دست بسته اللهیار صالح در فضای باز سیاسی

اللهیار صالح، سیاستمدار دورۀ پهلوی، از رهبران حزب ایران و جبهه ملی ایران در 12 فروردین 1360ش درگذشت. به این مناسبت نگاهی به کارنامه او، بویژه فعالیتهایش در سالهای پایانی حکومت پهلوی و همزمان با فضای باز سیاسی داشته­‌ایم.
يکشنبه ۱۲ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۹:۳۵

پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ اللهیار صالح، سیاستمدار دورۀ پهلوی، از رهبران حزب ایران و جبهه ملی ایران در 12 فروردین 1360ش درگذشت. به این مناسبت نگاهی به کارنامه او، بویژه فعالیتهایش در سالهای پایانی حکومت پهلوی و همزمان با فضای باز سیاسی داشته­‌ایم.

 

نگاهی به کارنامۀ اللهیار صالح

اللهیار صالح در ذیحجه 1315 / اردیبهشت 1277ش در خانواده‌­ای صاحب مقام و مکنت در قریۀ آران از توابع کاشان به دنیا آمد؛ پدرش میرزا حسن ­خان مصبرالممالک، نایب­‌الحکومه آران و بیدگل و نوش‌­آباد و مادرش از خاندان­‌های غفاری و وزیری کاشان بود[1]. صالح تحصیلات ابتدایی را در مکتب و سپس در مدارس جدید مظفریه و علمیه و نیز مدرسۀ کلیمی­‌ها در کاشان به پایان برد. در آغاز سال 1292ش راهی تهران و در 2 خرداد 1297ش موفق به دریافت دیپلم از مدرسه عالی امریکایی در تهران شد. در پی آن طی سالهای 1297 تا 1306ش به عنوان منشی و مترجم اول در سفارت دول متحدۀ امریکا در تهران مشغول به کار شد[2]. در همین سمت بود که همراه برادرش علی پاشا صالح، ابلاغیه سفارت آمریکا در مخالفت با قرارداد 1919 را به فارسی و انگلیسی میان مجتهدان و رجال دیگر توزیع کرد[3].

صالح در زمان تصدی وزارت عدلیه توسط علی اکبر داور (بهمن 1305-شهریور1312ش) به این وزارتخانه پیوست و سمتهای مختلفی را بر عهده گرفت. با انتصاب داور به وزارت مالیه (شهریور 1312-بهمن 1315ش) صالح نیز به این وزارتخانه منتقل شد و پس از خودکشی داور در بهمن 1315ش تا بهمن 1319 معاونت این وزارتخانه را بر عهده داشت. تا آنکه در بهمن 1319 در پی اختلاف با رضاشاه بر سر چگونگی تنظیم بودجه کشور از این سمت استعفا داد[4]. صالح پس از مدتی دوری از سیاست در اواخر مرداد 1320ش به عنوان رییس هیات اقتصادی ایران راهی آمریکا و یکسال بعد به ایران فراخوانده شد[5].

صالح در دورۀ پس از شهریور 1320ش مدت کوتاهی در دو کابینۀ قوام السلطنه و علی سهیلی وزارت دارایی (1321-1322ش) را بر عهده گرفت. اما به علت اختلاف با آرتور میسلپو، رییس کل دارایی، استعفا داد[6]. وی در کابینۀ محمد ساعد برای مدت کوتاهی (شهریور-آبان 1323) وزارت دادگستری را بر عهده گرفت. در این سمت، لایحه استقلال قضات را به مجلس برد[7]. پس از آن در اسفند همان سال به عنوان عضو هیئت نمایندگی ایران در کنفرانس سانفرانسیکو برای امضای منشور ملل متحد شرکت کرد.

در 1324ش در کابینه­‌های حکیمی، وزیر دادگستری، وزیر مشاور و سپس وزیر کشور شد. در این سال صالح نقش مهمی در مخالفت با طرح تشکیل کمیسیون نظارت سه جانبۀ روس، انگلیس و آمریکا در مورد ایران در هیات دولت بر عهده داشت[8]. به علاوه او به حزب تازه تاسیس ایران پیوست[9] و در 1325 به عنوان یکی از رهبران این حزب از ائتلاف با حزب توده ایران در جبهۀ موتلف احزاب آزادیخواه حمایت کرد. مدتی بعد که قوام السلطنه این جبهه را به تشکیل دولت ائتلافی دعوت کرد، صالح وزارت دادگستری را در کابینۀ قوام در دست گرفت[10].

صالح با کنار رفتن قوام برای مدتی از سیاست دوری گزید تا آنکه در 1328ش به هنگام تشکیل جبهه ملی ایران عضو شورای مرکزی این تشکیلات شد. در انتخابات دورۀ شانزدهم مجلس شورای ملی به نمایندگی از کاشان به مجلس راه یافت. در این مجلس او به همراه دیگر اعضای جبهه ملی، فراکسیون جبهه ملی را در مجلس تشکیل داد و عضو کمیسیون مخصوص نفت در مجلس شورای ملی شد. با به قدرت رسیدن دکتر محمد مصدق، صالح در آغاز رییس هیئت مختلط خلع ید از شرکت نفت شد[11].

در ادامه در مهر 1330 به عنوان یکی از اعضای هیئت اعزامی به شورای امنیت راهی امریکا شد. چند ماه بعد در بهمن ماه همان سال وزارت کشور را در دست گرفت. در اردیبهشت 1331ش در پی شکایت بریتانیا از ایران به دیوان دادگستری لاهه با توجه به سوابق صالح در وزارت دادگستری، به عنوان مشاور نخست وزیر برای شرکت در این دیوان برگزیده شد. نفوذ و اعتبار صالح در این زمان بدان پایه بود که در 25 تیر در پی استعفای دکتر مصدق از نخست وزیری، در زمرۀ افراد پیشنهادی شاه به عنوان جانشین مصدق بود[12]. مصدق مدتی پس از بازگشت دوباره به قدرت، صالح را به عنوان سفیر کبیر ایران در امریکا منصوب کرد تا روابط اقتصادی و نظامی ایران و آمریکا را صورت تازه‌­ای ببخشد. صالح پس از کودتا با وجود اصرار سپهبد زاهدی، از این سمت استعفا داد.

از این زمان تا اوایل دهه 1340ش برغم شایعاتی که پیرامون نخست وزیری او وجود داشت، از آنجا که معتقد بود شاه باید سلطنت کند نه حکومت[13]، هیچ گاه سمتی را نپذیرفت. از معدود فعالیتهای صالح در این سالها اعلام حمایت از دکترین آیزنهاور در بهمن 1335 بود که «روح این پیام را بر ضد امپریالیسم و کلنیالیسم و موافق با احترام به حقوق بشر و آزادی افراد و استقلال ملل در امور خود و تقویت وطن‌­پرستی و تقوی» تشخیص داد[14].

در 1339 در پی ایجاد فضای مساعد برای فعالیت سیاسی همزمان با برآمدن جان اف کندی در آمریکا، صالح در تشکیل جبهه ملی دوم نقش مهمی ایفا کرد[15] و ریاست شورا و دبیر اجرایی جبهه را بر عهده گرفت. او در انتخابات دورۀ بیستم مجلس شورای ملی به نمایندگی از کاشان به این مجلس راه یافت[16]. مخالفت‌­های صالح در این مجلس و نیز درخواست امینی برای انحلال مجلس، زمینه­‌ساز انحلال دورۀ بیستم مجلس مدت کوتاهی پس از افتتاح آن شد[17]. از آن پس صالح در قالب حزب ایران و جبهه ملی ایران به فعالیت پرداخت و توانست ریاست هیات اجرایی جبهه ملی را در دست بگیرد[18]. اما مخالفت جناح تندرو جبهه مانع از ادامه فعالیت او شد.

هواداری دکتر محمد مصدق از این جناح و انتقاد غیرمستقیم او از صالح، زمینه‌­ساز کناره‌­گیری صالح از جبهه ملی در بهار 1343ش شد[19]. دلجویی بعدی دکتر مصدق از او هم موثر نیافتاد[20]. در این سال‌ها مذاکراتی میان صالح و دیگر اعضای جبهه ملی با اسدالله علم، نخست وزیر (1341-1342) برای پذیرفتن سمتهایی از جمله سرپرستی ولیعهد انجام شد، که بی‌­ثمر ماند. چند ماه بعد در پی مخالفت با رفراندوم 6 بهمن 1341 صالح به همراه اعضای شورای مرکزی جبهه ملی دستگیر شد[21].

او پس از آزادی از زندان در شهریور 1342 «سیاست صبر و انتظار» را در پیش گرفت و عملا از فعالیت حزبی کناره جست[22]. در سالهای آخر حکومت پهلوی گفتگوهایی با صالح جهت پذیرفتن مسئولیت­هایی انجام شد اما او از پذیرش هرگونه مسئولیت خودداری کرد[23]. حتی عده­‌ای برای پذیرفتن ریاست شورای سلطنت توسط او کوشیدند که آن هم به جایی نرسید[24]. کوشش اعضای قدیم جبهه ملی برای به فعالیت درآوردن صالح بر ضد حکومت نیز راه به جایی نبرد. صالح در 12 فروردین 1360ش درگذشت.

 

فعالیت‌­های صالح در سال‌های آخر حکومت پهلوی

در سالهای واپسین حکومت پهلوی در پی اعلام فضای باز سیاسی، گروه­‌های مختلف سیاسی از جمله بازماندگان جبهه ملی دست به فعالیت­های آشکاری جهت استفاده از این فضا زدند. نامۀ سه نفرۀ دکتر کریم سنجابی، دکتر شاپور بختیار و داریوش فروهر به شاه در انتقاد از اوضاع کشور در بهار 1356ش از این جمله بود. همزمان هم اعضای قدیم جبهه ملی و هم برخی از افراد نزدیک به حکومت فعالیت­‌هایی را برای به میدان آوردن صالح به عنوان سیاستمداری قدیم و هواخواه اصلاح حکومت ترتیب دادند، گرچه این فعالیتها به جایی نرسید.

در گزارش­های ساواک برخی از این فعالیت­ها بازتاب یافته ­است، چنانکه در اوایل بهمن 1355ش در جلسه­‌ای که در منزل ابوالفضل قاسمی تشکیل شد حاضران اظهار داشتند «مهندس بازرگان و سحابی به دیدن صالح رفته‌­اند ولی او آمادگی خود را اعلام ننموده و عده­‌ای نیز از صالح دیدن کرده‌­اند». آنان در ادامه گفتند «نباید بیکار بنشینیم. ... برای حرکت دادن صالح باید فعالیت کرد و بهترین راه پیش انداختن دکتر سحابی و آیت­‌الله زنجانی است».

دست بسته اللهیار صالح در فضای باز سیاسی

 

در جلسۀ دیگری شماری از اعضای برجسته جبهه ملی در منزل داریوش فروهر گرد هم آمدند. در این جلسه علی‌­اشرف منوچهری از شایعه مراجعه به اللهیار صالح و دکتر کریم سنجابی برای تشکیل دولت سخن گفت. ابوالفضل قاسمی این شایعه را تکذیب کرد و سنجابی نیز گرچه چنین اتفاقی را تایید نکرد، توضیحی ارائه نداد. در فروردین 1356ش گزارشی حاکی از آن بود که با وجود کوشش برخی از اعضای جبهه ملی، صالح حاضر به فعالیت مجدد نشد.

دست بسته اللهیار صالح در فضای باز سیاسی

 

در حدود نیمۀ مهر 1356ش اللهیار صالح ابراز تمایل کرد که با جامعۀ سوسیالیستها که کمیتۀ مرکزیش مشغول تدوین طرحی جهت اعلام موجودیت خود بود، در یک جبهه ملی فعالیت کند. پس از آن دکتر علی امینی از ضیاء­الدین الموتی خواست که به هر نحوی که صلاح بداند ترتیب ملاقات او را با اللهیار صالح بدهد. درخواستی که مورد موافقت الموتی قرار گرفت. گرچه گزارشی از اینکه چنین ملاقاتی صورت گرفته باشد در دست نیست. در اوایل آذر همان سال صالح در کاشان با رضا فلاح و کاظم حسیبی دیدار کرد.

دست بسته اللهیار صالح در فضای باز سیاسی

از آخرین گزارش­‌ها در باب نظرات و فعالیت­های صالح باید از گزارشی متعلق به اواخر آذر 1357ش یاد کرد. در این زمان در پی پیشنهاد تشکیل کابینه به دکتر غلامحسین صدیقی، دکتر سنجابی در نامه‌­ای از او درخواست کرد که از قبول این پیشنهاد خودداری کند. صالح از انتشار این نامه قدری مشوش شد و در گفتگویی خصوصی اظهار داشت «با این اقدام (مخالفت با صدیقی)، جبهه ملی متلاشی خواهد شد». گرچه معتقد بود «باید صدیقی را متقاعد کرد که این مسئولیت را قبول نکند».

 

منابع:

1.پروندۀ صالح (دربارۀ اللهیار صالح)، به کوشش ایرج افشار، تهران: آبی، 1384، صص7، 8، 21.

2.همان، ص5، 12-13، 15.

3.سپهر، احمدعلی، خاطرات سیاسی مورخ الدوله سپهر، به کوشش احمد سمیعی، تهران: نامک، 1374، ص58.

4.رضاشاه، خاطرات سلیمان بهبودی، شمس پهلوی، علی ایزدی، به کوشش غلامحسین میرزا صالح، تهران: طرح نو، 1372، ص388.

5.پروندۀ صالح، ص40-41.

6.خاطرات الهیار صالح، به اهتمام سید مرتضی مشیر، تهران: وحید، 1364، ص13-14.

7.پروندۀ صالح، صص104-108.

8.آرامش، احمد، خاطرات سیاسی، به کوشش غلامحسین میرزاصالح، اصفهان: جی، 1369، ص60، 66-67.

9.خاطرات الهیار صالح، ص277.

10.گذشته چراغ راه آینده است، تاریخ ایران در فاصله دو کودتا 1299-1332، تهران: ققنوس، 1390، صص380-381، 384.

11.خامه ای، انور، خاطرات سیاسی، تهران: گفتار و علم، 1372، صص795، 827، 902.

12.همان، ص942.

13.خاطرات الهیار صالح، ص222.

14.پروندۀ صالح، صص242-243.

15.ملکی، خلیل، خاطرات سیاسی، با مقدمه محمدعلی (همایون) کاتوزیان، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1368، ص125.

16.پروندۀ صالح، صص بیست و سه تا بیست و شش.

17.خاطرات الهیار صالح، ص13، 278؛ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج2، تهران: نشر گفتار و علم، 1380، ص913.

18.پروندۀ صالح، ص262.

19.ملکی، ص151.

20.پروندۀ صالح، ص332، 333-334؛ نامه های دکتر مصدق، به کوشش محمد ترکمان، تهران: هزاران، 1374، ص331-332.

21.نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج سالۀ ایران (از کودتا تا انقلاب)، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ج1، ص208-209 پانویس، 214.

22.بازرگان، مهدی، خاطرات بازرگان شصت سال خدمت و مقاومت، گفتگو با سرهنگ غلامرضا نجاتی، تهران: موسس خدمات فرهنگی رسا، 1375، ج1، ص394.

23.خاطرات الهیار صالح، ص279.

24.عاقلی، ج2، ص914.

این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات