به رغم حضور شاه در تهران و با وجود تشکیل شورای سلطنت، در آخرین روزهای دی ماه، مطبوعات و خبرگزاریهای جهان، امام خمینی را رهبر مردم ایران و نوفللوشاتو را کانون تحولات میدانستند.
بازرگان در نوفل لوشاتو سر انگشت خود را روی زمین گذاشت و خطاب به امام گفت: «آقا! ایران سه رکن دارد، شاه، امریکا و ارتش. شاه که رفتنی نیست، امریکا و ارتش هم که پشت به پشت هم حامی سلطنت هستند؛ پس هیچ کاری نمیتوان کرد.» ولی جواب امام یک جمله بیشتر نبود: «شاه باید برود!»
26 تیر 1359 آخرین جلسه شورای انقلاب اسلامی برگزار شد. شورای انقلاب اولین نهادی است که توسط امام خمینی(ره) به منظور رهبری جریان انقلاب اسلامی و هماهنگی مبارزات و سپس انتقال مدیریت، در پاییز 1357 شکل گرفت و طی مدت فعالیت خود مسائل و مطالب متفاوت و مختلفی را مدیریت نمود. هر چند چارچوب وظایف و کارکردهای شورا از زوایای مختلفی قابل بررسی و تحقیق است، اما یکی از مهمترین آنها واکاوی عملکرد آن شورا در سه دوره مبارزه، گذار و تثبیت است.
افرادی که من یادم است که از سالهای قبل هم بودیم با هم کار میکردیم شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر ،آقای موسوی اردبیلی بودند، من بودم، آقای مهندس بازرگان، آقای طالقانی و دکتر سحابی افراد دیگری هم بودند بالاخره در همان سطح بودند و در این مدت من و آقای طالقانی هم که در زندان بودیم. رهبری انقلاب هم همین آقای خامنهای با همین جمع ما بودند منتها ایشان مشهد بودند ولی جلسات ما در تهران برگزار میشد
شماری از حاضران در آن نشست با محوریت آیت الله منتظری، به جوسازی دامن میزدند و آنچنان هیاهو میکردند که: هرچه استاد شهید، آیتالله مطهری با متانت اصرار میکرد که بگذارید گزارش آنچه را رخ داده است، بیان کنیم و پس از آن هرگونه میخواهید داوری کنید، نمیتوانست سکوت را جایگزین هیاهو کند. سرانجام آیت الله شهید بهشتی به رسم اعتراض به آن رفتار، بر آن شد که جلسه را ترک کند! آن چنان از آن وضعیت به خشم آمده بود که تا پشت گوشش قرمز شده بود. خلخالی آن جمع پرخاشگر را نمایندگی میکرد که شیخ علی آقا تهرانی هم در کنار او نقش داشت.
نخستین کسی بودم که آن سخن را با پیشنهاد تحصنی نامحدود شکستم؛ با استدلالی به این مضمون که: اگر مجموع علمای کشور، که هم اکنون در تهران حضور دارند، به بهانهای در جایی تجمع داشته باشند و مردم با جمع آنان ارتباطی دائمی را بتوانند، نه مردم به زودی دلسرد میشوند، نه نیازی به دستوری عجولانه است. در صورتی که دولت بختیار متعرض چنین جمعی بشود، خود زمینه انفجار عواطف و خشم مردم را فراهم کرده است؛ چنان که سود آن نصیب جنبش می شود و در زمینه زیانهای آن، دولت بختیار مسئول است. بهترین بهانه تجمع علمای کشور هم تحصن نامحدودی است که تا آمدن امام به کشور ادامه یابد.