بهره‌برداری ساواک از جلسات انجمن حجتیه/ واکنش حجتیه به تحریم جشن نیمه‌شعبان در سال 57/ پیشنهاد ساواک به انقلابیون: مثل انجمن حجتیه فعالیت کنید!

آیت‌الله فاضل استرآبادی می‌گوید: «خط‌ مشی‌ انجمن‌ در زمان‌ اوج‌گیری‌ انقلاب‌ موجب‌ نگرانی‌ و ناراحتی‌شده‌ بود. تا اینکه‌ کم‌کم‌ ما آثار نارضایتی‌ امام را از این‌ گروه‌ احساس‌ کردیم‌. بعضی‌ از افرادی‌ که‌ نزد امام‌ رفتند و با امام‌ صحبت‌ می‌کردند، به‌ من‌ گفته‌ بودند که‌ آقا ما هر وقت‌ نزد امام‌ می‌رویم‌، در اظهارات‌ خصوصی‌ و خودمانی‌، امام‌ از انجمن اظهار نارضایتی‌ می‌کند. علناً چیزی‌ نمی‌گوید، اما‌ پیداست‌ که‌ نگران‌ است‌. این‌ مطلب‌ برای‌ ما کاملاً مسلم‌ و مشهود بود که‌ امام‌ از انجمن‌ رضایت‌ ندارند.»
يکشنبه ۰۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۸

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ انجمن حجتیه از کانون‌هاى مخالف بهاییت و بنیان‌گذار آن شیخ محمود حلبى بود. وی در سال 1335 انجمنى تشکیل داد که بعدها انجمن حجتیه‌ى مهدویه خوانده شد. انجمن حجتیه واجد سه خصوصیت بود: 1ـ گرایش مخالف با فلسفه و تعقل؛ 2ـ عشق وافر به امام عصر 3ـ مدافع جدایى دین از سیاست. در ماده‌ى 9 اساس‌نامه‌ى انجمن آمده بود: «انجمن به هیچ‌وجه در امور سیاسى مداخله نخواهد داشت.» بر همین اساس یکى از شرایط عضویت، دادن تعهد کتبى در عدم دخالت در سیاست بود. در سال‌های انقلاب، این انجمن به دلیل نقشى که در بى‌تفاوت ساختن نیروى جوان کشور نسبت به اوضاع سیاسى و مخالف با رژیم شاه داشت، مورد بهره‌بردارى ساواک قرار مى‌گرفت.

آیت‌الله محمدعلی گرامی در این باره می‌گوید: «شخص مرحوم آقای حلبی مرد بزرگواری بود اما جلساتش به وسیله‌ای در دست ساواک علیه مبارزان شده بود. ایادی ایشان هم در هر شهری می‌رفتند طبق سفارش ساواک، روسای ادارت در جلسه سخنرانی آنها حاضر می‌شدند.» 

آیت‌الله صابری همدانی نیز در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، با اشاره به روزهای انقلاب می‌گوید: «بعد از آغاز نهضت و قیام حضرت امام، انجمن حجتیه یکى از اصول و خط مشى‌هایش را ـ که در ضمن شرط پذیرش افراد در انجمن مطرح مى‌کرد ـ عدم دخالت در امور سیاسى قرار داد. من در یکى از جلسات خصوصى این‌ها حضور داشتم که این شرط را مطرح کردند و در همان‌جا یکى از این‌ها رو به دوست و رفیقش کرد و در حالى که به من اشاره مى‌کرد، به آهستگى گفت: «این آقا از طرفداران سرسخت خمینى است.» وقتى این‌ها متوجه علاقه و ارادت من به حضرت امام شدند، تقریبا از جذب من به انجمن ناامید شده و دست از سرم برداشتند.» وی تصریح می‌کند: «به جرأت مى‌توانم عرض کنم که ضد بهائیتى که این‌ها به راه انداختند و بزرگش کرده بودند، تنها براى جلوگیرى از فعالیت و تبلیغات روحانیت اصیل و انقلابى و خالى کردن مجالس آن‌ها بود.» از سوی دیگر، آیت‌الله خزعلی درباره مواضع این گروه تصریح می‌کند: «موضع‌گیرى سیاسى انجمن حجتیه بیشتر از سر تقیه بوده است. این مسئله غیر از شعار جدایى دین از سیاست است. اعضاى انجمن حجتیه بر این اعتقاد بودند که ما قدرت مقابله با حکومت محمدرضا پهلوى را نداریم...»

شخص مرحوم آقای حلبی مرد بزرگواری بود اما جلساتش به وسیله‌ای در دست ساواک علیه مبارزان شده بود. ایادی ایشان هم در هر شهری می‌رفتند طبق سفارش ساواک، روسای ادارت در جلسه سخنرانی آنها حاضر می‌شدند.

آیت‌الله مهدوی کنی نیز در همین رابطه می‌گوید: «آنچه من از انجمن می‌دانستم این بود که اینها جمعیتی هستند که با بهائی‌ها مبارزه می‌کنند و تقید دارند که در کارهای سیاسی دخالت نکنند. آقای حلبی هم رهبر آنها است. بنده با انجمنی‌ها خیلی روی خوش نشان نمی‌دادم؛ چون ما دنبال راه امام بودیم و مبارزه را اصل می‌دانستیم، لذا گاهی از اوقات که ساواک ما را برای بازجویی یا برای زندان‌ می‌برد از پیشنهادهایی که به من یا امثال بنده می‌دادند این بود که چرا شما مثل آقای حلبی کار نمی‌کنید؟ می‌گفتند ایشان از تشیع و اسلام حمایت جدّی دارد و با بهائی‌ها مبارزه می‌کند بدون آنکه در امور سیاسی دخالت کند و کسی هم با او کاری ندارد. شما هم همین کارها را بکنید. ما می‌گفتیم که این مبارزه را کافی نمی‌دانیم، مسئله‌ی بهایی‌ها گوشه‌ای از مبارزه است، باید ببینیم چه کسی بهائی‌ها را تأیید می‌کند و چگونه بهائی‌ها در رأس امور قرار گرفته‌اند و به تدریج تمام مراکز نظامی سیاسی را قبضه می‌کنند و چرا آمریکائی‌ها از آنها حمایت می‌کنند. ما این سبک مبارزه را ناقص می‌دانیم. ریشه را آزاد گذاشتن و شاخ و برگ‌ها را زخمی کردن کار درستی نیست.»

آیت‌الله فاضل استرآبادی درباره مشی انجمن در روزهای اوج انقلاب می‌گوید: «این‌ گروه‌ کار را ادامه‌ داد تا اینکه‌ کم‌کم‌ به‌ سال‌های‌ 1356 ـ 1357 رسیدیم‌ که‌ آثار انقلاب ‌در جامعه‌ به میزان زیادی محسوس‌ شد. به‌ همان‌ میزان که‌ حضور انقلاب‌ در جامعه‌ بیشتر احساس‌ می‌شد، فاصله‌ی‌ این‌ گروه‌ هم‌ محسوس‌ می‌شد. در آن‌ زمان‌ شعارهایی‌ مطرح‌ می‌گردید و فرمان‌هایی‌ از طرف حضرت‌ امام‌ صادر می‌شد که‌ باعث‌ ایجاد اصطکاک‌ می‌گشت‌. در این ‌زمان‌ همان‌ افرادی‌ که‌ مقلد امام‌ بودند و از رساله‌‌ی عملیه‌ی‌ امام‌ پیروی‌ می‌کردند، در مواردی‌ موضع‌ انجمن‌ را بر موضع‌ امام‌ ترجیح‌ می‌دادند. تقلید و مرجعیت‌ و اعلمیت ‌امام‌ را قبول‌ داشتند، اما در مواردی‌ که‌ با کارگروهی‌شان‌ تضادی‌ پیش‌ می‌آمد، کارگروهی‌ را ارجح‌ می‌دانستند. به‌ عنوان‌ مثال‌ حضرت‌ امام‌ در نیمه‌ی‌ شعبان‌ سال‌ 1357 به‌ دلیل‌ کشتارهایی‌ که‌ از طرف رژیم‌ شاه‌ صورت‌ گرفته‌ بود فرمودند: «ما در نیمه‌ی‌ شعبان‌ امسال‌ عید نداریم»‌. همان‌طور که‌ از اسم‌ این‌ انجمن‌ پیداست‌، تمام‌ جلوه‌‌ی این‌ گروه‌ امام‌ زمان‌ است‌. آنها به‌ تولد امام‌ زمان‌ بیشتر از غدیر و مبعث‌ بها می‌دادند. در این‌ ایام‌ وقتی‌ انقلابیون‌ به‌ تبع‌ امام‌ گفتند از جشن‌ و چراغانی‌ خبری‌ نیست‌، ما متوجه‌ شدیم‌ که‌ این‌ امر برای‌ آنها خیلی ‌سخت‌ است‌. گفتند که‌ دستور از تهران‌ و مشهد است‌. بنده‌ با بعضی‌ از آنها صحبت‌ کردم‌ و گفتم‌ آقا! فرمان‌ امام‌ و انقلاب‌ است‌ و وضعیت‌ جامعه‌ ایجاب‌ می‌کند که‌ به‌حرف‌ امام‌ گوش‌ کنید و... شما سال‌ها برای‌ امام‌ زمان‌(عج‌) مراسم‌ گرفتید، ان‌شاءالله سال‌های‌ بعد هم‌ آذین‌بندی‌ می‌کنیم‌ اما امسال‌ را نمی‌توانیم‌ جشن‌ بگیریم‌. ما می‌خواهیم‌ از این‌ عمل‌ و از این‌ مورد بهره‌برداری‌ کنیم‌، شما هم‌ امسال‌ جشن‌ نگیرید. اما آنها مقاومت‌ کردند و اگر کسی‌ چنین‌ اعتقادی‌ پیدا می‌کرد، از او می‌خواستند که‌ از عضویت‌ خارج‌ شود. در این‌ مورد آنها موضع‌گیری‌ کردند و در مقابل‌ امام‌ مقاومت ‌نشان‌ دادند.»

آیت‌الله فاضل استرآبادی در رابطه با موضع امام خمینی درباره انجمن می‌گوید: «حضرت‌ امام‌ در مورد انجمن‌ حجتیه‌ مطلب‌ خاصی‌ بیان‌ نکرده‌ بودند و موضع‌ خاصی‌ نداشتند و این‌ از روش‌های‌ حضرت ‌امام‌ در زندگی‌شان‌ بود... امام‌ نه‌ انجمن‌ را تأیید کرد و نه‌ تکذیب‌. افراد آن‌ را هم‌ تأیید نمی‌کرد. هیچ‌ تأییدی‌ از امام‌ محسوس‌ نبود. اما محسوس‌ بود که‌ حمایت‌ نمی‌کند. البته‌ این‌ مطلب‌ برداشت‌ خودم‌ است‌. ایشان‌ نه‌اعضای‌ انجمن‌ را تأیید می‌کرد و نه‌ افرادی‌ که‌ وابستگی‌ گروهی‌ داشتند با امام‌ رابطه ‌داشتند. من‌ کسی را سراغ‌ ندارم‌ که‌ انجمنی‌ بوده‌ و امام‌ از او حمایت‌ کرده‌ باشد.»

خط‌ مشی‌ انجمن‌ در زمان‌ اوج‌گیری‌ انقلاب‌ موجب‌ نگرانی‌ و ناراحتی‌شده‌ بود. تا اینکه‌ کم‌کم‌ ما آثار نارضایتی‌ امام را از این‌ گروه‌ احساس‌ کردیم‌.

وی ادامه می‌دهد: «خط‌ مشی‌ انجمن‌ در زمان‌ اوج‌گیری‌ انقلاب‌ موجب‌ نگرانی‌ و ناراحتی‌شده‌ بود. تا اینکه‌ کم‌کم‌ ما آثار نارضایتی‌ امام را از این‌ گروه‌ احساس‌ کردیم‌. بعضی‌ از افرادی‌ که‌ نزد امام‌ رفتند و با امام‌ صحبت‌ می‌کردند، به‌ من‌ گفته‌ بودند که‌ آقا ما هر وقت‌ نزد امام‌ می‌رویم‌، در اظهارات‌ خصوصی‌ و خودمانی‌، امام‌ از انجمن اظهار نارضایتی‌ می‌کند. علناً چیزی‌ نمی‌گوید، اما‌ پیداست‌ که‌ نگران‌ است‌. این‌ مطلب‌ برای‌ ما کاملاً مسلم‌ و مشهود بود که‌ امام‌ از انجمن‌ رضایت‌ ندارند.»

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات