمیت برادرش را که البته نتیجهی 16 سال حکومت رضاخان بود چنین توصیف میکند: «در ابتدای به قدرت رسیدن محمدرضا، شهروندان ایرانی دوران سختی را میگذراندند و سختی این دوره برای شهروند معمولی ایران که در خلال سالهای جنگ، با کمبود و قحطی و تا 400 درصد تورم نیز دست و پنجه نرم میکرد، بسیار شدیدتر بود تا برای سلطنت...»
نامه یک دختر 9 ساله به رزمندگان اسلام
اسم من زهرا میباشد این هدیه را که نان خشک و بادام است برای شما فرستادم. پدرم میخواست جبهه بیاید ولی او با موتور زیر ماشین رفت و کشته شد. من 9 سال دارم و نصف روز مدرسه و نصف دیگر را قالیبافی میروم. مادرم کار میکند. ما 5 نفر هستیم. پدرم مرد و باید کار کنیم و من 92 روز کار کردم تا برای شما رزمندگان توانستم نان بفرستم .
سرنوشت یک خائن
«بنیصدر که در دوران جنگ تحمیلی هم خیانتهای خود را ادامه داد، در 14 اسفند 1359 نیز در مراسم سالگرد دکتر مصدق در دانشگاه تهران، فتنه دیگری را کلید زد و باعث به وجود آمدن هرج و مرج شد. در نهایت این خیانتها فاش شد و مجلس شورای اسلام رای به عدم کفایت سیاسی بنیصدر داد و او مجبور شد در لباس زنانه، به طور محرمانه از ایران فرار کند.»
بازنشر
مصدق با اعتماد به آمریکا شرایط را برای از بین رفتن نهضت ملی ایران مهیا کرد.
راهآهنی که سطح زندگی مردم را پایین آورد
جان فوران مینویسد: «احداث این خط آهن 850 مایلی سراسری، در واقع به هدر رفتن منابع بود. طرحی پرهزینه که پیامدهای ناگوار چندی داشت. تورم زا بود، هدفهای اقتصادی چندانی نداشت و از هیچ یک از شهرهای عمده [جز تهران] عبور نمیکرد. سطح عمومی زندگی را پایین میآورد و هزینهی آن از طریق مالیات قند و چای تامین میشد. احداث جادههای ماشینرو با یک و نیم درصد این هزینه امکانپذیر بود.»
کلاس تاریخ
سفیر انگلیس در گزارش سالانه به وزارت خارجه بریتانیا در سال 1305 درباره وضعیت مجلس ایران مینویسد: مجلس ایران را نمیتوان جدی گرفت. نمایندگان مجلس نمایندگان آزاد و مستقلی نیستند و انتخابات مجلس آزادانه برگزار نمیشود. هنگامی که شاه طرح یا لایحهای را مدنظر دارد، تصویب میشود. زمانی که مخالف است رد میشود.
فریده دیبا مادر فرح میگوید: «مردم در انتخابات یا شرکت نمیکردند یا تعداد شرکت کنندگان فوقالعاده ناچیز بود. اگرچه انتخابات برگزار میشد، اما کسانی به مجلس میرفتند که از سوی نخستوزیر به اطلاع محمدرضا میرسید و محمدرضا، اسامی عدهای را تایید میکرد. این اسامی را ساواک تهیه میکرد. تلاش ساواک بر این بود که در شهرها و شهرستانها بگردد و افرادی را پیدا کند که ضمن وفاداری به نظام حکومتی، پسندیدگی محلی هم داشته باشند.»
طرح و برنامهي هايزر ظاهراً از همه جانبهنگري برخوردار بود و تمام جوانب کار سنجيده شده بود. اما آنچه تمام برنامهها را به هم ريخت، رهبري مدبرانه و هوشيارانهي امامخميني(ره) بود. خروج هايزر از ايران پيش از به ثمر رساندن برنامههايش، بيترديد تحت تأتير رهبری امام بود.
بازنشر