تلاش و جدیت در مسیر علم اندوزی

آیت الله محمد مومن، از یاران امام خمینی و در زمره عالمان حوزه بود. تلاش آیت الله مومن در کسب معلومات علمی بی نظیر بود. ایشان در دوران نوجوانی، با جدیت در مسیر کسب معلومات علمی قدم برداشت و در نهایت تاثیر تلاش های خود را دید و چشید.

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیت الله محمد مومن، از یاران امام خمینی و در زمره عالمان حوزه بود. تلاش آیت الله مومن در کسب معلومات علمی بی نظیر بود. ایشان در دوران نوجوانی، با جدیت در مسیر کسب معلومات علمی قدم برداشت و در نهایت تاثیر تلاش های خود را دید و چشید.

بیایید بخشی از این تلاش ها را از زبان خود ایشان بشنویم.

آیت الله محمد مومن می گویند: خانواده ما يك خانواده مذهبي و داراي اعتقادات ديني بودند و براي اينكه فرزندانشان متقي باشند، تلاش مي‌كردند. از اين جهت وقتي به هفتسالگي رسيدم و قرار شد كه خواندن و نوشتن را بياموزم، ما را به مكتب فرستادند؛ با اينكه در آن زمان، مدارس دولتي بود.

ظاهرا حوالي سال‌هاي 1323 ـ 1324 بود و بنده هفتساله بودم و مرا به مكتب‌خانه‌اي فرستادند كه در همان محل ما واقع شده بود. استاد اين مكتب‌خانه‌ شخصي بود كه به شغل «روضهخواني» اشتغال داشت و نزد ايشان خواندن قرآن شريف را فراگرفتم.

بعد از وفات وي، نزد شخص محترمي‌به نام سيد محمد صحفي، مشغول تحصيل شدم و حدود چهارسال در مكتب ماندم. در آنجا «نصاب الصبيان» و گلستان سعدي را خواندم.

بعد از آن بود كه ابوي، بنده را در قم به مدرسه فرستادند. مدرسه مزبور در شمار مدارس كلاسيك و جامعِ تعليمات اسلامي ‌بود. بنده وارد كلاس چهارم شدم و اين خاطره را هم در ذهن دارم كه معلم به من گفت: «بنويس: 16!» من نوشتم: 61!

در مدرسه مزبور به تحصيل ادامه دادم و از نظر استعداد هم در شمار شاگردان ضعيف نبودم. معلم مدرسه وقتي به استعداد بنده پي برد، مرا به عنوان مبصر كلاس انتخاب كرد. در درس رياضيات، كسي بهتر از من نبود و كار به جايي رسيد كه اگر مسئله‌اي را من نمي‌توانستم حل كنم، معلم هم از عهده آن برنمي‌آمد. گاه حتي مسائلي را كه خودش درخصوص آنها به جواب نمي‌رسيد، در اختيار من مي‌گذاشت كه حل كنم. در مكتبخانه هم پيشرفت من بسيار سريع بود و ظرف سه، چهار ماه به كساني كه يك سال قبل از من در آنجا مشغول تحصيل شده بودند، رسيدم.

تلاش و جدیت در مسیر علم اندوزی

بعد از تحصيلات ابتدايي و گذراندن كلاس چهارم، شايد سيزده ساله بودم كه به صورت جهشي كلاس ششم را امتحان دادم. من در دروسي مانند رياضيات، قوي‌تر از بچه‌هاي ديگر بودم... به خاطر دارم معلمي‌كه رياضي پنجم ابتدايي را درس مي‌داد، يك بار از بچه‌ها امتحاني گرفت. من با آنكه هنوز كلاس پنجم را شروع نكرده بودم، برخاستم و به تمام سؤالات معلم پاسخ گفتم كه موجب تعجب او شد. اين بود كه با موافقت مدير قرار شد در كلاس ششم حاضر شوم. ضمن اينكه مدرسه، ملي بود و مدير شرط كرد كه مقداري شهريه اضافه‌تر بدهم و در كلاس بالاتر بنشينم. قدري كه گذشت، اداره كلاس ششم به من سپرده شد! يعني شاگرد اول شدم و حتي از معلم كلاس ششم قوي‌تر بودم.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات