بازنشر

نگاهی به مبارزات حجت‌الاسلام سید احمد کلانتر

حجت‌الاسلام ‌ سید احمد کلانتر در شهریور 1344 دستگیر و با قید کفیل آزاد گردید. چهار ماه بعد مجدداً دستگیر و به سه ماه حبس محکوم و در سال 1345 به اتهام فعالیت‌های مضره برای مدت 4 ماه به فردوس واقع در استان خراسان جنوبی تبعید شد. در سال 1348 در ساوه دستگیر و به چهار ماه و پانزده روز حبس محکوم شد. در خرداد سال 1349 به اتهام تحریک مردم در مراسم شهید آیت‌الله سعیدی، برای سه سال به زابل تبعید گردید که به علت فعالیت در آنجا، به سراوان منتقل شد و در آنجا نیز به اتهام اهانت به شاه دستگیر و به دو سال حبس تأدیبی محکوم شد. در خرداد 1354 به اتهام شرکت در تظاهرات مدرسه فیضیه دستگیر، ولی تبرئه شد. او در سال 57 که با تعداد دیگری از مبارزین روحانی در انارک نائین تبعید بود، جهت تداوم مبارزه محل تبعید را ترک و به قم وارد شد و در 14 /9 /57 در تظاهرات بر اثر برخورد گلوله مجروح شد.
چهارشنبه ۰۵ مهر ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۳

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حجت‌الاسلام ‌و المسلمین سید احمد کلانتر در سال 1314 هجری شمسی در تهران متولد شد. پدرش آیت‌الله سید سلطان کلانتر تحصيلات حوزوی خود را در نجف گذراند و پس از ازدواج اول و اتمام درس و بحث در نجف به ایران بازگشت. برادر بزرگتر و ناتنی سید احمد یعنی سید محمد موسوی کلانتر از فضلای بزرگ نجف و مؤسس جامعه النجف الدینیه(جامعه نجف) بود.[1]

سید احمد کلانتر تحصیلات مکتبی خود را در گود زنبورك‌خانه تهران آغاز کرد. سپس به دبستان جباری تهران رفت و تا مقطع ششم را در آنجا گذراند. در این اثنا به دلیل همجواری خانه پدری‌اش با بازار، شیفته مربی دلسوز و روحانی وارسته مرحوم شیخ محمدحسين‌ زاهد پیشنماز مسجد امين‌الدوله شد و او را به عنوان استاد اخلاق و عرفان خود برگزید. پس از مدتی در مسجد حاج ابوالفتح و سپس در مسجد لرزاده نزد مرحوم آیت‌الله شیخ علی‌اکبر برهان تلمذ کرد. او در میانه دهه 30 شمسی به مدرسه حجتیه قم رفت و تحصیلات حوزوی را تکمیل کرد اما به اصرار مادرش(که همسر دوم آیت‌الله سید سلطان کلانتر بود) در سال 1339 به تهران بازگشت.[2] حجت‌الاسلام کلانتر با آغاز دهه چهل ضمن مبارزه علیه رژیم پهلوی به وعظ، خطابه و تبلیغ می‌پرداخت.

همراهی با نهضت اسلامی

سید احمد کلانتر از جمله وعاظی بود که در سال 1341 با استفاده از فرصت هیئات هفتگی به روشنگری سیاسی ‌پرداخت و به دلیل سخنرانی در مسجد ملاجعفر بازار قم بازداشت و زندانی شد.[3]

با فرارسیدن نوروز 1342 و تحریم عید توسط مراجع و علما، مبارزه وارد ابعاد دیگری شد. فاجعه فیضیه در دوم فروردین 1342 روحانیت را بیش از پیش برای مقابله با رژیم مصمم کرد. دستگیری امام خمینی در خرداد آن سال و به تبع آن قیام مردمی 15 خرداد، سنگ بنای آغاز مبارزات سراسری علیه رژیم پهلوی شد. امام خمینی در فروردین 1343 آزاد شد. اما طولی نکشید که لایحه کاپیتولاسیون یا مصونیت قضائی مستشاران آمریکایی واکنش شدید امام خمینی در 4 آبان 1343 را به دنبال داشت. در طرف مقابل رژیم پهلوی اقدام به تبعید امام خمینی به ترکیه کرد.

حجت‌الاسلام کلانتر پس از تبعید امام خمینی از جمله روحانیونی بود که سرپرستی افرادی که برای پیگیری وضعیت امام در ترکیه به دیدار مراجع می‌رفتند را به عهده داشت. در گزارش 9 شهریور 1344 آمده است:  طبق اطلاع واصله از قم شب 7 /6 /44 سید احمد کلانتر به اتفاق عده‌ای از بازاری‌ها به منزل [آیت‌الله العظمی سید محمدرضا]گلپایگانی رفته و تقاضا نموده که گلپایگانی نیز در مورد استخلاص آیت‌اله خمینی اقدامی بنماید...[4]

فعالیت‌های حجت‌الاسلام سید احمد کلانتر او را در زمره روحانیون مبارزی قرار داد که تحت تعقیب سازمان اطلاعات و امنیت رژیم پهلوی بودند. نام او همواره جزو وعاظ ممنوع‌المنبر قرار داشت.[5]

نگاهی به مبارزات حجت‌الاسلام سید احمد کلانتر

 

اولین تبعید

در میانه دهه چهل مبارزان نهضت اسلامی با استفاده از فرصت‌ ایام مذهبی درصدد گسترش فعالیت‌های خود برآمدند. برنامه‌های جدید روحانیت مبارز موجب نگرانی عمّال رژیم پهلوی شد به طوری که مقدمات تبعید برخی از وعاظ من‌جمله سید احمد کلانتر فراهم شد. طبق سند 6 اردیبهشت 1345 «کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی ... رأی به اقامت اجباری سید احمد کلانتری و شیخ محمد جعفری گیلانی به مدت 4 ماه در شهر فردوس...» داد. [6]

این تصمیمات مانع فعالیت‌ شاگردان رهبر نهضت نشد. بر اساس سندی که در این زمینه با موضوع «سید احمد کلانتر» در دست است: «طبق اطلاع نامبرده بالا در روز عاشورا (12 /2 /45) در ده فرید کرگاس واقع در بخش عباس‌آباد شهسوار منبر رفته و در خاتمه سخنرانی مذهبی خود به آیت‌اله‌خمینی دعا نموده است.»[7]

اما به فاصله گذشت چند روز از دهه اول محرم با دستگیری حجت‌الاسلام سید احمد کلانتر و آیت‌الله محمدعلی گرامی حکم تبعید نامبردگان اجرا شد. بدین ترتیب حجت‌الاسلام کلانتر اولین دوره تبعید خود را در شهر فردوس سپری کرد.

تبعید پس از شهادت آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی

با انتشار خبر شهادت آیت‌الله سعیدی در خرداد 1349 در قم با وجودی که حوزه تعطیلی دوران تابستان را می‌گذراند و از روحانیون و محصلین علوم اسلامی کمتر کسی در قم بود، شماری از روحانیون و مردم در مدرسه فیضیه اجتماع کردند. آیت‌الله شیخ مرتضی حائری یزدی صبح روز ۲۲/۳/۴۹ به مدرسه فیضیه رفت و شخصاً به پهن کردن فرش در صحن مدرسه پرداخت و به دستور او اعلام فاتحه شد. آقای سید احمد کلانتر در این مراسم طی سخنانی وضع مرحوم سعیدی را از این نظر که جنازه او را شب هنگام و پنهانی دفن کردند به مادر بزرگوارش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تشبیه کرد و از امام خمینی تجلیل نمود و مردم با شنیدن نام خمینی صلوات فرستادند. آقای کلانتر سپس از حاضرین که تعدادشان حدود ۲۰۰ نفر بود خواست دست جمعی به قبرستان وادی‌السلام بروند. این دعوت پذیرفته شد. در سر قبر سعیدی نیز آقای کلانتر سخنرانی کرد، اما بی‌درنگ دستگیر و روانه زندان شد.[8]

بر اساس اسناد مبارزاتی سید احمد کلانتر، وی پس از این تحرکات دستگیر و به زابل تبعید شد. اما تبعید نه تنها به انزوای او منجر نمی‌شد، بلکه موجبات گسترش فعالیت‌های سیاسی و روشنگری‌ را فراهم می‎آورد. بنابر خبرهایی که در شهریور 1349 از شهربانی زابل مخابره ‌شد: «احمد کلانتر بدون توجه به تذکرات قبلی شهربانی زابل در شب گذشته دفعتاً در مسجد شریفی منبر رفته و مطالبی به عنوان بنده آزاد و امام هفتم اظهار و پس از خاتمه منبر به شهربانی دلالت و قرار شده از وی تعهد اخذ گردد لکن مشارالیه از دادن تعهد امتناع و اضافه کرده دو شب آینده را نیز به منبر خواهم رفت و حرفی از سیاست نخواهم زد تا پیام از خمینی برسد و اگر مانع منبر رفتن شوید و در زابل اغتشاش شود مسئول شهربانی است.»[9]

 

توجه ویژه امام خمینی به حجت‌الاسلام کلانتر

حجت‌الاسلام سید احمد کلانتر که در آبان 1349 همچنان در فهرست وعاظ ممنوع المنبر ماه رمضان[10] قرار داشت، جزو معدود روحانیونی بود که در آن دوران در تبعید به سر می‌برد. اما وضعیت او به اندازه‌ای اهمیت داشت که امام خمینی در یکی از نامه‌های خود به سید احمد خمینی او را مأمور کمک به خانواده کلانتر می‌کند.

امام خمینی ذیل نامه‌ای به فرزند خود سید احمد می‌نویسد: مطلبی که لازم است تذکر دهم و هم منتظرم جواب بدهید آن است که آقای سید احمد کلانتر که گرفتار است لازم است به خانواده‌اش رسیدگی شود شما اولاً تحقیق کنید که منزل پدر زنش کجا است. پس از آن از ایشان تحقیق کنید که اهل منزل ایشان کجا هستند. در صورتی که در تهران هستند لازم است همه ماه ماهی سیصد تومان به ایشان برسد. شما یا خودتان آن وجه را بگیرید و با یک وسیله مطمئن برسانید یا به آقای تهرانی بگویید به یک وسیله مطمئنی بدون آن که کسی مطلع شود این وجه را ماهیانه به ایشان برسانید.[11]

تداوم مبارزه

با شروع دهه پنجاه شمسی سید احمد کلانتر همچنان خط مبارزاتی خود را تداوم بخشید. او که در این سال‌ها طعم زندان و تبعید را به دفعات چشیده بود همواره مورد سوءظن دستگاه امنیتی رژیم پهلوی بود. به طور نمونه در آستانه ماه رمضان 1351 شمسی، ساواک وضعیت وعاظ مذهبی به خصوص سید احمد کلانتر -که در آن دوران از زابل به سنندج تبعید شده بود- را بررسی کرده است. بر اساس این گزارش «... ساواک سنندج رفع ممنوعیت شیخ[سید] احمد کلانتر را به صلاح ندانسته....» و «کماکان در ممنوعیت منبر باقی» می‌ماند.[12]

انتقال سید احمد کلانتر از زابل به سراوان مجموعه حوادثی را برای او رقم زد که طی چند سال شهر به شهر در تبعید و زندان به سر برد. بر اساس خاطرات سید احمد کلانتر او از زابل به زندان سراوان، از آنجا به زندان کرمان و مجدداً به زابل تبعید شد. اما دو مرتبه از زابل به سنندج تبعید و پس از آن به زندانی در كرمانشاه منتقل و بعد از مدتی از آنجا نیز به زندان قصر تهران فرستاده و پس از تحمل چندین سال زندان و تبعید آزاد شد.[13]

نگاهی به مبارزات حجت‌الاسلام سید احمد کلانتر

 

رحلت حاج آقا مصطفی خمینی

اول آبان ماه 1356 آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی فرزند ارشد امام خمینی به طور مشکوکی در نجف درگذشت. مراسم‌ بزرگداشت حاج آقا مصطفی در شهرهای مختلف به محلی برای معارضه با رژیم پهلوی و تجلیل و تمجید از امام خمینی تبدیل شد. در این میان شهر قم بیش از همه در جوش و خروش بود. حجت‌الاسلام و المسلمین کلانتر این بار هم جزء عناصر محوری برگزاری این مراسم بود.

تحرکات سید احمد کلانتر پس از قیام 19 دی 1356 نیز مورد توجه ساواک قرار گرفته بود؛ چه این که او مدیریت تجمع طلاب را در پاره‌ای از موارد بر عهده داشت. ساواک قم در گزارش وقایع 25 دی به اداره کل سوم ساواک می‌نویسد: «مقارن ساعت 11 حدود پانصد نفر از طلاب حوزه علمیه قم از مسجد اعظم خارج و به طور دسته جمعی به طرف مدرسه حجتیه حرکت نمودند که با دخالت پلیس متفرق گردیدند به استحضار می‌رساند که تجمع طلاب مزبور به تحریک سید احمد کلانتر بوده...»[14]

چهلم شهدای قم

برگزاری چهلم شهدای قیام نوزدهم دی ماه 1356 سنگ بنای مجموعه مبارزاتی بود که به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد. حجت‌الاسلام حسین وافی در رابطه با نقش سید احمد کلانتر در این واقعه می‌گوید: « ... يكى آقاى سيد احمد كلانتر بود كه در آن مرحله، جمعيت را در شب چهلم شهداى قم در مسجد اعظم جمع كرد و به همراه آقاى رضوانى در آن مراسم سخنرانى كردند كه خود، امر مغتنمى بود؛ چون در آن شرايط كمتر كسى جرأت حضور در اينگونه محافل را داشت تا چه رسد به سخنرانى در آن.»[15]

در آن روزها حجت‌الاسلام کلانتر یکی از فعال‌ترین روحانیون قم بود. طبق گزارش اسناد سید احمد کلانتر همچنان در روزهای پایانی اسفند 1356 فعالیت‌های سیاسی را پی می‌گرفت.[16]

دوباره تبعید

مجموعه فعالیت‌ها و اقدامات سید احمد کلانتر در دور جدید مبارزات ملت ایران باز هم او را در فهرست روحانیونی قرار داد که بنابر صورتجلسه کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی در 21 اردیبهشت 57 باید تن به تبعید رژیم می‌دادند. دوران تبعید در انارک در کنار بزرگانی چون آیت‌الله پسندیده فصل دیگری از دوران مبارزاتی حجت‌الاسلام کلانتر را رقم زد. حضور علمای تبعیدی در آن دیار استقبال مردم را به همراه داشت. در گزارش 23 خرداد 1357 با «موضوع: تردد مردم به انارک» آمده است: «به علت تبعید چهار نفر از روحانیون افراطی به انارک نائین از توابع اصفهان عده زیادی از مردم که اکثر آنها روحانی و اهل قم و یزد می‌باشند با اتومبیل‌های شخصی به انارک رفت و آمد نموده و حتی چند نفر از تجار یزد مبالغ زیادی وجه نقد و وسائل زندگی در اختیار محکومین قرار داده‌اند.»[17]

حضور علمای تبعیدی در میان مردم شهرهای دیگر فرصت مناسبی را برای روشنگری و گسترش نهضت اسلامی فراهم می‌آورد. همچنان که در سندی درباره فعالیت‌های حجت‌الاسلام کلانتر در شهریور 1357 می‌خوانیم: «خبر رسیده گویاست: نامبرده بالا که در انارک تبعید می‌باشد به قریه بافران عزیمت و شب جمعه مورخه 10 /6 /1357 بعد از نماز مغرب و عشا به منبر رفته و سخنرانی خلاف نموده و اظهار داشته: کسانی که سازمانی هستند بروند بیرون چون سخنانی که از ما می‌شنوند به برادر شیطان خود می‌گویند و سپس سخنان خلاف و تحریک‌آمیز بیان داشت که عده‌ای از سخنان وی ناراحت و از مجلس خارج می‌شوند.»[18]

محرم 57

سید احمد کلانتر پس از بازگشت به قم همچنان جزء روحانیون فعال در امر نهضت بود. با اوج‌گیری مبارزات مردمی محرم سال 57 رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. عزاداری مردم در شهرهای مختلف به تظاهراتی بر ضد رژیم پهلوی تبدیل شد. در قم نيز مردم عزادار در روز عاشورا در دستجات متعدد از نقاط مختلف شهر به طرف ميدان آستانه‌ي مقدسه‌ي حرم حضرت معصومه(س) حرکت کردند و در ضمن حرکت، شعارهايي عليه رژيم و به نفع امام و انقلاب سر مي‌دادند. آنان به طرف میدان امام خمینی(فعلی) حرکت کرده و نماز جماعت را با شرکت روحانياني از قبيل شيخ حسينعلي منتظري و سيد احمد کلانتر برگزار کردند.[19]

در همان روزها حجت‌الاسلام کلانتر که از محورهای اصلی مبارزات مردم قم بود مورد اصابت گلوله مأموران رژیم قرار گرفت. بر اساس گزارشی در 14 آذر 1357 «سید احمد کلانتر فرزند سلطان که دارای سابقه بازداشتی و تبعید می‌باشد روز جاری در تظاهرات قم به علت برخورد گلوله لاستیکی از ناحیه پا مصدوم، پس از پانسمان لازم به فرمانداری نظامی جلب شده است.»[20]

نگاهی به مبارزات حجت‌الاسلام سید احمد کلانتر

برنامه‌های تشییع و تدفین شهدای نهضت یکی دیگر از بسترهایی بود که به صحنه مبارزه تبدیل می‌شد. حجت‌الاسلام کلانتر که در این زمینه سابقه طولانی و روشنی داشت در اداره این تجمعات نقش به سزایی ایفا می‌کرد. چنانچه در گزارش 22 آذر 57 ساواک آمده است: به منظور تشییع جنازه جوان متوفی جمعیتی حدود 4000 نفر به قبرستان گلپایگانی در قم مراجعه و پس از به خاک سپردن جنازه، سید احمد کلانتر و سه نفر دیگر مطالبی بر له خمینی و علیه 66 ایراد و سپس به طرف شهر مراجعت می‌نمایند. ضمناً دستجات عزادار در بعضی از نقاط شهر ضمن انجام مراسم عزاداری شعارهای تند مذهبی و مضره و اسائه ادب آمیز نسبت به مقام 66 داده‌اند.[21]

پس از ورود امام خمینی در 12 بهمن ماه 1357 حجت‌الاسلام کلانتر همچنان محور تظاهرات مردمی در قم بود. آخرین سندی که از فعالیت‌های مبارزاتی او در بهمن 1357 در دست است خود گویای جایگاه این روحانی مبارز در عرصه نهضت است. در این سند به تاریخ 14 بهمن 1357 ضمن گزارشی از تشییع پیکر یکی از شهدای قم آمده است: «... سید احمد کلانتر ظرف چند روز اخیر فعالیت‌های گذشته خود را تشدید و از جمله گردانندگان چنین تظاهراتی می‌باشد و از طریق فرمانداری نظامی اقدامات لازم در جریانست.»[22]

حجت‌الاسلام کلانتر پس از پیروزی انقلاب اسلامی مشی خود در دفاع از انقلاب اسلامی را همچنان ادامه داد به طوری که در دوران دفاع مقدس چهار فرزند خود را به جبهه‌های جنگ فرستاد. دو فرزند او به نام‌های سید کاظم و سید حسن به شهادت رسیدند‌ و دو فرزند دیگرش سید حسین و سید جواد به درجه جانبازی نائل آمدند.

 

منابع:

[1] پرونده خاطرات سید احمد کلانتر، جلسه اول و دوم، گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم.

[2] پرونده خاطرات سید احمد کلانتر، پیشین.

[3] پرونده خاطرات سید احمد کلانتر، جلسه چهارم، همان.

[4] آیت‌الله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسي اسناد تاريخي، تهران 1385، جلد اول، ص 220.

[5] آیت‌الله العظمی علی‌اکبر فیض مشکینی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1393، ص 34.

[6] آیت‌الله العظمی حسین نوری همدانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1398، ص 103.

[7] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 1، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1398، ص 27.

[8] شهید آیت‌الله سیدمحمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1376، ص 493

[9] شهید حجت‌الاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبایی، همان، ص 6.

[10] آیت‌الله حاج شیخ غلامحسین جعفری همدانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران 1387، ص 402.

[11] همان، ص191

[12] آیت‌الله حاج شیخ غلامحسین جعفری همدانی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 477.

[13] پرونده خاطرات سید احمد کلانتر، جلسه چهارم، همان.

[14]  انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد دوم، تهران 1377، ص 103.

[15] 19 دی قم، علی شیرخانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1377، ص 209

[16] همان، ص 362.

[17] کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد ششم، تهران 1378، ص 367.

[18] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان اصفهان، پیشین، ص458.

[19] محرم 1357 به روایت اسناد، منصور خلیلی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1388، ص 74

[20] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد هجدهم، تهران 1384، ص 352.

[21] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد بیستم، تهران 1385، ص 130.

[22] انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد بیست و سوم، تهران 1386، ص 200.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات