کد خبر: ۸۳۳۹
بازنشر

تظاهرات شهرهای مختلف در 22 بهمن 1357

سرانجام‌ در روز 22 بهمن‌، رژیم‌ 2500 ساله‌ شاهنشاهی‌ سقوط‌ كرد. در این‌ روز تاریخی‌، مردم‌ سراسر ایران‌ به‌ شكرانه‌‌ این‌ پیروزی‌ بزرگ‌ و بی‌نظیر، به‌ خیابان‌ها ریختند و به‌ جشن‌ و شادی‌ ‌ پرداختند. در این راستا با تصرف شهربانی‌ها و نهادهای باقی‌ مانده از رژیم پیشین برای همیشه خط بطلان بر پیکره پهلوی‌ها کشیدند. در این روز با تقدیم شهدایی پایه‌های نظام جمهوری اسلامی ایران را محکم‌تر و استوارتر کردند. و با پیروی از دستورات امام‌خمینی برای همیشه دست جهان خواران را از ایران قطع کردند.
چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۷:۳۸

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سرانجام‌ در روز 22 بهمن‌، رژیم‌ 2500 ساله‌ شاهنشاهی‌ سقوط‌ كرد. در این‌ روز تاریخی‌، مردم‌ سراسر ایران‌ به‌ شكرانه‌‌ این‌ پیروزی‌ بزرگ‌ و بی‌نظیر، به‌ خیابان‌ها ریختند و به‌ جشن‌ و شادی‌ ‌ پرداختند. در نوشتار حاضر تظاهرات و مشارکت شهرهای مختلف کشور مورد بررسی قرار می‌گیرد:

 

گرامی‌داشت پیروزی انقلاب و راهپیمایی عظیم 22 بهمن در کرمانشاه

مردم کرمانشاه، که به علت رشادت‌ها و مبارزات خستگی‌ناپذیرشان در مبارزه با رژیم پهلوی و عناصر و عوامل و کارگزاران سیاسی آن در مطبوعات آن روزها به مردم قهرمانشهر معروف شده بودند، در روز 22 بهمن‌ماه دست به راهپیمایی‌ عظیم و مردمی زدند که در آن ده‌ها هزار زن و مرد کرمانشاهی حضور داشتند. در پایان این مراسم عظیم و نمایش باشکوه مردمی، قطعنامه‌ای قرائت شد و به تصویب رسید ‌که درخواست‌های انقلابیون و مردم کرمانشاه در آن انعکاس یافته‌بود.

یکی از این درخواست‌ها استعفای دسته‌جمعی نمایندگان کرمانشاه از سمت نمایندگی مجلس شورای ملی بود. همچنین مردم کرمانشاه حمایت قاطع خود را از تشکیل دولت موقت به دستور امام‌خمینی و به ریاست مهندس مهدی بازرگان اعلام کردند و آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی در پایان این مراسم سخنرانی کرد. تظاهرکنندگان پس از صدور قطعنامه و سخنرانی، بعدازظهر به‌ سوی باغ فردوس شهر کرمانشاه به حرکت درآمدند، بر مزار شهدای این شهر حاضر شدند و یاد شهدای انقلاب و دو شهید حوادث اخیر شهر کرمانشاه ـ شهید احمد صیادپور و شهید محمد ابراهیمی ـ را گرامی داشتند.

بنا به گزارش روزنامه‌ کیهان در تظاهرات و راهپیمایی مردم در آن روز تعداد تظاهرکنندگان شهر قهرمانشهر 300 هزار نفر بود. با تظاهرات گسترده‌‍‌ مردمی، که نوعی نمایش جشن پیروزی بود، لشکر 81 زرهی کرمانشاه با مردم اعلام همبستگی كرد و به‌سوی پادگان‌ها مراجعت نمود. این اتحاد ارتش و ملت در کرمانشاه با خشونت یکی از مخالفان مردم و هواداران نظامی رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده شد. در حالی که مردم و پرسنل لشکر 81 زرهی کرمانشاه در مقابل بیمارستان لشکر جمع شده بودند. فرمانده آموزشی آموزشگاه گروهبانی لشکر 81 زرهی کرمانشاه، در حمله‌ای غافلگیرانه به‌سوی اجتماع نظامیان آتش گشود که در نتیجه‌ آن 7 تن از سربازان وظیفه‌ لشکر 81 زرهی به شهادت رسیدند. اقدام این افسر خشم نظامیان و مردم را برانگیخت.

به‌دنبال این تظاهرات عظیم، روز بعد مردم به سوی زندان‌های کرمانشاه رفتند، درِ زندان‌ها را شکستند و حدود 1200 نفر زندانی را آزاد كردند. در درگیری‌هایی که برای آزادی زندانیان بین مردم و مأموران محافظ زندان صورت گرفت، 2 نفر از زندانیان و 4 نفر از بقیه‌ مردم کشته شدند. بدین‌صورت کنترل اکثر مراکز شهر کرمانشاه، حتی زندان‌ها به‌دست مردم افتاد[1].

 

 

تسخیر كلانتری‌های شهر شیراز در 22 بهمن 1357

از سوی كمیته‌ هماهنگی تظاهرات از مردم شیراز خواسته شد تا در روز 22 بهمن در صحن شاهچراغ گرد آیند. از صبح روز مزبور بلندگویی در سطح شهر مردم را به اجتماع در شاهچراغ فرا می‌خواند. بدین‌ترتیب درحالی ‌كه شهر به‌صورت نیمه ‌تعطیل درآمده بود، جمعیت انبوهی در حرم شاهچراغ و خیابان‌های اطراف اجتماع كردند. در این اجتماع رجبعلی طاهری به سخنرانی پرداخت. آن‌ها علاوه بر این عده‌ای از مردم به‌ ویژه جوانان حاضر در تجمع شاهچراغ را در صفوف منظم آماده كرده و درحالی‌كه آنان شعار: «تهران جنگ است، خاموشی ننگ است» سر می‌دادند، مانند رژه‌ نظامیان پاهای خود را به زمین می‌كوبیدند.

از این رو راهپیمایی از حرم شاهچراغ و مسجد شهدا (نو) به طرف فلكه‌ مصدق آغاز شد. در بین راه گردانندگان تظاهرات از طریق بلندگو به جمعیت تظاهركننده اعلام كردند كه جهت خلع سلاح به سمت كلانتری‌ها حركت نمایند.  هنوز سخنان فرد اعلام‌كننده به پایان نرسیده بود كه مردم به سرعت به طرف نزدیك‌ترین كلانتری شیراز یعنی كلانتری3 به حركت درآمدند. رجبعلی طاهری در این ارتباط می‌گوید:

«حركت مردم در راهپیمایی امروز مانند هر روز نبود، امروز به صورت نیمه ‌دو و به صورت دو بود. یعنی با سرعت كه من هرچه سعی كردم خود را برسانم، [نتوانستم] فاصله‌ كلانتری تا شاهچراغ 400 الی 500 متر بیشتر نبود، نرسیدم. وقتی به كلانتری 3 رسیدیم، دیدم آن‌ها هم زود تسلیم شده بودند و بدون درگیری الحمدلله آنجا تمام می‌شود.»

با تصرف كلانتری3 و به دست افتادن سلاح‌های آن به دست مردم، تظاهركنندگان با استفاده از سلاح‌های مزبور به كلانتری‌های 4، 2، 5 و 7 یورش بردند كه تقریباً بدون درگیری همه‌ كلانتری‌های مزبور به تصرف مردم درآمد.  گویا افراد كلانتری‌های مزبور با اطلاع از سقوط كلانتری 3 قبل از رسیدن مردم به مراكز مزبور، ساختمان‌ها را ترك كرده و سلاح‌های خود را به مركز پیاده منتقل كرده بودند. بدین‌ترتیب درگیری‌ها به مقابل مركز شهربانی‌های فارس واقع در فلكه‌ شهرداری و كلانتری 1 كشیده شد.

 

درگیری شدید مسلحانه و تسخیر مركز شهربانی‌های فارس

ساختمان مركز شهربانی در میدان شهرداری، مقابل موزه‌ پارس در ارگ كریم‌خانی واقع شده بود. مأموران بر برج‌های ارگ بر روی پشت‌بام ساختمان نیز سنگربندی كرده بودند، لذا در هنگام یورش تظاهركنندگان به شهربانی، مأموران مزبور مبادرت به تیراندازی كردند. در اثر تیراندازی پی‌درپی آن‌ها عده‌ای از مردم به شهادت رسیدند و برخی نیز مجروح شدند. نیروهای مردمی نیز متقابلاً به تیراندازی پرداختند. علاوه بر سلاح‌هایی كه از كلانتری‌های دیگر به ‌دست مردم افتاده بود، عده‌ای از افراد ایل قشقایی مسلح به تفنگ برنو، كه از فیروزآباد به شیراز آمده بودند، به علت مهارت در تیراندازی نقش عمده‌ای در این درگیری ایفا نمودند.

علاوه بر این، یكی از پرسنل ارتش با یك دستگاه تانك از مركز زرهی شیراز به كمك مهاجمان آمده  و با پیوستن حدود 150 نفر از افراد مسلح نیروی هوایی و همافران به مردم، حمله به شهربانی شدت گرفت. سایر مردم نیز با پرتاب كوكتل مولوتف و سنگ، مأموران شهربانی را مورد حمله قرار دادند. بدین‌ترتیب پس از حدود 5 ساعت نبرد مسلحانه بین طرفین، در رأس ساعت 4 بعدازظهر مركز شهربانی فارس به تصرف مردم درآمد. یكی از شاهدان عینی در ارتباط با چگونگی تصرف ساختمان شهربانی نقل می‌كند: «به دلیل سنگربندی و مشرف بودن مأموران شهربانی، تیراندازی به سوی آنان به سختی صورت می‌گرفت، لذا یكی از افراد ایل قشقایی كه مدتی نیز در خارج از كشور آموزش‌های ویژه‌ چریكی دیده بود با بالا رفتن از دیوار یكی از ساختمان‌های مجاور توانست بر تیراندازان مزبور اشراف پیدا كرده با تیراندازی افراد مزبور را به هلاكت برساند. پس از این واقعه و شدت یافتن حملات مردم، مأموران شهربانی به ناچار تسلیم شدند.»

برخی از مأموران شهربانی به‌ وسیله‌ مردم دستگیر شده و به محل استقرار كمیته‌ هماهنگی تظاهرات شیراز و منازل آیت‌الله محلاتی و آیت‌الله دستغیب منتقل شدند. در پی مجروح شدن گروه زیادی از مردم، كلیه‌ طبقات با همكاری و كوشش فراوان به جمع‌آوری لوازم بهداشتی و دارویی پرداختند و در زمان كوتاهی محوطه‌ بیمارستان‌ها مملو از كمك‌های درمانی و دارویی مردم شد. در شهر جنب‌وجوش خاصی دیده می‌شد و هر كس در حد توانایی خود به كمك آسیب‌دیدگان می‌شتافت. بیمارستان‌های نمازی، سعدی، شیراز، شهریار، ثریا و فاتح‌نژاد محل استقرار و اسكان مجروحین و مصدومین شده بود.

براساس گزارش مطبوعات در جریان درگیری مركز شهربانی فارس تعدادی از مأموران كشته و مجروح شدند و از مردم نیز 42 نفر شهید و در حدود 421 نفر مجروح شدند، لیكن با شهادت عده‌ دیگری از مجروحان در بیمارستان‌ها تعداد شهدا به بیش از 50 تن رسید[2].

 

22 بهمن ماه در شهرستان میانه

در این روز شهرستان میانه نیز همچون شهرهاى دیگر ایران، غرق در شور و شادى بود. شهربانى شهرستان نیز، با حضور آیت‌الله نیرى و علماى اعلام، بدون مقاومت مأموران با آرامش كامل در اختیار نیروهاى انقلابى قرار گرفت. نیروهاى ارتش به آغوش ملت بازگشتند و با خودروها و تانك‌هاى خود در خیابان‌هاى شهر به رژه نظامى پرداختند. این حركت از سوى مردم مورد استقبال شدید قرار گرفت. 

مردم میانه با شور و حال وصف‌ناپذیرى پیروزى شكوهمند انقلاب اسلامى را جشن گرفتند. آنها با شنیدن این جمله از رادیو كه مى‌گفت: «اینجا تهران است صداى انقلاب اسلامى ایران، صداى محرومین و صداى مستضعفین...» سراپا غرق شادمانى  و شور و شعف شدند. در همین روز شهربانى، ارتش و ژاندارمرى میانه به تصرف انقلابیون در آمد. حجج‌اسلام حاج شیخ ‌هادى نیرى، حاج میرزا على احمدى، حاج سید سجاد حججى و سایر علماى شهر با حضور به موقع خویش در شهربانى به مردم اعلام كردند كه نیروهاى نظامى و انتظامى به انقلاب پیوسته‌اند و كسى حق تعرض به آن‌ها را ندارد.

با صلاحدید و تصمیم روحانیت مبارز شهرستان، مدیریت پادگان میانه بر عهده حجج‌ اسلام حاج میرزا عباس احمدى و على تقدیسى گذاشته شد. جوانان، به نوبت تحت سرپرستى ایشان و در فواصل زمانى از پادگان و انبار مهمات اطراف آن به حراست پرداختند. در همین ایام كمیته انقلاب اسلامى شهرستان میانه به مدیریت برخى از اعضاى فعال تشكیل شد. مدرسه علمیه جعفریه محل استقرار این نهاد انقلابى بود[3].

 

تظاهرات و شادمانی مردم مرند در 22 بهمن 1357

صبح، عصر و اوایل شب 22 بهمن، بار دیگر تظاهرات عظیم همراه با رفتارهای خشونت‌آمیز از سوی مردم شكل گرفت. تصرف شهربانی هدف اصلی انقلابیون اعلام شد. دولتیان هم به محض شنیدن سقوط رژیم در تهران‌، سعی برای نجات خود از این مهلكه كوشیدند. پیام‌های متعدی به روحانیان بزرگ شهر از جمله آیت‌الله میرزا علی‌اكبر مرندی،  آیت‌الله حاج سید خلیل حسینی و غیره فرستاده بودند و آنان را به هدایت مردم فراخوانده و قول داده بودند كه در مدت 24 ساعت مجسمه، طاق نصرت و شهربانی از شهر برچیده و به پادگان منتقل گردد، تا خونریزی بیهوده صورت نگیرد.

یحیی مرندی حوادث بهمن را چنین نقل می‌كند: «صبح 22 بهمن، مردم طبق روال روزهای گذشته تظاهرات می‌كردند. تعدادی از جوانان به بالای طاق رفته بودند تا تاج شاه را ببرند. چون ارتش خبردار شده بود، با نیروهایش آمده بود و مردم را پراكنده ساخت. بعدازظهر بار دیگر ما بیرون آمدیم كه تظاهرات بكنیم. در این بحبوحه یك عده به طرف شهربانی واقع در خیابان یالدور بود، حمله كرده بودند تا آنجا را بگیرند. زمان حساسی بود، چون نیروها حكم تیر داشتند و تیراندازی هم می‌كردند، امّا كسی زخمی نشده بود. یكی از همسایه‌ها خودش را به من رساند و با عصبانیت زیاد گفت كه جماعت را درو كردند. بلافاصله برادرم حاج جواد آقا به همراه چند نفر دیگر به محل درگیری رفتند، امّا دیدیم این طور نیست. در این لحظات بود كه از رادیو شنیدیم كه گفت: «این صدا، صدای انقلاب است.»

حقی یكانی از جوانان حاضر در تظاهرات می‌گوید: «وقتی می‌خواستند نیمه ‌شب حدود ساعت 3- 1 مجسمه شاه را از میدان بردارند تلاش‌ زیادی كردند، امّا موفق نشدند تا اینكه از مرحوم حاج محمّدحسین بهلولی كه در استقرار مجسمه در سال‌های قبل نقش داشته كمك گرفتند و نیمه شب مجسمه را پایین آوردند. ما حدود ساعت 11 در مسجد بودیم كه می‌گفتند چون قرار است مجسمه را بردارند، تمام خیابان‌های منتهی به میدان مركزی بسته است.»[4].

 

 

روایت 22 بهمن 1357 در لرستان

صبح 22 بهمن 1357 هزاران تن از مردم لرستان به پشتیبانى از مردم تهران و همافران نیروى هوایى دست به راهپیمایى زدند. در پایان راهپیمایى شایع شد تیپ 84 خرم‌آباد قصد اعزام نیرو به تهران دارد. با شنیدن این خبر مردم از جمله جوانان و عشایر مسلح، جاده‌هاى اصلى استان چون جاده خرم‌آباد به بروجرد و جاده خرم‌آباد به خوزستان را در فاصله‌هاى مختلف، به ویژه در دروازه‌هاى شهر خرم‌آباد، بستند تا مانع ورود ارتش به تهران شوند. همچنین بسیارى از نیروهاى مردمى، مسلح رهسپار تهران شدند. این در حالى بود كه نیروهاى ارتش، شهربانى و ژاندارمرى خرم آباد نیز همبستگى خود را با مردم اعلام كردند. 

 

23 بهمن 1357 خونین‌ترین روز تاریخ مبارزات مردم لرستان، بویژه شهر خرم‌آباد است. در این روز براى فتح آخرین سنگرهاى حكومت پهلوى، شهر یكپارچه در دود و آتش فرو رفت. ده‌ها تن جان باختند و یا زخمى شدند. با فتح ژاندارمرى هزاران سلاح به دست مردم افتاد. رخدادهاى این روز ابعاد گسترده‌اى دارد. خبرنگاران حاضر در صحنه، گزارش‌هایى تهیه كرده‌اند كه تصویر كلى وقایع را روشن مى‌كند.

گزارش خبرنگار اطلاعات، بدین‌شرح است: «شهر خرم‌آباد به آتش و خون كشیده شد و ده‌ها كشته و صدها مجروح به جا گذاشت. ساعت 30/9 دقیقه دیروز شهربانى خرم‌آباد به تصرف مردم درآمد و درهاى زندان به روى زندانیان گشوده شد و صدها زندانى، زندان را ترك كردند. گروهى از جوانان كه اسلحه و مهمات شهربانى را به دست آورده بودند، با خودروهاى شهربانى به خیابان آمدند. در جریان حمله به شهربانى، دو اتومبیل نیز به آتش كشیده شد. سیل خروشان جمعیت، سپس به سوى سازمان امنیت خرم‌آباد به راه افتاد و براى تماشاى مردم درهاى ساواك را باز كردند. در این لحظه گروهى به ساختمان هنگ ژاندارمرى خرم‌آباد كه فاصله كمى با ساواك دارد، حمله بردند و با شكستن در اسلحه‌خانه اسلحه‌ها را بیرون آوردند و بین مردم توزیع كردند.

در پى حمله مردم به ژاندارمرى، مأموران ژاندارمرى شروع به تیراندازى كردند و در این تیراندازى‌ها عده زیادى از هر دو طرف كشته شدند. تلفات این برخورد خونین بسیار سنگین است و اجساد آنان در سردخانه شیر و خورشید سرخ خرم‌آباد نگهدارى می‌شود. اتاق‌هاى بیمارستان شیر و خورشید سرخ نیز مملو از زخمى‌هاست كه شمار آن‌ها صد نفر است... ستاد عملیات پزشكى خرم‌آباد با تمام نیرو به كمك آسیب‌دیدگان شتافت و مردم  وسایل لازم پزشكى را به بیمارستان حمل كردند. تمام دانش‌آموزان پادگان 104 خرم‌آباد نیز همراه گروه زیادى از مردم، كنترل بیمارستان را به دست گرفتند. ساعت 2 بعد از ظهر هنگ ژاندارمرى به دست مردم افتاد و افراد آن گریختند. ساختمان هنگ ژاندارمرى به آتش كشیده شد و در پى آن عده‌اى نیز ساختمان شهربانى را آتش زدند. ده‌ها اتومبیل نیز طعمه آتش شد.» بدین ترتیب مردم خرم‌آباد و دیگر شهرهاى لرستان، همچون سراسر ایران سرنوشت خویش را به دست گرفتند[5].

 

22 بهمن 57 و جشن و شادی مردم سنندج

جشن و شادمانی پیروزی انقلاب اسلامی در سنندج با شهادت دو نوجوان (بهزاد اردلان و سالار قدرتی) به خون نشست. بعد از ظهر روز 22 بهمن ماه 1357 مردم سنندج با شنیدن اعلامیه بی‌طرفی ارتش به خیابان‌ها ریختند و به پایکوبی پرداختند. مردم ابتدا مجسمه‌های شاه را که تا روز قبل از آن به شدت از آنها محافظت می‌شد و تا آن زمان چندین نفر در پای آنها به شهادت رسیده بودند، بر زمین انداختند. سیل جمعیت سپس به طرف مرکز ساواک به راه افتاد و در محوطه اداره ساواک چندین اتومبیل را به آتش کشیدند و اثاثیه این مرکز را به بیرون ریختند. در این هنگام تیراندازی از مرکز ساختمان شروع شد و دو جوان در پی این تیراندازی شهید شدند و 15 نفر مجروح شدند. کلانتری مرکزی سنندج نیز شب هنگام به آتش کشیده شد. 

سرگرد محمد مهدی کتیبه که از سوی نخست‌وزیر به عنوان سرپرست لشکر 28 گارد سنندج منصوب شده بود. آمادگی لشکر 28 را برای حفظ سرحدات مملکت اعلام کرد. متن پیام وی به شرح زیر است: «به نام خدا، از لشکر 28 به مردم کردستان. اکنون که به رهبری امام خمینی آزادی را در آغوش گرفته و به ثمرات انقلاب اسلامی رسیده‌ایم از صمیم قلب به شما تبریک می‌گویم و بسیار خوشحالم که دسیسه‌های پلید ارتجاع و استعمار و طاغوتیان در ایران عزیز کارگر نیفتاده و نتوانست از توطئه‌های خانمانسوز شاه با ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی در منطقه کردستان سوء استفاده کند و برادران شیعه و سنی به ندای رهبری انقلاب ایران پاسخ مثبت داده‌اند. لذا این پیوند مبارک را که از ره آوردهای انقلاب است به شما تبریک می‌گویم از خداوند متعال پایداری و استقامت شما را در مقابل عوامل ارتجاع و استعمار که در صدد واژگون کردن کاخ عظیم انقلاب اسلامی ملت ایران هستند مسئلت می‌نمایم. لشکر 28 سنندج در اجرای اوامر رهبر انقلاب ایران حضرت آیت‌الله العظمی خمینی آماده هر گونه جانبازی و فداکاری می‌باشد و آمادگی خود را برای حفظ سرحدات مملکت و کشور اعلام می‌دارد.»[6].

 

22 بهمن 1357 شهر کرج

در روز 22 بهمن 1357 انقلابیون كرج به مراكز شهربانی یورش بردند و تعدادی از آن‌ها را تصرف كردند، امّا شهربانی مركزی واقع در حوالی خیابان امیری مقاومت كرد و تعدادی از انقلابیون در این حمله به شهادت رسیدند. ارتش و نیروهای وابسته به آن در كرج نیز همانند تهران به‌خصوص در 22 بهمن 57 مقاومت نكردند. مردم در پی اعلام بی‌طرفی ارتش با جرأت بیشتری به مراكز شهربانی یورش بردند. فرزند شهید قریشی كه همراه پدرش در جریان فعالیت‌های انقلابی بود، در این باره چنین می‌گوید:

«... روز 22 بهمن شهربانی خیلی مقاومت می‌كرد. در آن روز 20 تا 30 شهید دادیم. در واقع بیشتر شهدای كرج مربوط به این روز است. در این ایام تیمسار بیان فرماندار نظامی ‌بود. در دوره‌ او نسبت به فرماندار نظامی ‌قبلی گشایشی در تظاهرات و اقداماتِ ضد رژیم برای نیروهای انقلابی به وجود آمد. پدرم پیش تیمسار بیان رفت و از او خواست تا كاری كند یا دستور دهد شهربانی تسلیم شود. او به رئیس شهربانی زنگ زد و از او خواست تا تسلیم شود. امّا او زیر بار نرفت و گفت به ‌هیچ ‌وجه تسلیم نمی‌شویم. تیمسار بیان پس از مشاهده‌ مقاومت شهربانی به یكی از نظامیان دستور داد تا یكی از تانك‌های ارتش را مقابل شهربانی بیاورند. پس از آنكه تانك را آوردند و مقابل شهربانی قرار دادند، دستور آتش داد. هدف تانك درِ شهربانی بود. پس از شلیك و انفجارِ مقابلِ درِ شهربانی، مردم به درون آن ریختند و به‌ این‌ترتیب شهربانی سقوط كرد بعد از آن مردم همراه با تانك حكومت نظامی ‌به درون شهربانی سرازیر شدند.» با تصرف كلانتری مركزی كرج، آخرین پایگاه نظامی ‌رژیم پهلوی در این شهر سقوط كرد و فصل تازه‌ای در مبارزه‌ این شهر آغاز شد[7].

 

پی‌نوشت

[1]. کتاب «انقلاب اسلامی در کرمانشاه»، جلد دوم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[2]. کتاب «انقلاب اسلامی در شیراز»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[3]. کتاب «انقلاب اسلامی در میانه»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[4]. کتاب «انقلاب اسلامی در مرند»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[5]. کتاب «انقلاب اسلامی در لرستان»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[6]. کتاب «انقلاب اسلامی در کردستان»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

[7]. کتاب «انقلاب اسلامی در کرج»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات